تهران- ایرنا- ابراهیم یزدی در ادامه توصیف سفر همراهی خود با امام خمینی(ره) به پاریس و نوفل لوشاتو از تهدیدهای جانی تلفنی می‌گوید که علیه امام انجام شد.

با نصب تلفن امکان ارتباط با ایران فراهم شد. در ایران کارمندان دولت از جمله مخابرات، اعتصاب کرده بودند. اما چند روز بعد از نصب تلفن ها، برادرزاده ام مهندس حمید یزدی، از مدیران مخابرات با من تماس گرفت و اطلاع داد که نماینده کارمندان اعتصابی مخابرات می‌خواهد درباره برقراری ارتباط پاریس با تهران با من صحبت کند.

نقش جادویی کارکنان مخابرات در پیروزی انقلاب

آقای مهندس عبدالصالح کهزادی کارشناس مرکز سوئیچ بین المللی تماس گرفت و اظهار داشت که کارمندان واحد مکالمات بین المللی اداره مخابرات، با مرکز سوئیچ بین المللی می‌خواهند با اجازه و اطلاع شما، فقط برای حفظ ارتباط پاریس با ایران، سر کار حاضر شوند.

با نظر و پیشنهاد این کارمندان موافقت شد. از آن پس ما می‌توانستیم با هر نقطه در ایران و در هر ساعتی از شبانه روز تماس تلفنی برقرار کنیم. اعضای دفتر از پاریس به منازل یا دفاتر افرادی در شهرهای مرکزی ایران، به عنوان مثال دفتر آیت‌الله طاهری در اصفهان یا آیت‌الله مدنی در تبریز، آیت‌الله صدوقی در یزد و آیت‌الله دستغیب در شیراز تلفن می‌زدند و بیانیه‌ها را می‌خواندند. دریافت کنندگان بیانیه را ضبط و بلافاصله از نوار پیاده و تکثیر و توزیع می‌کردند.

این یکی از خدمات بسیار پرارزش کارمندان مخابرات به انقلاب ایران بود. این خدمت با ارزش موجب شده بود که بیانیه‌های آیت‌الله خمینی در کوتاه‌ترین مدت در سرتاسر ایران منتشر شود.

در اهمیت این خدمت همین بس که خبرنگار رویترز می‌خواست بداند این بیانیه‌ها با چه سرعتی در ایران منتشر می‌شوند. او زمان انتشار بیانیه‌ها را در پاریس با زمان انتشار آن در ایران بررسی کرد و دریافت که بیانیه‌ها ۵ ساعت پس از صدور در پاریس به شهرهایی چون کرمان، تبریز، شیراز، اصفهان،مشهد و ... می‌رسد و توزیع می‌شود.

با برقراری ارتباط تلفنی شبانه‌ روزی با تهران و سایر شهرهای ایران، علاوه بر امکان فرستادن سریع و آزاد پیام‌ها و بیانیه‌ها از پاریس به ایران، امکان دریافت اخبار ایران نیز فراهم شده بود. از تمام شهرها به دفتر ستاد زنگ می‌زدند و اخبار را می‌گفتند. این اخبار یا در نوار کاست ضبط یا نوشته می‌شد.

رفتار محترمانه مسیو فرناند

یکی از اولین مسائلی که در ستاد نوفل لوشاتو با آن روبرو شدیم امنیت افراد و محل بود. با توجه به اوضاع به هم ریخته ایران همه ما نسبت به امنیت ستاد احساس نگرانی می‌کردیم. دولت فرانسه هم نسبت به حفظ جان آقا احساس مسوولیت کرده بود. مسلما هر گونه سوقصدی به جان آیت‌الله خمینی برای دولت فرانسه گران تمام می‌شد.

در منزل قبلی یعنی آپارتمان دکتر غضنفرپور هم که بودیم ماموران امنیتی دولت فرانسه محل را تحت نظر گرفته بودند. در نوفل لوشاتو مسائل امنیتی با شدت بیشتری مطرح شد. دولت فرانسه برای حفظ امنیت آیت‌الله خمینی رییس امنیت منطقه به نام مسیو فرناند را مامور این کار کرده بود. رفتار او خیلی محترمانه و دوستانه بود. او حتی تلفن‌های مستقیم محل کار و منزل خود را داده بود تا هر موقع کاری داشتیم فوری به او خبر دهیم.

توطئه قتل رهبر انقلاب

۲۲ دی ماه ۵۷ مسئول فرانسوی امنیت مستقر در نوفل لوشاتو به ما اطلاع داد که شخص ناشناسی تلفنی به پلیس خبر داده است که توطئه ای برای قتل آیت‌الله خمینی در جریان است و گفته است که شرح این توطئه در نامه ای نوشته و در رستورانی که آدرس آن را می‌دهد گذاشته شده است، بروند و نامه را دریافت کنند.

نماز جماعت در نوفل لوشاتو

اصل نامه به عربی نوشته شده بود. نویسنده خود را از کارکنان دولت عراق معرفی کرده و گفته بود که دولت عراق می‌خواهد قبل از سفر آقا به ایران یا هنگام ورود، ایشان را به قتل برساند. اگر چه این مساله کمی بعید به نظر می‌رسید، اما برآورد مقامات پلیس فرانسه این بود که نحوه پیغام دادن حاکی از این است که نویسنده آدم واردی است.

علاوه بر این نامه‌های تهدیدآمیز دیگری هم می‌رسید که همه برای پیگیری به مسئول امنیت و پلیس فرانسه تحویل داده می‌شد.

رفتار محترمانه ماموران

بر این اساس مسئولین امنیتی بر مراقبت ها افزودند. از همه خواسته شد که بسته یا هر چیز غیرعادی را بدون دست زدن به نماینده پلیس اطلاع دهند. بر تعداد نیروهای حفاظتی در جلو و پشت منزل افزوده شد.

سرهنگی که فرمانده ژاندارمری منطقه بود آمد و اطلاع داد که دستور دارند اقدامات امنیتی بیشتری را انجام دهند. آقا با چنین تدارکاتی موافق نبودند و آن را لازم نمی‌دانستند. اما ماموران فرانسوی اصرار داشتند و بالاخره با توافق شروع به کار کردند.

ماموران رسمی و غیر رسمی تمام منطقه را زیر نظر گرفتند. در خیابان اصلی محل اقامت آیت الله ژاندارم‌ها مستقر شدند و عبور و مرور وسایل نقلیه و غیر از آن را زیر نظر و کنترل خود گرفتند.

علاوه بر ژاندارم‌ها، دو نفر پلیس مخفی مرد و یک پلیس مخفی زن، به طور دائم در برابر منزل مستقر شدند. برخورد آنها فوق العاده مودبانه و محترمانه بود و سیاست دولتشان را نشان می‌داد و حاکی از آن بود که آیت الله خمینی به عنوان رییس یک ملت که مهمان دولت فرانسه است را حفاظت می‌کنند.

افزایش تهدیدهای جانی

بعد از شروع مصاحبه‌های مطبوعاتی و انتشار گسترده اخبار ایران و انعکاس بیانات آیت‌الله خمینی در نشریات روزانه جهانی، توطئه علیه جان ایشان به طور جدی‌تری مطرح شد و چندین بار از طرف مقامات فرانسوی به طور رسمی آن را به ما گوشزد کردند.

در ۴ دی ماه ۵۷ جوانی حدود ۲۵ ساله مراجعه کرد و اصرار داشت که همان شب و همان ساعت باید آیت‌الله خمینی را ببیند. طبیعی بود که چنین امکانی وجود نداشت. او آن چنان پرخاشگری کرد که کار به درگیری فیزیکی با افراد محافظ خانه کشید. به ناچار پلیس دخالت کرد و او را از محوطه دور کرد همین باعث تشدید مراقبت ها شد. طوری که باید تمامی واردین به ساختمان شماره یک بازرسی بدنی شوند و هنگامی که آیت‌الله خمینی برای نماز یا سخنرانی عمومی می‌روند اجازه داده نشود که واردین کیف دستی‌شان را همراه خود ببرند.

نماز جماعت در نوفل لوشاتو

با خروج شاه از ایران و اعلام آمادگی آیت‌الله خمینی برای بازگشت به ایران، بر دامنه تهدیدات افزوده شد. یکم بهمن ماه ۵۷ خبرگزاری فرانسه خبر داد:

در پی تهدیدهای تازه نسبت به جان [آیت الله] خمینی، سرویس‌های امنیتی و پلیس فرانسه برای حفاظت خمینی به طور محسوسی تقویت شده‌اند. محافل پلیس فاش کرده‌اند که از روز هشتم اکتبر ۷۸ که خمینی به نوفل لوشاتو آمده‌اند بارها افراد ناشناس، تلفنی ایشان را به مرگ تهدید کرده‌اند.

تشدید تدابیر امنیتی

دوم بهمن ۵۷ آژانس فرنس پرس خبر داد که دو گروه به نام‌های جبهه حافظ سلطنت و کمیته برای دفاع از شاه مسوولیت این تهدیدها را پذیرفته اند. گارد محافظت از خمینی دو برابر شد. در یک بیانیه بی‌نام و نشان که به دفتر خبرگزاری فرانسه دیکته شده بود تصریح شده بود که این جبهه به زودی آیت‌العظمی را به خاطر جنایاتش علیه ایران مجازات خواهد کرد.

با این تهدیدها، به اصرار ماموران امنیتی فرانسه قرار شد هر وقت آیت‌الله خمینی می‌خواهند برای نماز یا هر امر دیگری به ساختمان شماره یک بروند، حداقل ده دقیقه جلوتر به ژاندارم‌ها خبر داده شود. آن‌ها از طریق بی سیم با نیروهایی که در دو طرف جاده مستقر بودند، تماس می‌گرفتند و خبر می‌دادند و آن ها عبور و مرور وسایل نقلیه را برای چند دقیقه قطع می‌کردند.

منبع: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، جلد سوم، انتشارات کویر