به گزارش خبرنگار معارف ایرنا رضا اسماعیلی جمعه شب در نشست ادبی ای ساربان، که به صورت ویبناری با حضور گروهی از اهالی ادب برگزار شد، اظهار داشت: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در آتش و عطش و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. چرا ما چشم زیبابین نداریم و به جای دیدن ظرافتها و زیباییهای بیبدیل این مینیاتور الهی تنها سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمههای آتش گرفته، در به دری کاروان اسیران، خون و آتش و عطش را میبینیم و بس؟!
وی افزود: چرا عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با روایت شاعرانه این جمله به تصویر نمیکشیم که فرمود الهی! صبراً علی بلائک و تسلیماً لامرک... و یا اوج حماسه و ایثار را در رجزخوانی حضرت ابوالفضل به روایت نمینشینیم که در فتنه خیز حوادث فرمود والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی؛ به خدا سوگند اگر دست راستم را هم قطع کنید، هرگز از یاری دینم دست برنخواهم داشت.
نویسنده کتاب زنده بادا عشق که عنوان موضوع سخنان خود را حضرت زینب و زیبایی شناسی عاشورا قرار داده بود، گفت: عاشورا تنها یک مصیبت نیست؛ چرا که هیچ مصیبتی زیبا نیست مگر آن که هدفی متعالی و انسان ساز را در بطن خود داشته باشد؛ از همین روست که شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا در نگاه حضرت زینب(س) زیبا جلوه میکند. چون این مجاهدتها و فداکاریها برای غبارروبی از حقیقت محمدی، اصلاح جامعه اسلامی و احیای کرامتهای انسانی بوده است؛ حال آن که در پشت چهره مصیبت، هیچ حقیقت زیبا و قابل ستایشی نهفته نیست.
بخشی از زیبایی های حماسی کربلا
به گفته اسماعیلی بخشی از زیباییهای حماسی واقعه کربلا را میتوان در صحنههای زیر به تماشا نشست: امتناع امام حسین(ع) از شروع جنگ و خونریزی و تلاش در روشنگری و هدایت دشمنان تا آخرین لحظات، پیوستن زهیربن قین به سپاه اباعبدالله(ع) به توصیه همسر حسینی مرامش دَلْهم که نشاندهنده نقش تعیینکننده زنان در کربلاست، سربلند بیرون آمدن حُربن یزید ریاحی از صحنه جهاد اکبر با پشت کردن به عمرسعد و لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی امام خویش، درخواست به تأخیر انداختن جنگ در شب عاشورا توسط امام حسین(ع) برای راز و نیاز با خدا و برداشتن بیعت از گردن یاران و مُخیّر کردن آنان به ماندن و رفتن.
وی افزود: تجدید بیعت یاران امام با ایشان با بیان این جمله که اگر هزار بار دیگر بمیریم و زنده شویم هرگز دست از یاری شما بر نمی داریم، نپذیرفتن اماننامه شمر توسط حضرت ابوالفضل العباس(ع) و برادرانش، نمایش اوج ادب و وفاداری توسط سقای کربلا حضرت قمربنی هاشم با نخوردن آب و تشنه بیرون آمدن از شط فرات، شهادت غبطهبرانگیز وهب بن عبدالله و عکس العمل دشمن کوب مادرش در پرتاب سر فرزند شهیدش به سوی سپاه یزید، پاسخ زیبای احلی من العسل قاسم بن الحسن به عموی خود، به میدان فرستادن عون و محمد توسط مادرشان حضرت زینب برای جهاد و نائل شدن به فیض شهادت، اقامه باشکوهترین نماز در ظهر عاشورا در زیر بارانی از نیزه و تیر، حائل قرار دادن دستها توسط عبدالله بن حسن در هنگام حمله حرمله به امام حسین (ع) برای دفاع از حضرت و نوشیدن شهد شهادت در دامان اباعبدالله، خطبههای حماسی و شبشکن امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) به عنوان پیامبران عاشورا در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه و توصیف زیبای حضرت زینب از واقعه کربلا با بیان جمله ما رأیتُ الا جمیلاً در پاسخ یزید از دیگر زیبایی های حماسی کربلاست.
گریستن و نِگریستی برای آموختن زیست حسینی(ع)
اسماعیلی افزود: جان کلام آن که تشیع در لغت و معنا چیزی جز پیروی کردن نیست. با عنایت به این دقیقه، امروز بزرگ ترین رسالت ما که ادعای پیروی از راه و مرام حسین(ع) را داریم این است که در مکتب عاشورا، به مدد گریستن، ادب و آداب نگریستن و حسینی زیستن را بیاموزیم.
در این محفل ادبی برخی شاعران، به قرائت اشعار خود پرداختند:
از دست رفته دین شما، دین بیاورید!/ خیزید، مرهم از پی تسکین بیاورید!
دست خداست، این که شکستید بیعتش/ دستی خدای گونه تر از این بیاورید!
وقت غروب آمده، سرهای تشنه را/ از نیزه های بر شده، پایین بیاورید!
امشب برای خاطر طفل سه ساله ام/ یک سینه ریز، خوشه پروین بیاورید!
گودال، تیغ کند، سنان های بی شمار/ یک ریگزار، سفره چرمین بیاورید!
سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدی ست!/ فالی زنید و سوره یاسین بیاورید!
نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنه ام/ تشنگی را تا لب حوض بقایت تشته ام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست/ تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنه ام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست/ بر تمام صحنه های کربلایت تشنه ام
تشنه ی سوز مناجات شب دیدار تو/ تشنه ام، بر جوشش جام دعایت تشنه ام
تشنه ی بی تاب دردم، تشنه درمان تو/ تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنه ام
تا ابد در اهتزاز موج های پرچمت/ می روم، تا در هوای داغ هایت تشنه ام
شعری بخوان که دَر بدهی تکیهخانه را/ مانند خیمهگاه دل پر بهانه را
در خیمه گاه کودک شش ماهه خنده اش/ تشدید کرده زمزمه کودکانه را
تیر سه شعبه، کودک و ...، تصویر می کنم/ لبخند پرپر و بغل مادرانه را
دیگر به خیمه گاه ستونی نمانده است/ تا کوه صبر تکیه دهد باز شانه را
خواهر بیا و بوسه بزن بر رگان من/ یعنی تمام کن غزل عاشقانه را
یک طفل در میان گلستان آتش است/ شاید که خواب برده گل نازدانه را
شب پهن کرده دامن خود را به دشت ها/ لبخند عشق مست کند تازیانه را
اگرچه داغ غمش جانگداز و سنگین است/ اگرچه عالم از این غم هنوز غمگین است
اگرچه از غم او پشت آسمان خم شد/ اگرچه صورت اهل اشاره پرچین است
ولی حسین عزا نه حماسه ایست عظیم/ که دین به لطف قیامش هنوز هم دین است
حسین کشته راه بصیرت افزایی ست/ حسین کشته راه جهاد تبیین است
حسین از رخ باطل چنین نقاب انداخت/ اگر که درپی حقی حسین آیینه ست
حسین دست و سر و پا و پیکر و تن نیست/ حسین مختص زاری و گریه کردن نیست
قیام پرخطر او فراتر از جنگ است/ حسین راه رسیدن حسین فرهنگ است
حسین چشمه جاری حسین اندیشه ست/ حسین برگ و بر و شاخه است نه ریشه است
به لطف خون ترش کاخ ظلم رسوا شد/ حسین مقصد و مقصود اهل معنا شد
حسین گفت که از رتبه ات هبوط مکن/ و در مقابل ظالم دمی سکوت مکن
حسین گرچه ز پیکار در هراس نشد/ حریف کوری یک عده از خواص نشد
قیام کربلا را ببین پیامش چیست/ محب خون خدا مست و بی تفاوت نیست
مسیر پیرو راه حسین معلوم است/ تمام ثانیه ها فکر خون مظلوم است
تو هم به نوبه خود روبروی ظالم باش/ میان معرکه ها مثل حاج قاسم باش
ولایت است چراغ مسیر خوف و رجا/ نگاه کن که پر از عبرت است عاشورا
همان کسان که ب خود نور را فراخواندند/ به صبح روز دهم از امام جا ماندند
در این مسیر کسی غرق معرفت چینی ست/ که داغدار غم کودک فلسطینی ست
کسی که پیراهن عاشقی به تن دارد/ به سینه داغ جوانانی از یمن دارد
نگاه عالم و آدم به گام دوم ماست/ هدف نماز جماعت به مسجد الاقصی است
بیا که از قدمت بوی نور می آید/ از این مسیر شمیم ظهور می آید
بیا اسیر شو اما فقط اسیر حسین/ چراغ ها همه سبزند در مسیر حسین
کاروانی می رود شیدا کند/ آه هر پروانه را گویا کند
یک نفس از کربلا بی واهمه/ راز هر آیینه را معنا کند
کاروانی می رود در موج غم/ لاله را گلگون هر دریا کند
زینب است و روح باران و نسیم/ عشق را تفسیر بی همتا کند
عرش را دامن کشان او می برد/ ردِ کین و نیزه را رسوا کند
او به لب دارد نشانی از علی (ع)/ واژه را مجنون هر نجوا کند
تمام معرکه سرخِ دشت، بر سر من بود/ و تکیه گاه من آنروز، صبر خواهر من بود
هجوم تیر و خطر بود در سیاهی میدان/ چه جای غصه که ماه زمین برادر من بود
چه باک از اینکه به میدان صدای نیزه بپیچد/ چرا که خاطره نهروان برابر من بود
تمام تاب و توانم،رسول تازه جوانم/ علی اکبر لیلا شکوه لشکر من بود
نماز شرط رسیدن به عشق بود و چه زیبا/ به صف شدند جماعت، زهیر سنگر من بود
رسید نوبت شش ماهه ای که در دل میدان/ صدای باور من بود، مرد آخر من بود
رباب گریه کن اما به افتخار که پیداست/ شکوه روضه میدان علی اصغر من بود
در نشست ادبی ای ساربان که به همت گروه بین المللی هندیران برگزار شد، شاعران و هنرمندانی همچون امیر عاملی، بلرام شکلا، مسعود ربانی، نغمه مستشار نظامی، مریم فروزان کیا، فاطمه ناظری، مهسا ایمانی و صبا فیروزی حضور داشتند
نظر شما