۲۳ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۳۱
کد خبر: 80412963
T T
۰ نفر
'ميگرن'؛ روايت دنياي پنهاني و هزار توي آدم هاي تنها است

تهران - منتقد سينما وتلويزيون معتقد است كه فيلم سينمايي 'ميگرن' به كارگرداني 'مانلي شجاعي فرد' بيانگر دنياي پنهاني و هزار توي آدم هاي تنها است.

'محسن سلیمانی فاخر' در یادداشتی كه روز سه شنبه در اختیار ایرنا قرار داد، در نقد این فیلم سینمایی آورده است: 'میگرن' سینمای قصه گویی نیست و فقط با برش قسمت هایی از زندگی سه خانواده از دغدغه های فكری و ذهنی آنان و دنیای زنانگی سخن می گوید و تجزیه و تحلیل روایت را به تماشاگر محول می كند.

مانلی شجاعی فرد در كسوت كارگردان، جانب هم جنس خود را نمی گیرد، لذا از جنبش 'فمنیسم' مبرا است و فقط به عنوان یك بیمار از دردهای آنان حكایت و بیننده همچون پزشك شنوای این بیماری های زنانه است؛ كنش های سه خانواده از طبقه متوسط خیلی آرام پیش می رود و لذا مداری كه برای حركت برگزیده تا حدی كند و سست است.

فیلمساز می خواهد از روی خطی نازكی كه بارها آزمون خود را پس داده، حركت كند و دنیای پنهانی و هزار توی شخصیت هایی كه تنها هستند را نشان دهد، اما بر همین مدار تكرار سخن تازه ای بیان نمی كند، هر چند كه فرم و نحوه كارگردانی قابل قبول است، اما نمی تواند آنگونه كه باید ذهن و فكر مخاطب را به تفكر وادارد.

از سویی دیگر كنش های دراماتیك خفیفی در بین شخصیت های 'میگرن 'حاكم است و هیچ گاه به اوج نمی رسد، لذا تلنگری برای مخاطب فراهم نمی كند.

شخصیت پردازی 'ستوده' با اینكه نقش اصلی را بر عهده دارد، ابتر است و فقط می دانیم زنی تنها و نان آور و ایستا است و نشانه ها و كدهایی برای پیشینه او دیده نمی شود، او را زنی می بینیم كه برای كودكش خود را به آب و آتش می زند و برای رهایی از بحران فرزندش تدریس را رها می كند.

هرچند نوشتن یادداشت ها بیانگر تنهایی است، اما در این فیلم سینمایی 'تنهایی' واضح و مبرهن است و فیلمساز باید بر ابعاد دیگری از این كاراكتر تلاش می كرد.

از سوی دیگر 'آرش' شخصیت بی هویتی است و معلوم نیست با چه انگیزه ای خانه و كاشانه خود را ترك می كند؛ بیننده دلایل نارضایتی آرش را نمی فهمد و گویی فیلمساز فقط می خواسته با سفر او همسرش را زنی تنها و همسو با دیگر زنان ساختمان معرفی كند و زن او نمونه یك زن سنتی رها است؛ البته برای نشان دادن این گونه زن ها و دغدغه ها و بی دست و پایی این نوع از زنان، كارگردان صحیح عمل كرده است.

شاید بخش متفاوت كه با زد وخوردهای دراماتیك و جذاب همراه شده، وضعیت مادر و مادر بزرگ و پسر است كه با بازی های متفات و درخشانی همراه است و شكل دیگری از تنهایی ها و دغدغه ها و دورنیات سه نسل را در زیر یك سقف نشان می دهد؛ شاید اگر فیلمساز بخش قابل توجهی از داستان را بر این سه شخصیت سوار می كرد، نتیجه فیلم چیز دیگری می شد.

تنهایی حسن و تضاد آرا نسل او با نسل مادرش و نشان سختی هایی است كه به یك دافعه بین مادر و دختری كه تفاوت چندانی از بعد سنی ندارند، درام زیركانه ای است كه نیمه رها می شود حتی زمانی كه مادر بزرگ به نشانه اعتراض خانه را برای رفتن پیش پسرش ترك می كند بازگشت او نهایت زكاوت كارگردان برای نشان دادن اوج سختی های این قشر از جامعه است كه سختی ها باعث نمی شود كه از ته دل تصمیماتی متفاوت با اعتراض خود بگیرد و فریادهای آنان سطحی و نیمه خاموش است.

فیلمساز شاید به ناچار از ریتم كندی برای داستان بهره می برد و این به نفع روایت نیست و بازیگران او همچون هنگامه قاضیانی و پانته آ بهرام از قالب نقش هایی كه ایفا كرده اند، بیرون نرفته اند اما 'گوهر خیراندیش' و 'افشین هاشمی' و 'سهیلا رضوی' بازی متفاوتی را ارایه كرده اند.

فراهنگ (2) ** 2025 ** 1071