به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، مستند هیچکس منتظرت نیست به کارگردانی و تهیه کنندگی محسن اسلام زاده اتفاقات مرکز نگهداری زنان کارتن خواب در میدان شوش تهران را روایت میکند. این مستند در پانزدهمین جشنواره سینماحقیقت (۱۸ تا ۲۵ آذر) حضور دارد.
سپیده علیزاده چند سالی است مسئول مرکز نگهداری زنان کارتنخواب در میدان شوش تهران است. زنانی که به این مرکز مراجعه میکنند اکثرا دچار آسیبهای اجتماعی، از قبیل اعتیاد شدهاند و خانواده آنها را طرد کرده است. مونا یکی از همین زنهاست که ۲۸ سال قبل، از خانه فراری و معتاد و خلافکار شده است. اما ۴ سال قبل با سپیده علیزاده آشنا میشود و بعد از ترک اعتیاد، معاون سپیده در مرکز نگهداری زنان میشود. حالا اما مونا دچار چالش شده است. او دوست دارد پس از ۲۸ سال به کمک سپیده به سراغ دو فرزندش برود ولی رد و نشانی از آنها ندارد...
توانایی فیلمساز در جلب اعتماد زنان و مردان معتادان به عنوان آدمهای طرد شده و منزوی ستودنی است. آنها که به راحتی تن به مصاحبه نمیدهند جلوی دوربین این فیلم خودافشاگری کرده و از گذشته تاریک و آرزوهای فردایشان میگویند.
در نگاه اول شاید تماشای یک مستند دوساعته کار دشواری باشد؛ اما ضرباهنگ مناسب اثر مخاطب را تا آخرین لحظه درگیر میکند. نیمه اول و نیمه دوم هر کدام واجد جزئیات جذابی هستند که لذت پیگیری سوژه را دوچندان میکنند. در نیمه اول با زوایایی پنهان از زندگی سپیده علیزاده به عنوان زنی که زندگیاش را وقف زنان کارتنخواب کرده آشنا میشویم. خانم علیزاده به عنوان زنی مهربان، فداکار و انساندوست در مرکز ثقل اثر قرار گرفته است. او افکار زیبایی دارد و در تمام لحظات فیلم مخاطب را در درک این زیبایی سهیم میکند. مستندساز از طریق ورود به خانه سپیده علیزاده و نمایش فعالیتها او، گام به گام به لایههای شخصیتیاش نزدیک میشود. او زنی است که مهربانی و جدیت را با هم ترکیب کرده و با تکیه بر این دو ابزار پیش میرود. سپیده علیزاده همدم و رفیق زنانی است که به آخر خط رسیدهاند. از سویی دیگر او با پرسهزدن در پاتوقهای شبانه حاشیه شهر (محل سکونت معتادان و کارتنخوابها) به استقبال خطر میرود. در یکی از دیالوگها خودش به این نکته اشاره میکند که صدای پارس سگها و فکر خفتگیری ولگردها در هنگام خواب هم رهایم نمیکنند.
با تماشای فیلم میتوان دریافت که مرکز نور سپید هدایت، (با هدف کاهش آسیبهای اجتماعی زنان و دختران) در سایه مدیریت سپیده علیزاده رشده کرده و شخص دیگری نمیتواند امورات آنجا را رتق و فتق کند. در تیتراژ پایانی به این نکته اشاره میشود که این مرکز وضعیت بلاتکلیفی دارد و معلوم نیست فعالیتش ادامه یابد یا خیر.
فیلمساز در نیمه دوم با روایت یک پیرنگ جستجومحور (پسری که دنبال مادر معتادش میگردد) روی تعلیقآفرینی متمرکز میشود. فیلم لحظه تقابل مونا (مادر) و پسر را هر بار به بهانهای به تاخیر میاندازد تا این تعلیق بیشتر به چشم بیاید. در دیدار اولیه دوربین در پشت دریچه در مرکز نور سپید هدایت کاشته شده و اتفاق را از فاصلهای دورتر نشانمان میدهد. این تمهید به مخاطب یادآوری میکند که مادر و پسر هنوز دو شهروند معمولی این جامعه هستند و قرار نیست فاصلهها میان آنها برداشته شود. در سکانسهای بعدی کارگردان در انتخابی بجا لوکیشنی زیبا و معنوی را برای حساسترین لحظه روایت برمیگزیند. شرح داستان زندگی دو شخصیت اصلی یعنی سپیده و مونا میتوانست در دو اپیزود جداگانه اتفاق بیفتد. اما روایت موازی فیلم از این دو شخصیت چهره منسجمتری به اثر بخشیده است.
اسلام زاده با ساخت مستندهایی چون زندگی میان پرچمهای جنگی، تنها میان طالبان و به دنبال صلح ثابت کرده که کارگردان راحتطلبی نیست و دنبال سوژههای بحرانی و چالشبرانگیز میگردد. او در فیلم هیچکس منتظرت نیست رویکرد قبلیاش را با قدرت ادامه میدهد.