گروه پرونده ویژه: پس از فوت مهسا امینی، اغتشاشات به سرعت شعلهور شد تا کشور ماهها درگیر نوعی ناامنی و بیثباتی شود. اما داستان به این سادگی هم نیست؛ این که یک دختر جوان کُرد پس از دستگیری توسط گشتِ ارشاد، از دنیا برود، اعتراضات گسترده فمنیستی با محوریت حجاب شکل بگیرد، بلافاصله و بهدنبال آن همه رسانههای خارجی فعال شوند و معارضان ایرانی خارجنشین که وزنی در معادلات سیاسی-اجتماعی کشور نداشتند مطرح شوند، نمیتواند خیلی تصادفی باشد.
مشکلات و تصمیمهای اشتباه داخلی که منجر به نارضایتی مردم شده، فضایی را ایجاد کرده تا آمریکایی که دیگر تنها امیدش نتیجهگیری از تحریم، ترور، تهدید نظامی و دیگر ابزار فشار، علیه ایران نیست، بخواهند برای تسلیم کردن کشور از آخرین شانس خود استفاده کنند. آمریکاییها تصور میکنند برگ برنده نهایی آنها برای از پا درآوردن ایران، استفاده از همه این روشها در کنارِ قرار دادنِ مردم در مقابل حاکمیت و همچنین ایجاد دو قطبی در جامعه است.
«الکس وطنخواه» کارشناس ایرانی اندیشکدههای آمریکایی معتقد است «با وجود اینکه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل به دنبال ایجاد و مدیریت اعتراضات در ایران هستند؛ ولی مادامی که بستر آن فراهم نباشد قادر به این کار نخواهند بود».
یکی از ابزار بسیار مؤثری که آمریکاییها که قبلاً هم از آن در کشورهای دیگر استفاده شده، ایجاد فشار اقتصادی برای کشاندن مردم به کف خیابان است. «آگاسه دماریس» مشاور سابق خزانهداری فرانسه و متخصص تحریم نیز میگوید: «موثرترین تحریمها، آنهایی هستند که باعث فشار بر مردم کشورهای هدف میشوند و این کار موثرترین راه برای کسب امتیازات از این کشورهاست».
البته این به معنای نفی وجود نقص در سیستم مدیریتی کشور، بهویژه در حوزه اقتصادی نیست؛ همانطور که رهبر انقلاب فرمودند «مشکلات اقتصادی، زمینهساز سواستفاده خارجی شد».
البته مسأله تحریم، تنها بخشی از پازل آمریکاییها برای طرح بلندشان است؛ آنها از اعزام گردشگر، خبرنگار و دیپلمات برای جمعآوری و تحلیل شرایط کشور گرفته تا نفوذ و خرابکاری در سیستمهای اجرایی برنامه دارند. البته این به معنای آن نیست که آمریکاییها میتوانند هر کاری که میخواهند در کشور انجام دهند. بهترین تعبییر از اقدامات آمریکاییها را رهبر انقلاب در سخنرانی دی ماه سال گذشته دارند که فرمودند«به دشمن آفرین میگویم ولی محاسباتشان اشتباه است».
بهرغم بهرهمندی آمریکا از پول، تجهیزات و برنامه حساب شده، طرح آنها دارای نقص جدی است؛ آمریکاییها هنوز درک درستی از واقعیت جامعه ایران ندارند و تجربه مشابه آنها در کشورهای دیگر باعث به اشتباه افتادنشان در مورد ایران شده است. جنگ ایران و عراق نشان داد مردم در بزنگاهها، در کنار هم قرار میگیرند و در مقابل دخالت خارجی متحد میشوند.
با توجه به شکلگیری سیاست جدید آمریکا بعد از روی کار آمدن جورج بوشِ پسر، در راستای براندازی نرم جمهوری اسلامی هزینههای هنگفتی برای ساختارسازی و تربیت نیرو تخصیص پیدا کرد و طرح آنها برای استفاده از ایجاد اعتراضات به منظور رسیدن به خواستههایشان با برنامهریزی برای انتخابات سال ۸۸ کلید خورد و تا به امروز هم، آشوبهای خیابانی شکل گرفته در ایران، کاملاً هدفمند بوده است.
به هر حال با تغییر رویه دولت آمریکا در سال ۲۰۰۶ برای استفاده موثرتر از جنگ نرم، ساختارهایی در پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا ایجاد شد تا بتوانند از آن برای جمع آوری اطلاعات، شبکهسازی در کشور و ایجاد ناآرامی استفاده کنند. این اقدامات به اندازهای عیان است که حتی فاکتورهای مالی و ساختار سازمانی آن نیز در فضای اینترنت وجود دارد که در گزارشهای بعدی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
با توجه به گفته سیاستمدارانی مانند «کاندولیزا رایس» در زمان تصدی وزارت خارجه آمریکا که ایران را بزرگترین چالش آمریکا معرفی کرد، هدف اصلی آمریکا در قبال ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی است. البته به فراخور زمان در اعتراضات مختلف، اهداف دیگری هم پیگیری میشود که به نظر میرسد در اعتراضات اخیر، آمریکاییها با طراحی بازی بسیار پیچیدهای تلاش کردند وانمود کنند دستی در ایجاد و مدیریت اعتراضات ندارند و این اسرائیلیها هستند که آن را پیگیری میکنند.
شاید بتوان گفت مقدمات اغتشاشات مهرماه سال گذشته، بیش از ۶ ماه قبل از فوت مهسا امینی کلید خورد و مقامات اسرائیلی در اقدامی هماهنگ شده و با دیپلماسی فعال و سفرهای متعدد به آمریکا و کشورهای دیگر میخواستند نقش پلیس بد را بازی کنند و نشان دهند که برای جلوگیری از مذاکرات دولت آمریکا را تحت فشار قرار دادهاند. سپس، مسأله اعتراضات شروع شد تا باز اینطور تداعی شود که این رژیم صهیونیستی است که برای جلوگیری از مذاکرات دست به چنین کاری زده و آمریکاییها به دلیل تمایل به موفقیت مذاکرات، نقشی در شکلگیری اعتراضات ندارند.
این نقشه به اندازهای ظرافت داشت که مقامات آمریکایی حتی در حمایت عیان از اعتراضات، کم رمق ظاهر شدند. ولی در نهایت باید گفت با توجه به اسناد موجود، هیچ کشوری به غیر از آمریکا توانایی ایجاد و مدیریت اعتراضات در ایران را ندارد و اعتراضات اخیر را ایجاد کردند تا بتوانند با به آشوب کشیدن کشور، از ایران در مذاکرات امتیاز بگیرند.
یکی دیگر از مسائلی که توسط صحنهگردانان خارجی اغتشاشات پیگیری میشود، درگیر کردن قومیتها و اقلیتهای مذهبی در اعتراضات با مطرح کردنِ موضوع تجزیه ایران است.
«حمداد مصطفی» کارشناس کُرد با تأثر از این برنامه در گزارشی مینویسد: «مسأله قومیت در شکلگیری استراتژی برای تغییر رژیم در ایران بسیار مهم است».
او میگوید: «درک این نکته مهم است که دو انقلاب متمایز در ایران در حال وقوع است. یک انقلابِ ذاتاً فارس است که تنها به دنبال تغییر رژیم بوده و در عین حال هژمونی فرهنگی و سیاسی اقوام فارس را حفظ میکند. انقلاب دیگر هم که ماهیت قومی ناسیونالیستی دارد، نه تنها به دنبال تغییر رژیم، بلکه به دنبال ایجاد دولتهای قومی مستقل است».
وی در ادامه مینویسد: «برای اولین بار پس از کودتای ۱۹۲۱ ایران، جنبشهای قومگرا بر این باورند که با بسیج تودهای جوامع خود، میتوانند به استقلال برسند. اما برای این کار نیاز به تشکیلاتی در خارج از ایران وجود دارد، تا اپوزیسیون ایران را حول یک پلتفرم مشترک، متحد کند؛ چیزی مانند جبهه متحد اپوزیسیون عراق علیه رژیم بعث در لندن. این گروه میتواند صدای واحد معترضان باشد. این را باید در نظر گرفت که تغییر رژیم کافی نیست و باید تجزیه را به عنوان الگو معرفی کرد».
فاز نهایی برنامه آمریکا برای تجزیهطلبان در پازل گسترده اعتراضات در ایران، ایجاد ناامنی با دست به اسلحه شدنِ تجزیهطلبان است؛ تا جایی که «کاترین شکدام» تحلیلگر یهودی به صراحت از این طرح پرده برداشته و با انتشار مطلبی در «اندیشکده انجمن خاورمیانه» مینویسد: «مخالفان برای سرنگونی جمهوری اسلامی راهی جز اقدام مسلحانه ندارند. قیام مسلحانه یا کودتای نظامی تنها راه برای پایان دادن به حاکمیت در ایران است. وقتی از تغییر رژیم در ایران صحبت میکنیم، یا باید کودتای نظامی رخ دهد و یا به نوعی درگیری مسلحانه شکل بگیرد؛ زیرا اقداماتی مانند اعتصاب نمیتوانند اعتراضات را به هدف خود برساند».
تهدید ایران برای آمریکاییها فراتر از یک کشور هستهای یا با توانمندی موشکی است که دلیل موقعیت بینظیر جغرافیایی و سابقه تمدنی ایران هیچگاه حاضر نخواهند شد با استقلال این سرزمین کنار بیایند. آنها دلشان برای با حجاب یا بی حجاب بودن زنان، حضور یا عدم حضور دختران در ورزشگاهها و یا حتی شرایط اقلیتها در کشور نسوخته است. تاریخ بهترین گواه برای نگاه آمریکاییها به ملتهاست. آنجایی که در جنگ ویتنام برای چیره شدن بر نیروهای ویتکنگ، از بزرگترین بمب شیمیایی تاریخ استفاده کردند که تا به امروز بواسطه تأثیر مواد شیمیایی بر آب و خاک منطقه کودکان ناقصالخلقهای متولد میشوند که مادران آنها دچار افسردگی شدید میشوند که از این دست جنایات به دست آمریکا در جهان به وفور یافت میشود. آمریکاییها یکجا از بمب شیمیایی علیه ملتها استفاده میکنند و در جای دیگر با ایجاد نفاق و تفرقه یا حتی وعدههای پر زرق و برقی که هیچگاه برآورده نخواهد شد.
در نهایت باید در نظر داشت منافع آمریکا در ایرانی ضعیف و وابسته تعریف میشود که این شرایط، خواستههای هیچ فرد و گروهی از قومیتها، مذاهب و سلایق مختلف را تأمین نخواهد کرد. البته در این میان حساب آدمهای وطن فروش و خائن از بقیه مردم جداست.