تهران- ایرنا- شاپور بختیار در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد می‌گوید از نظر اجتماعی به نظر من شاه به آن نیروی اصیل ملی راه نداد، نمی‌گذاشت اصلاً نطفه‌ یک حزب مردمی در ایران به وسیله‌ ملیون درست شود... هیچ تردیدی نیست، ما در تحت فشار یک رژیم به تمام معنا دیکتاتوری- فاشیستی بودیم.

صرف نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد. پژوهش ایرنا در سلسله گزارش‌هایی، کوشش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقامات و مدیران این حکومت بازخوانی کند. در شماره نخست، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی/ مسعود انصاری»، در شماره دوم گزارشی از مصاحبه ارتشبد طوفانیان با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد و در شماره سوم گزارشی از کتاب پرویز راجی ارائه شد و اینک گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» [۱] آخرین نخست وزیر دوران پهلوی ارائه می‌شود.

این کتاب در دو جلسه دو ساعته در اسفند ۱۳۶۲ در محل اقامت شاپور بختیار در Surcsnes (حومه شهر پاریس) توسط ضیاء صدیقی ضبط شده است. بخش قابل توجهی از کتاب خاطرات شاپور بختیار شامل فعالیت‌های سیاسی وی قبل از گرفتن فرمان نخست‌وزیری از دست شاه و به طور کلی بیشتر حول فعالیت‌های حزبی شاپور بختیار و فراز و فرودهای وی با رهبران جبهه ملی است. بختیار در بخش پایانی کتاب، به دفاع از اقدامات خود در روزهای پایانی حکومت شاه و چگونگی پذیرفتن مقام نخست‌وزیری و دلایل وقوع انقلاب می‌پردازد.

لازم به ذکر است شاپور بختیار بسیاری از مطالب این کتاب را در تالیفات خود تحت نام «یکرنگی» و «سی و هفت روز پس از سی و هفت سال» ترجمه و منتشر کرده است وی در این آثار، اقدامات و خطاهای خود را توجیه می‌کند و به انتقادهای تند علیه انقلاب اسلامی ایران و نظام سیاسی جمهوری اسلامی می‌پردازد البته بختیار ضمن تمجید عملکرد خود در برخی از مطالب به انتقاد از حکومت پهلوی هم می‌پردازد. در زیر برخی از انتقادهای وی علیه حکومت پهلوی را می‌خوانیم:

قانونی اساسی و آزادی بیان

بختیار معتقد است یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب نبود دموکراسی و محدودیت‌های گوناگون برای احزاب بود وی در این خصوص می‌گوید: یکی از دلایل اجتماعی وقوع انقلاب این بود که مملکت ایران بعد از سقوط مصدق یک روز هم حق نداشت که یک حزبی شبیه به حزب نیروی سوم، حزب ایران، جبهه ملی از این چیزها داشته باشد. و شاه مصراًـــــ و این بدبختی او بود که وقتی حس می‌کرد این جریان به یک جایی به مصدق می‌رسد راجع به این موضوع آلرژی پیدا می‌کرد... د. پس هیچ چیز اصیل ملی، هیچ تشکیلاتی در مدت ۲۵ سال، این آدم نگذاشت نضج بگیرد. اگر هم مثل مثلاً سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ هم یک سر و صدایی بود خفه می‌کردند. شاه به آن نیروی اصیل ملی راه نداد... نمی‌گذاشت اصلاً نطفه‌ی یک حزب مردمی در ایران به وسیله‌ی ملیون درست بشود. [۲] شاپور بختیار: حکومت ما ضد ملی‌ست. حکومت ما متکی به افراد مملکت ما نیست. حکومت ما فاسد است. فاسدترین دستگاه، شرکت نفت است. وزارت خارجه است.

بختیار به طور صریح اشاره دارد که احزاب در تحت فشار یک رژیم به تمام معنا دیکتاتوری- فاشیستی قرار داشتند. «محمدرضاشاه چون مرده، بنده جز به این صورت نمی‌توانم بگویم... متاسفانه حتی یک حزب که طرفدار سلطنت مشروطه باشد، قبول نمی‌کرد، مگر این که خودش در آن کار دخالت داشته باشد، مگر این که اعضا را سازمان امنیت تعیین کرده باشد، مگر این که و غیره و غیره و غیره. این بود که نهضت مقاومت ملی به هیچ عنوانی فرصت فعالیت نداشت. هر وقت ما یک جلسه‌ای داشتیم، می‌آمدند تذکر می‌دادند و بعد هم خوب، یکی دوتا را می‌گرفتند.[۳]

آخرین نخست وزیر دوران پهلوی ضمن انتقاد از عملکرد ساواک می‌گوید: در واقعه اول بهمن ۱۳۴۰ دانشگاه تهران، چند نفر از دانشجویان را هم گرفته بودند و عده زیادی را هم به سختی زده بودند که تا مدت‌ها تحت معالجه بود و تا ان حدودی که من می‌دانم کور شده بود. [۴]

بختیار به این گفته محمد رضا پهلوی که می‌گفت در آتیه نزدیک ایران از لحاظ نظامی در ردیف پنجمین قدرت جهان قرار می‌گیرد، اشاره دارد و می‌گوید: بدون برقراری حکومت قانون «نمی‌توانیم ادعا بکنیم که پنجمین قدرت جهان هستیم و دموکراسی ما پنج سال دیگر به سوئد می‌رسد و یا پنجاه سال دیگر می‌رسد. اینها به نظر من اباطیل است. »[۵]

نمی‌توانستم در سی و هفت روز، کار سی و هفت سال را تصحیح کنم

یکی از موضوعاتی که بختیار در گفت و شنود با مصاحبه‌گر طرح تاریخ شفاهی هاروارد مطرح می‌کند، بحث فساد و درآمدهای نفت است. وی در سخنرانی که در میدان جلالیه داشت، گفته بود: حکومت ما ضد ملی‌ست. حکومت ما متکی به افراد مملکت ما نیست. حکومت ما فاسد است. فاسدترین دستگاه، شرکت نفت است. وزارت خارجه است. [۶]

بختیار همچنین به درآمدهای نفتی و منفعت آن برای آمریکا، انگلیس و دزدان آریامهری اشاره دارد و در این باره می‌گوید: مسئله اقتصادی یک روزی به یک جای عجیبی رسید یک روز ما از سه میلیارد دلار درآمد نفت رسیدیم به هیجده میلیارد دلار در عرض ۴۸ ساعت. خوب، این پول ممکن بود عاقلانه، با سرمایه‌گذاری تدریجی و با بهره‌های متناسب وارد سازمان اقتصادی ایران بشود و ایران را یک ساخت اقتصادی صحیح بده. این کار را ما نکردیم. تکنسین‌های کافی نداشتیم و... یک دفعه سیا پول آمد که این پولها را یک مقداریش دور می‌زد و برمی‌گشت به آمریکا؛ به انگلیس به فرانسه بدون این که برای ایران فایده داشته باشد. اغلب یا اسلحه بود یک مقداریش هم دزدان حرفه‌ای آریامهری افتادند و خوردند. اختلاف ثروت به یک جای عجیبی رسید. [۷]

البته بختیار به برخی از اقدامات اقتصادی شاه هم پرداخته است و همه چیز را نفی نمی‌کند و بر این باور است که اگرچه مردم از حکومت ایشان، جز فساد و دیکتاتوری چیزی به یاد نداشتند اما می‌توانست در چند ماه آخر یک آدمی را بیاورد، یک آدم که غیر از آن کارتهای دائمی خودش بود، من گمان می‌کنم وضعش این طور نمی‌بود. [۸]

شاپور بختیار: اصلاحات ارضی اگر هم بعضی چیزهایش را در نظر بگیریم که به اصطلاح آن ساختار ارباب و رعیتی را به آن صورت به هم زد ولی جای ارباب یک نفر آمد که به مراتب بدتر بود و آن سازمان امنیت بود
بختیار به وضعیت اقتصاد در اواخر سلطنت محمدرضا شاه نیز اشاره دارد و معتقد است: در اواخر حکومت شاه مسئله طور بدی شده بود. اینجا یک طبقه‌ای درست شد که یک میلیون آدم بود که اینها دزدان قهار بودند و سطح زندگیشان به یک جای عجیبی رسیده بود. حقوق رسیده بود به ماهی ۱۰۰ هزار تومان. به کی؟ به مهندس کشاورزی مدرسه کرج. این خونی که به بدن تزریق می کنند وقتی که بیشتر از قدر کافی باشد این آشفته حالی می‌دهد ناراحتی می‌دهد. این سرگیجه می آورد. [۹] در این صورت من که نمی‌توانستم در سی و هفت روز، کار سی و هفت سال را تصحیح بکنم. مگر می‌شد؟ [۱۰]

مسئله‌ اصلاحات ارضی مهم بود، اما با تظاهر و پدرسالاری نمی‌شد

در زمستان ۱۳۴۱ شاه خود را در صحنه سیاسی مقتدر و بدون مخالف تصور می‌کرد و اصولی را که بعداً انقلاب سفید نام گرفت در شش ماده در ۱۹ دی ۱۳۴۱ اعلام کرد. [۱۱] بختیار رفراندوم را مورد پذیرش خود و دیگر سران حزب ایران و جبهه ملی دانسته و میگوید: «ما در حزب ایران رأی دادیم که اصلاحات ارضی صورت گیرد حتی اگر ناقص و به دست افراد غیرصالح باشد. ولی فراموش نکنید که شاه و اطرافیان او می‌خواستند فقط و فقط نمایش و عوام فریبی و وضعیتی ایجاد بکنند که «ما انقلاب کردیم» ... انقلابی که شاه بکند، آن که واقعاً دیگر زیباست. آخر این مسخرگی ست. [۱۲]

بختیار اصلاحات شاه را دروغین خوانده و معتقد بود که شاه تنها میخواست وضعیتی ایجاد کند که ما انقلاب کردیم. بختیار تبعات این اصلاحات را این‌گونه برمی‌شمرد: اصلاحات ارضی اگر هم بعضی چیزهایش را در نظر بگیریم که به اصطلاح آن ساختار ارباب و رعیتی را به آن صورت به هم زد ولی جای ارباب یک نفر آمد که به مراتب بدتر بود و آن سازمان امنیت بود... ما از آن روزی که این اصلاحات را کردیم، هی محصول کشاورزی ما پایین آمد. هی محصول ما پایین آمد. هی پول نفت دادیم و هی گندم و نخود و لوبیای آمریکایی خریدیم. ما این را نمی‌خواستیم حالا هم نمی‌خواهم. ما از آمریکا می‌توانیم رآکتور بخریم، ما می‌توانیم طیاره جت بخریم... ولی دیگر لپه و نخود و لوبیا معنی ندارد که بخریم. چه شد که این طور شد؟ این اصلاحات دروغی بود... د. مسئله‌ی اصلاحات ارضی بسیار مهم بود و با تظاهر و با دیکتاتوری و پدرسالاری و این بازیها نمی‌شد. [۱۳]
شاپور بختیار: در اواخر حکومت شاه مسئله طور بدی شده بود. اینجا یک طبقه‌ای درست شد که یک میلیون آدم بود که اینها دزدان قهار بودند
 

سخن پایانی

در بحث از حیات سیاسی و اجتماعی بختیار، نباید یک نکته مهم را از نظر دور نگه داشت و آن اینکه نقش وی را بایستی فراتر از چارچوب‌های محدود حزبی ملاحظه کرد. در واقع سرگذشت و سرنوشت آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی خاص و منحصر به فرد است. در رابطه با ارزیابی عملکرد بختیار در دوران پیش و پس از نخست وزیری وی اختلاف‌نظرهای زیادی وجود دارد. عده‌ای او را شخصیتی از خود گذشته و فداکار بر می‌شمارند که در آخرین روزهای سلطنت پهلوی، به رغم تمامی مظالمی که از سوی این رژیم در حق پدر و اعضای خانواده و ایل وی انجام شده بود، به کمک محمدرضا پهلوی شتافت تا سلطنت وی را از گردآب سرنگونی نجات دهد. عده‌ای او را یک بازیگر ماهر سیاسی می‌دانند که در نظر داشت از دل حاکمیت دیکتاتورانه محمدرضاشاه دست به اصلاحاتی بزند و آمال مبارزات چند دهه گذشتة احزاب و جریان‌های سیاسی دمکراسی‌خواه را محقق سازد. دسته دیگری، شاپور بختیار را فردی جاه‌طلب مفروض می‌کنند که به طمع کسب مقام خودش را به ورطه نابودی کشاند. بنابراین خوانش نظرات گوناگون و به ویژه خاطرات وی برای شناخت بیش از پیش وی ضروری به نظر می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها

[۱] . خاطرات شاپور بختیار، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، ۱۳۸۵.

[۲] . همان، صص ۱۲۷، ۱۲۸.

[۳] . همان، ص ۳۶.

[۴] . همان، ص ۵۷.

[۵] . همان، ص۲۴.

[۶] . همان، ص ۵۴

[۷] . خاطرات شاپور بختیار، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، ۱۳۸۵، ص ۱۲۹، ۱۳۰.

[۸] . همان، ص ۱۱۲.

[۹] . همان، ۱۳۰.

[۱۰] . همان، ص ۱۱۷.

[۱۱] . اصول شش گانه انقلاب سفید عبارتند از: الغای رژیم ارباب رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران براساس لایحۀ اصلاحات ارضی مصوب دی ماه ۱۳۴۰ و ملحقات آن، تصویب لایحۀ قانون ملی کردن جنگلهای سراسر کشور، تصویب لایحۀ فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانۀ اصلاحات ارضی، تصویب لایحۀ قانونی سهیم کردن کارگران در سود منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی، لایحۀ اصلاحی قانون انتخابات، لایحۀ ایجاد سپاه دانش به منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.

[۱۲] . خاطرات شاپور بختیار، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، ۱۳۸۵، ص ۷۱.

[۱۳] . همان، ۷۲، ۷۳.

برچسب‌ها