در ادامه گفت وگوی روزنامه ایران با محسن اسلام زاده درباره مستندش با موضوع مرکز نگهداری زنان کارتنخواب در ۲۳ آذر میخوانیم: «هیچکس منتظرت نیست» از فیلمهای بلند حاضر در بخش مسابقه ملی پانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» روایتی از مرکز نگهداری زنان کارتنخواب در میدان شوش تهران است. محسن اسلامزاده این مستند را با هدف کاهش آسیب ساخته و به سراغ آنهایی رفته که این دغدغه را دارند. «هیچکس منتظرت نیست» را میتوان در دسته مستندهای پرتره قرار دارد؛ پرترهای از سپیده علیزاده که مرکز نور سپید هدایت را در منطقه خلازیر تأسیس کرده است.
اسلامزاده درباره ایده ساخت این مستند به «ایران» میگوید: «در جریان ساخت مجموعه مستند تحلیلی «فراموششدگان خلازیر» با مشکلات و معضلات زنان معتاد و کارتنخواب آشنا شدیم. از اول بنایمان را بر این گذاشتیم که مستند «هیچکس منتظرت نیست» قرار نیست مثل «فراموششدگان خلازیر» از تلویزیون پخش شود تا آدمها خودشان باشند و به لحاظ پوشش و حرکت درگیر خط قرمزهای مرسوم تلویزیون نشویم. از اتفاقات خوب مرحله پژوهش، آشنایی با خانم علیزاده بود. ایشان دو کانکس در منطقه خلازیر دارد و به کسانی که خودشان را ته خطی میدانند، کمک میکند. همراهی با او یک تجربه و پژوهش خوب میدانی بود.»
دوربین «هیچکس منتظرت نیست» از تونلهای فاضلاب تا پاتوقهای شبانه و روزانه زنان کارتنخواب سرک کشیده و با آنها همراه شده تا جایی که فیلمساز میگوید: «ما هم تا ته خط رفتیم». اسلامزاده از چالشهای ورود به چنین مرکزی میگوید: «وارد پارک شوش که میشوی با انواع و اقسام خلافکارها مواجهی، فضا ناامن است. آنطور که خانم علیزاده میگفت گاهی مجبور است برای گذر از این منطقه تا رسیدن به مرکز، حلقه ازدواجش را در دهان پنهان کند. همراهی با خانم علیزاده که جزو افراد مورد وثوق آنها بود، سپر مشکلات شد البته یک بار نزدیک بود به گروه حمله شود که بچههای مرکز حمایت کردند.»
فارغ از چالشهای ورود به این مراکز، ارتباط گرفتن با آدمها و حفظ حریم آنها ظرافتهای خاص خودش را میطلبد. اسلامزاده توضیح میدهد: «این آدمها دوربین زیاد دیدهاند و بهخوبی میتوانند ارتباط برقرار کنند نکته مهم اما حفظ حریم آنهاست. ما با آنها همراه شدیم، مشکلاتشان، دغدغهمان شد و کمکم بخشی از خانواده آنها شدیم. اطمینان دادیم صحنههایی که دوست ندارند را فیلمبرداری نمیکنیم و برخوردمان با ماجرا اخلاقی است. اما لایه دیگر افراد نجات یافته بودند که به عنوان پرسنل با این مرکز همکاری میکردند، اینجا هم پایان قصه نبود. زندگی تازه آنها، با چالشهای تازهای همراه بود که تا زمان اکران همچنان درگیرش هستیم. کسی منتظر آدمهای بازگشته نیست. آنها را نمیپذیرند یا خیلی سخت میپذیرند.»
چالشهای ساخت ایندست مستندها به مرحله تولید محدود نمیشود و برخی حواشی پس از نمایش سراغ مستند میآید. اسلامزاده به همین منظور با مرکز مستند سوره همکاری داشته که معتقد است پای کار میایستند. او که به مستندسازی در مناطق بحرانی و جنگزده شناخته شده درباره این دست حواشی و تأثیر آن بر جسارت و شجاعت در پرداخت موضوع میگوید: «یکی از اساتید من همیشه بر شجاعت و جسارت تأکید داشت. من زمانی که عبدالمالک ریگی در سیستان و بلوچستان جنایت میکرد در منطقه تردد داشتم و در عراق و سوریه و... حاضر بودم. تصورم این بود لابد حضور در مناطق بحران و زیر بارش تیر نشانه شجاعت است، به مرور از او یاد گرفتم شجاعت در سؤال پرسیدن است، در جایی است که کسی حاضر نمیشود و تو باید دوربینت را روشن کنی، تعارف را کنار بگذاری، سؤال بپرسی و مطالبهگر باشی تا انتظار مخاطب را برآورده کنی. لازم است مستندساز با جسارت حرفش را بزند اما باید راهکار هم ارائه کند. دیگر انتقاد و نمایش چالش کافی نیست باید در این پژوهش تصویری به راهکار هم رسیده باشی. فقط یک خط قرمزی وجود دارد به نام ناامیدی. فیلم میتواند تلخ باشد ولی نباید سیاه باشد.»
او در بخش پایانی صحبتهایش تأکید میکند: «من با این مستند وارد ژانر اجتماعی شدم این ژانر ادبیات خاص خودش را دارد. آدمهایش از جنسی متفاوت هستند. سبک زندگی، پوشش و سلایقشان فرق میکند. فیلم من داستانی نیست، برای حوزهای است که عنوان جشنوارهاش حقیقت است. امیدوارم با نگاه پر سوءتفاهم به این تغییر حوزه نگاه نکنند.»
نظر شما