تجربه حضور نظامی آمریکا در فضای پساجنگ جهانی دوم این فرضیه را به اثبات رسانده که این حضور در هر نقطهای از کره خاکی بیش از آنکه امنیتساز باشد، ناامنی به بار میآورد که نمونه آن منطقه غرب آسیا است؛ منطقهای پرتنش که به خاطر مداخله نظامی آمریکا و نیز آتشافروزیهای کاخ سفید هموار بستر بیثباتی و ناامنی بودهاست.
در همین ارتباط آیتالله «سیدابراهیم رئیسی» رئیسجمهوری اسلامی ایران که اینک برای شرکت و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر میبرد، در نشست با مدیران رسانههای آمریکایی توجهی ویژه به این موضوع داشت.
وی در این نشست رسانهای با بیان اینکه دخالت و حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس به هیچ وجه امنیت ساز نیست، افزود: سیاست دولت سیزدهم ارتقای روابط با کشور های همسایه است. بنای ارتباط با تمامی کشور های همسایه را داریم. اگر اخلالی در برخی موارد وجود داشته به علت دخالت بیگانگان بوده است. اگر آمریکا دست از دخالت از کشور های منطقه خلیج فارس و مناطق مختلف جهان بکشد و به امور داخلی خود بپردازند قطعا وضعیت کشور ها و ارتباط آنها بیش از گذشته حسنه خواهد شد و ارتقا خواهد یافت.
بیثباتی و ناامنی؛ بهانه حضور و مداخله آمریکا
درک این نکته دشوار نیست که حضور نظامیان آمریکا در خلیج فارس و مداخله کاخ سفید در امور داخلی منطقه نیاز به بهانهای به ظاهر موجه و منطقی دارد. به بیانی دیگر حضور نظامیان آمریکا وقتی منطقی جلوه میکند که منطقه ناامن و بیثبات جلوه کند، در غیر این صورت توجیهی برای حضور آنان وجود ندارد.
با چنین نگرشی، افغانستان و عراق از سوی آمریکاییها اشغال میشوند؛ ایران و عربستان روابط خود را قطع و تنش فی مابین رو به وخامت میگذارد؛ آمریکا در صدد عادیسازی روابط محور عبری-عربی برمیآید؛ خلیج فارس برای کشتیهای تجاری و نفتی ناامن میشود و اینجا است که بستر برای حضور و عرض اندام نظامیان آمریکای هموار میشود.
اوج این آتشافروزیها در خاورمیانه را در دوره دونالد ترامپ شاهد بودیم اما در نهایت تیر آمریکاییها به سنگ خورد. اینک به دنبال ازسرگیری روابط دیپلماتیک تهران- ریاض، گرایش دولتهای عربی به سمت شرق و نیز تیرگی روابط محور عبری- غربی، منطقه خاورمیانه بیش از هر زمانی آماده دستیابی به بومیسازی امنیت است.
بومیسازی امنیت؛ ضرورتها و پارامترها
تامین امنیت بومی و درونزا یکی از اولویتهای اصلی جمهوری اسلامی در منطقه است. خاورمیانه یکی از مناطق استراتژیک و حساسی به شمار میرود که رویکردهای امنیتی در آن همواره از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار بودهاست و نظریههای امنیتی متعددی از قبیل بومیسازی امنیت در این خصوص مطرح میشود.
امنیت دونزا و بومی منطقهای بدون ایجاد ساختاری مشارکت جویانه بر پایه اعتمادسازی ناممکن است. از این رو استراتژی دولت سیزدهم برای دستیابی به امنیت در چارچوب تعامل سازنده با کشورهای منطقه بوده که دستیابی به این مهم مستلزم تهدیدزدایی و غیرامنیتی کردن نگاه به منطقه است.
البته مولفههای همگرایی بسیار فراتر از عناصر واگرایانه است. به این معنا که منطقه خاورمیانه همه شاخصهای دینی، فرهنگی، تمدنی و ظرفیتهای مادی و معنوی را برای همکاری و همگرایی منطقهای را دارد اما به دلیل مداخلات بیگانگان و سیطره تفکرات امنیت محور، دچار مشکلات متعددی از جمله جنگ، بیثباتی و ناامنی شدهاست.
در چنین شرایطی انتظار میرود که کشورهای منطقه به این باور مشترک دست یابند که امنیت جز از طریق اعتماد متقابل کشورهای منطقه به یکدیگر، تکیه بر توانمندیهای ملی، تقویت ارتباطات و حسن همجواری میان کشورهای منطقه و عدم مداخله کشورهای بیگانه محقق نخواهد شد.
این باور مشترک میتواند زمینهساز بسیاری از همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در منطقه باشد و در سایه امنیت مشترک و پایدار و با بهرهگیری از ثروتهای خدادادی، زمینههای رشد و توسعه همهجانبه کشورهای منطقه را تضمین کند.
واقعیت این است که بیگانگان و در صدر آنها آمریکا بهعنوان بازیگرانی مداخلهگر در مجموعه امنیتی منطقه محسوب میشوند که مانع از توسعه همکاریهای منطقهای شده و سیاستهای آنها به تشدید رقابتها و خصومتها منجر شدهاست. با توجه به موانع درون منطقهای و برون منطقهای ایجاد امنیت پایدار در منطقه، الگوی امنیتی مشارکتی و همکاریجویانه و بهترین سازوکارهای برای بهبود شرایط منطقه است.
مخاطرات تکیه بر قدرت خارجی
اتکای کشورهای منطقه به قدرت خارجی برای تامین امنیت یک تهدید و خطر جدی است که نمود آن را میتوان در افغانستان دید؛ کشوری که دو دهه برای حفظ امنیت متکی به نظامیان آمریکایی بود و بعد از خروج غیرمسئولانه نظامیان آمریکا، دولت وقت افغانستان در گرداب ناامنی غرق و از تامین ثبات عاجز ماند و در مقابل طالبان فروپاشید.
بنابراین کشورهای منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که قدرتهای فرامنطقهای به ویژه آمریکا، امنیت کشورهای میزبان را گروگان میگیرد و با آن به مطالبات خود دست مییابد.
بهتر است که کشورهای عربی خاورمیانه از خود این سوال را بپرسند که اگر کاخ سفیدنشینان یک روزی به هر دلیلی از درگیر شدن در یک جنگ تمام عیار گرفته یا تمایل به کاهش هزینههای نظامی در صدد خروج از منطقه برآیند، امنیت آنها چگونه تامین خواهدشد؟ بیتردید «امنیت بومی و درونزای منطقهای» تنها پاسخ و راه حل خواهد بود.