ایرج راد در بخش دوم مصاحبه با ایرنا از تلهتئاتر دکتر فاستوس که خود کارگردان آن بود میگوید، به تجربه ای جالب در ساخت مجموعه تلویزیونی امیرکبیر اشاره میکند و به نقد تئاتر آزاد میپردازد. او همچنین از وضعیت تئاتر در سالهای ابتدایی انقلاب تمجید ولی از عدم تداوم آن وضع گله میکند.
خط قرمزهای تئاتر قبل از انقلاب چه بود؟
شما قبل از انقلاب اجازه نداشتید به مقام سلطنت و دربار هیچ نقدی وارد کنید و مسائلی را مطرح کنید که در تضاد با آنها باشد. به هیچ کدام از شخصیتهای دربار نمیتوانستید حرفی بزنید اما در بقیه مسائل آزاد بودید و هر چه میخواستید میتوانستید بگویید و کسی کاری به کارتان نداشت.
دکتری که روح خود را به شیطان فروخت
خاطرم است روزی روزگاری تئاترهای تلویزیونی رونقی داشت. مثلا نمایش دکتر فاستوس که شما کارگردان آن بودید و در دهه ۶۰ پخش شد با استقبال خوبی از طرف مردم روبرو شد. دلیل این استقبال چه بود؟
در این نمایش، تمام عناصر لازم برای یک تئاتر تلویزیونی موفق نهفته بود. این که همیشه تئاترهای تلویزیونی فقط در ارتباط با دیالوگ باشد و در آن دو نفر دارند با هم حرف میزنند و یک بار دوربین اولی را میگیرد و بعد نفر دوم را به شکل یک مصاحبه، این برای تماشاگر جذابیتی ندارد.
ما در دکتر فاستوس از فضای بیرونی استفاده نکردیم ولی حداقل فضای بیرونی را هم در داخل استودیو ساختیم. مانند صحنه دریاچه و حرکت قایق به روی آن و همین طور با طراحیهای تصویری برای ایجاد فضا و صحنههای متفاوت، جذابیتهای بعدی ایجاد شد.
به همین دلیل با وجود این که زمان این تئاتر تلویزیونی ۲ ساعت و ۶ دقیقه بود، تماشاگر بدون خستگی تا پایان آن را دنبال کرد.
تلهتئاترهایی از گلستان سعدی
چطور این را انتخاب کردید؟
دیدم این نمایشنامه خیلی جذاب است. شما ببینید یک کارهایی را تلویزیون هم پخش کرده است اینها تلهتئاتر است. مثلا ارتش سری که این همه بیننده داشت سریال نبود بلکه یک تلهتئاتر بود. یا امیرکبیر هم تئاتر تلویزیونی بود نه یک سریال.
از نظر من باید تئاترهایی پخش شود که از امکانات خاص تلویزیون و نمایشی بتواند بهره کامل ببرد و از نظر موضوعی هم موضوعاتی باشد که بتواند در ارتباط با مردم و جامعه قرار گیرد و از آن لذت ببرند.
این کارها میتواند اندیشه ساز باشد و در مخاطب ایجاد تفکر کند. ولی متاسفانه امروز به تلهتئاتر توجهی نمی شود.
کمتر از یک سال قبل، یکی از دوستان به من گفت تلویزیون مایل است تئاترهای ۱۰ دقیقه ای بسازد. گفتم اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است. من طرحی برای این کار دارم تا یک کار فرهنگی جذاب و باارزش را ارائه دهیم.
پرسید چه؟
پاسخ دادم: تمامی داستانهای گلستان سعدی میتواند تبدیل به نمایشنامههای ۱۰ دقیقه ای شود و اجرا و از تلویزیون پخش شود.
شما میدانید الان ما و بچههایمان چقدر از ریشههای فرهنگی خود دور شدهایم. الان اصلا کسی گلستان سعدی یا بوستان را نمیشناسد.
شلوغی بازار و ترفند سازندگان امیرکبیر
ایرنا: در همان دهه در تلهتئاتر امیرکبیر در نقش ناصرالدین شاه بازی کردید. چرا آن نمایش تلویزیونی این قدر مورد توجه قرار گرفت؟
به خاطر بازیها و طراحیهای بسیار خوب و این که عوامل این تلهتئاتر با تمام وجود و توانشان کار کردند. هر کدام از عوامل عاشق کارشان بودند. از بازیگر گرفته تا کارگردان و طراح لباس و صدا بردار و غیره.
خاطره ای هم از این مجموعه دارید؟
یک خاطره بگویم که از نظر تکنیکی هم به درد می خورد.
ما این نمایش تلویزیونی را در کاخ گلستان بازی کردیم. همان طور که میدانید این کاخ نزدیک بازار است و عبور و مرور افراد و وسایل نقلیه در آن زیاد و مکانی بسیار پر سر و صدا است. صدابرداری هم سر صحنه بود و بعدا دوبله و صدا گذاری نمیشد. طبیعتا بخشهایی از کار باید در فضای باز تصویربرداری میشد. ما برای رفع این مشکل، شبها که فضای بیرون ساکت بود، نماهای بیرونی را تمرین و صدابرداری میکردیم. فردای آن روز صداها به عنوان پلی بک برای ما پخش میشد و ما باید از نظر پلی بک و سینگ شدن با آن صدا، دیالوگها را طوری ادا میکردیم که عین همان چیزی بشود که شب ضبط کرده بودیم. به عبارتی شبها صدا را میگرفتیم و روزها تصویر را.
این سینگ شدن، کار بسیار بسیار دشواری بود که ما با موفقیت انجامش دادیم.
درباره تئاترهای لالهزار
نظرتان درباره تئاتر آزاد چیست؟ نمایشهایی پر از الفاظ رکیک و شوخیهای جنسی؟ چرا کارگردان ها و بازیگران به این سمت میروند؟
در حقیقت این بخش مورد نظر ما نیست چرا که شوخیهای جنسی و الفاظ رکیک ارتباطی با تعریف تئاتر و وجه فرهنگی آن ندارد. اما لازم است که بگویم این گونه اجراها که جز خنداندن تماشاگر با هر گونه کلمات و اعمال ناشایست هدفی ندارد باعث جلب کسانی است که تماشاگر تئاتر به معنای اندیشه و تفکر همراه با خلاقیتهای هنرمندانه نیستند.
این گونه کارها با نام تئاتر بلوار، آتراکسیون، نمایشهای سطحی و سرگرم کننده یا کمدیهای مبتذل حتی در کشورهای دارای سابقه طولانی تئاتر و جایگاه ارزشمند در این هنر نیز به چشم میخورد.
در کشور ما نیز در قبل از انقلاب به عنوان تئاترهای لالهزاری همراه با اجراهای آکروبات، رقص، موسیقیهای کافه ای و چشمبندی وجود داشت. البته نباید فراموش کرد تا قبل از سال ۱۳۳۲ کارهای ارزشمندی در سالنهای لالهزار به اجرا در می آمد و بعدها به این صورت تغییر وضعیت داد.
اما این تئاترهای لالهزاری در حالی فعالیت داشتند که هنرمندان تئاتر به عنوان فرهیختگان جامعه در اداره برنامههای تئاتر با اجراهایی در تئاتر سنگلج ( تالار ۲۵ شهریور)، گروههای فعال تئاتری مستقل مانند آناهیتا به سرپرستی اسکوییها، گروه پاسارگاد به سرپرستی حمیدسمندریان، کارگاه نمایش مربوط به تلویزیون ملی ایران و اجراهای دانشجویی در تالارهای مولوی، آمفی تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و تالار فردوسی دانشکده ادبیات، همچنین تئاتر شهر و در زمینه اپرا تالار رودکی و بعضی گروههای مستقل تئاتری دیگر فعال بودند. گروههای آماتور هم در خانههای جوانان حضور داشتند و تمامی سالنها تقریبا هر شب با استقبال تماشاگران با سلایق مختلف و ارزشهای فکری متفاوت روبرو بود.
ابتدای انقلاب وضع تئاتر بسیار خوب بود
بعد از انقلاب چه؟
پس از انقلاب در کنار اجراهای هنرمندان تئاتر، رفته رفته بعضی سالنها با اجراهایی از قبیل نمایشهای لاله زاری شکل گرفت و تحت عنوان تئاتر آزاد مشغول به کار شدند.
در اوایل انقلاب تئاتر وضعیت بسیار خوبی داشت و به شدت مورد استقبال بود. خاطرم است که صف خرید بلیت تئاتر در دور تئاتر شهر حتی به سه ردیف هم میرسید. کم کم تئاتر کمرنگ و مدتی تعطیل شد. ولی دوباره از مرکز هنرهای نمایشی که بعدا تبدیل به اداره کل شد با حمایت بعضی مسوولان رونق گرفت و حتی نمایشهایی برای اجرا به خارج از کشور فرستاده شد.
در اداره کل هنرهای نمایشی، شورای ساخت و شورای حمایت تشکیل شد و نماینده خانه تئاتر در این شوراها حضور داشت. بخشی به عنون طراحی با حضور چندین طراح دکور و لباس که همگی کارآمد و کاربلد بودند به وجود آمده بود.
کارگردان با مراجعه به واحد طراحی یکی از طراحان را انتخاب میکرد و بعد از آن طرحها به شورای ساخت میآمد و در آن جا برای ساخت به واحد دکور و واحد خیاطی معرفی میشد. در شورای حمایت برآورد بودجه برای دکور، لباس، بروشور و مبلغی هم برای کمک به عوامل اجرایی کارگردان و بازیگران و غیره در نظر گرفته میشد و فروش سالن هم به گروه تعلق میگرفت.
بعد از چند سال با عوض شدن بعضی مدیران، آرام آرام کارگاه دکور و کارگاه خیاطی و حتی انبار لباس و وسایل صحنه تعطیل شد و دیگر از شورای ساخت هم خبری نبود. خانه تئاتر طرحی به عنوان درجه بندی هنرمندان تئاتر در رشتههای مختلف همراه با کف دستمزد و قرارداد به عنوان قرارداد تیپ را مطرح کرد که تصویب شد ولی فقط شش ماه دوام داشت و با تعویض مدیران به فراموشی سپرده شد و به اینجایی رسید که در حال حاضر هستیم. امروز اگر هم حمایتی باشد بسیار ناچیز و به جای آن هنرمندان تئاتر باید خود هزینههای دکور، لباس، بروشور، پوستر و مکان تمرین را برعهده بگیرند. همچنین ۲۰ درصد از فروش بلیت را هم به اضافه ۹ درصد مالیات و بر ارزش افزوده و ۵ درصد برای فروش بلیت را پرداخت کنند.در کنار همه اینها مساله سانسورهای سلیقهای هم وجود دارد. این یعنی ذلیل کردن تئاتر و هنرمند تئاتر. ما در تئاتر سرمایهگزار و تهیه کننده نداریم. یک بار بخش خصوصی و تئاتر خصوصی و غیر دولتی را مطرح کردند اما بخش خصوصی فقط سالن خصوصی نیست. بخش خصوصی تعریف خودش را دارد. این که کسانی مکان هایی را اجاره کنند و بدون در نظر گرفتن امکانات برای یک سالن تئاتر از نظر استاندارد و ایمنی و آن را به هنرمندان تئاتر اجاره دهند که بخش خصوصی نیست.
تئاتر در درازمدت زمینههای پاک اقتصادی را فراهم میآورد
چاره چیست؟
ببینید در هیچ جای جهان تئاتر تعریف اقتصادی و تجاری ندارد. تئاتر یک کار فرهنگی است و کار فرهنگی نیازمند سرمایهگزاری دولت است.
شما برای انتشار کتاب باید سرمایهگزاری کنید. برای آموزش باید سرمایهگزاری کنید. نمیتوانید به امور فرهنگی نگاه تجاری داشته باشید که بازدهی و سودآنی داشته باشد. البته بازدهی و سود فرهنگی در دراز مدت شکل میگیرد و تاثیرات فرهنگی در جامعه میتواند زمینه های پاک و خوب اقتصادی را هم به وجود آورد.
متاسفانه در ذهن بعضی از مسوولان، تئاتر صرفا به عنوان یک تفریح و سرگرمی است و حتی به عنوان یک شغل هم مطرح نیست و تنها یک کار تفننی است. این مسائل را بارها در نشستهایی که با مسوولین داشتهایم مطرح کردهایم و خیلی وقتها مسوولین پذیرای آن هم بودهاند ولی در عمل ره به جایی نبرده است.
ممنون از وقتی که در اختیار ایرنا قرار دادید.