به گزارش خبرنگار معارف ایرنا، رضا اسماعیلی جمعه شب در ویژه برنامه ادبی حسین (ع)؛ احیاگر قرآن در سخنانی با عنوان عرش خدا، زیر پای تو یعنی چه؟! و با قرائت آیه الرحمن علی العرش استوی گفت: با استناد به تفاسیر مفسران بزرگ قرآن میتوان گفت که منظور از عرش همان حکومت خداوند و تدبیرش در عالم هستی است و حاملان عرش نیز اجراکنندگان حاکمیت و تدبیر او هستند.
وی افزود: در شعر آیینی با استناد به نص صریح آیات قرآن و روایات باید به نسبت معصومین با عرش الهی توجه داشت و خارج از چهارچوب آموزههای قرآنی سخنی بر زبان نراند. با عنایت به این مهم، شاعران آیینی باید منطبق بر شریعت و معرفت دینی بین خاندان رسالت و عرش نسبت برقرار کنند تا خدای نکرده لهجه شعر آیینی ما به لهجه شرک کشیده نشود. بنابراین اشعاری از جنس اشعاری که در تکریم و تعظیم آل الله سروده شده اند و عرش الهی در آنها در ذهن و زبان شاعر تنزل پیدا کرده است، شائبهای شرکآمیز دارند و از منظر شریعت میتواند محل تردید و اشکال باشد.
اسماعیلی افزود: تعریض ظریف و موشکافانه مقام معظم رهبری نیز در به کاربردن چنین تعابیری که با عبارت عرش خدا زیر پای تو، یعنی چه، بیان شده است، شاید از این منظر باشد که چنین اغراقهایی در تقابل با آموزههای قرآنی و وحیانی میباشد و شائبهای شرکآمیز دارد؛ از همین رو شایسته است که برای صیانت از ساحت قدسی شعر دینی و آیینی که امروز میتواند نقش یک تریبون جهانی را در معرفی اسلام ناب محمدی داشته باشد، تا حد امکان از فرو افتادن در چنین دامچالههایی پرهیز کنیم تا با سربلندی بتوانیم پرچم پر افتخار شعر آیینی را در اهتزاز نگاه داریم و این قافله را به سرمنزل مقصود راستی و رستگاری برسانیم.
رهبر معظم انقلاب سال ۸۴ در دیدار جمعی از مداحان تاکید کردند: ما این بزرگوار (حضرت زهرا سلام الله علیها) را با زبانهای ناقصِ خودمان توصیف می کنیم. امروز هم شعرای عزیز ما همین مضمون را بارها تکرار کردند که ما با این بیان ناقص و با این دید قاصر، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را توصیف می کنیم. این دید، ناظر به آن مقامات معنوی نیست. چون به آنها دسترسی نداریم، آنها را نمی فهمیم و درک نمی کنیم. گاهی تعبیراتی گفته می شود که خیلی هم دقیق نیست. مثلاً «عرش خدا زیر پای تو» یعنی چه؟ عرش خدا چیست؟ اینها خیلی روشن نیست؛ همینطور یک تعبیری است. چون می خواهند تکریم و تعظیم کنند اما واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمی گنجد، از چنین تعبیراتی استفاده می شود؛ گاهی خوب است، گاهی هم خوب نیست؛ گاهی درست است، گاهی هم درست نیست.
در این نشست وبیناری که با حضور جمعی از شاعران، خوشنویسان و اهالی ادب کشورهای مختلف حوزه ایران فرهنگی برگزار شد، بیانیه ای در محکومیت هتک حرمت به کلام الله مجید و قرآن سوزی معاندان توحید قرائت شد. در این بیانیه با اشاره به آیه ۳۲ سوره توبه آمده است: بار دیگر مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر با اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان جهان که مصداق خاک پاشیدن بر چهره خورشید است، ماهیت پلید خویش را آشکار ساختند؛ غافل از این که فروغ جاویدان قرآن نه تنها با اقدامات مذبوحانه ای از این دست خاموش نخواهد شد، بلکه روح اتحاد و همبستگی اعتقادی را در بین امت اسلامی بیش از پیش تقویت خواهد کرد.
شاعران پارسی زبان، همگام و هم صدا با مسلمانان سراسر جهان، ضمن محکوم کردن هتک حرمت به کتاب آسمانی قرآن و ابراز انزجار از این اقدام زبونانه و غیر انسانی، یادآور می شود که تعرض به ساحت مقدس قرآن کریم، اهانت به همه ادیان توحیدی و ارزش های معنوی و انسانی و در تقابل با اصل احترام به قواعد بینالمللی است. امید است جامعه جهانی و انسان های آزاد اندیش ضمن محکوم نمودن این اقدام شیطنت آمیز، برای پیشگیری از گسترش فتنه انگیزی و اشاعه نفرت، برخورد قاطع با این گونه اقدامات را از سوی نهادهای بینالمللی خواستار شوند.
در این نشست که با بداهه نویسی مسعود ربانی همراه بود، شاعرانی همچون علیرضا قزوه، بلرام شکلا، ایرج قنبری،سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، سید حسن بنی طبا، عزیز آذین فرد، فاطمه ناظری، مریم فروزان کیا، زیبا فلاحی و نازنین فاطمه صادقی حضور داشتند.
هر چند غمش بر استخوان آتش زد؛ بر خیمه گه جان و جهان آتش زد
دانم که وجود پاک قرآن نور است؛ نور است و به نارش نتوان آتش زد
دل آه کشید آسمان آتش شد؛ یکپارچه ارکان جهان آتش شد
تا عرصه حشر نور قرآن باقی است؛ هر چند مرا تمام جان آتش شد
شکوه و شوکتت ای نور رخشان بیشتر بادا؛ به جان دشمنت صدها هزاران نیشتر بادا
شعاع شمس عالم می زند خنجر به دلکوران؛ کلام عاشقان از ذکر نامت پرگهر بادا
سراسر مهر و عشق و رحمتی، بی انتها نوری؛ جهان از برکت ایمان و قرآن پر ثمر بادا
بسوزد جان نامردی که قرآن را بسوزاند؛ بنای کفر و الحاد و ستم زیر و زبر بادا
بلندا اختر دلدادگان راه پر نورت؛ جهان آیینه دار مردم صاحب نظر بادا
هزاران بلبل خوش نغمه می خوانند قرآن را؛ که تا دنیاست باقی آیه هایت جلوه گر بادا
طلوع فجر نزدیک است و عمر اهرمن کوته؛ جهان روشن به انوار درخشان سحر بادا
نمی گویم مسلمان باش؛ دراین دنیا تو انسان باش
نکن روشن چراغ کفر؛ عزیزم راحت جان باش
رھا کن شیوه نمرود؛ و تو از جمله پاکان باش
چو می گویند انسانت؛ مسلمان باش و انسان باش
چراغ دل شود خاموش؛ خدا را پای پیمان باش
چرا سوزی کتاب عشق؛ بیان راز پنھان باش
تو آھنگ جنون سر کن؛ سراپا عشق رحمان باش
ناله ای از آیه های آب زایش می کند؛ هر غزل از صبح غم بی تاب خواهش می کند
غربتی در حال تکثیر است بین زخم ها؛ بی امان خورشید را نیزه ستایش می کند
هم مسیر دردها شد کاروانی از عطش؛ لالهها را اوج هر دریا سرایش می کند
جرعه جرعه عشق می نوشید صحرا از سراب؛ ماه با دستان خونین هم نیایش میکند
غرق می شد لحظه ها بی تاب در خونِ افق؛ روضه ای از معجر خورشید تابش می کند
جمع می شد دسته دسته یاس باغ آرزو؛ کودکی در شام، از غربت سرایش می کند
(سارا عبدالهی فر)
لبتشنگی مرا به دریا برسان؛ احوال مرا به گوش دنیا برسان
هر وقت به کربلا مشرّف گشتی؛ یادت نرود! سلام ما را برسان