به گزارش خبرنگار ایرنا، شهید بسطامی بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۳۸ در دامغان دیده به جهان گشود و در دامان خانوادهای متدین رشد یافت. او در تمام طول دوران تحصیل شاگر اول و یا شاگرد دوم بود و به همین علت جوایز متعددی دریافت کرد.
این شهید والامقام علاقه زیادی به قرآن داشت، گویی قرآن از همان کودکی با گوشت و خونش عجین شده بود و این عشق موجب شد که روزی خدمت مادر برود و تقاضایی کند.
شهید بسطامی به مادرش می گوید: «از شما چیزی را می خواهم و آن این است که یک شب هم قرائت قرآن در خانه ما باشد» و مادر قبول می کند، تدارک می بیند و او دوستانش را دعوت می کند و از آن پس ماهی یکبار جلسه قرآن در منزل آنها برگزار میشد.
این شهیدوالامقام فردی صبور و مقاوم در برابر مصائب و مشکلات بود و کمتر عصبانی می شد. با سکوت انسی دیرینه داشت. همیشه با کسی که معلوماتش از او زیادتر بود، دوست می شد و هیچ گاه با کسی بحث و مجادله نمی کرد. می گفت: «هر کس عقیده و ایده ای دارد.» همیشه برادر و خواهرهایش را نصیحت می کرد که به مادر احترام بگذارند و به او کمک کنند، چرا که معتقد بود مادر، یگانه گوهر قیمتی پس از خدا بر کره زمین است.
شهید بسطامی در حال تحصیل در رشته راه و ساختمان در دانشگاه بود که ورودش به دانشگاه تقریبا با اوجگیری نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همزمان شد و او در تظاهرات و مبارزه علیه رژیم طاغوت شرکت فعال داشت. در نهایت، درگیری کشور با ارتش دژخیمان، تاب ماندن و رفتن به دانشگاه را از او گرفت و راهی جبهه شد.
این شهید والامقام از سپاه شاهرود به عنوان پاسدار به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای مختلف نقش آفرینی کرد.
او در جریان عملیات شکوهمند بیت المقدس علاوه بر دارابودن مسوولیت فرماندهی سپاه سوسنگرد، نقش مهمی در این عملیات ایفا کرد.
سفر زیارت خانه خدا با دست مجروح
پس از پایان عملیات و آزادسازی اطراف سوسنگرد مانند هویزه، این شهر از زیر آتش دشمن خارج و زمینه ورود مردم به آن فراهم شد. در این زمان شهید بسطامی معتقد بود که سپاه سوسنگرد احتیاج به فرماندهی دارد که به طور ثابت در شهر بماند و با درک مشکلات در رفع آنها بکوشد. علاوه بر آن، او مایل بود که به طور مستقیم در عملیات شرکت کند، به همین دلیل در خرداد سال ۱۳۶۱ از سمت فرماندهی سپاه سوسنگرد استعفا داد و خود را برای شرکت در عملیات رمضان آماده کرد. در این عملیات با وجود اینکه مسئولیتهای متفاوتی به او پیشنهاد شده بود، ولی او میخواست مانند یک رزمنده بسیجی در عملیات شرکت کند، او در این عملیات از ناحیه دست راست به سختی مجروح شد. پس از مرخصی اولیه از بیمارستان در حالی که هنوز دستش در گچ بود و احتیاج به عمل جراحی داشت، توفیق آن را پیدا کرد که به زیارت خانه خدا و رسول خدا(ص) مشرف شود، او به عنوان جانباز انقلاب اسلامی همراه با دیگر جانبازان و خانوادههای شهدا عازم این سفر روحانی شد.
پس از بازگشت از سفر حج حالت چهره و طرز سخن گفتن حسین نشان میداد که به فطرت پاک و اولیه اش بازگشته، همچون طفلی که تازه متولد شده و قلبش به زنگار هیچ گناهی آلوده نگشته است. تغییر در حالات و رفتار او به حدی بود که بر خانواده اش مسلم بود که دیگر حسین از آنها نیست؛ و خود او نیز گویا میدانست که در آیندهای نزدیک جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. چرا که سعی داشت هر کاری که دارد زودتر به انجام برساند و از همه دوستان و آشنایان دیدن کند.
بازگشت به دانشگاه و رفتن به عملیات والفجر
پس از بازگشت از سفر حج، شهید بسطامی میخواست دوباره به جبهه برود. ولی چون جراحت دست راستش هنوز باقی بود و احتیاج به عمل جراحی استخوان داشت، پزشک معالجش جهت انجام اعمال جراحی توقف حداقل ۶ ماه در تهران را برای او ضروری میدانست. به ناچار با بازگشایی دانشگاه در ثبت نام و انتخاب واحد و شرکت در کلاسهای درس حاضر شد.
ولی این دوری از جبهه برای او قابل تحمل نبود و با شروع عملیات والفجر دیگر نتوانست طاقت بیاورد و بلافاصله عازم جبهه شد. حسین پس از شنیدن خبر شروع عملیات والفجر مقدماتی به یکی از دوستان دانشجو گفته بود که «من باید بروم. دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم.»
حسین در جبهه در واحد مهندسی رزمی قرارگاه خاتم الانبیاء در قسمت راهسازی مشغول به خدمت و در جریان عملیات والفجر یک مسئولیت مهندسی رزمی تیپ سیدالشهدا را به عهده گرفت. پس از آغاز حمله برای احداث جاده حساسی به منطقه تپه دوقلو در جنوب فکه فرستاده شد که سرانجام همین منطقه مشهد وی شد.
این شهید والامقام بعد از ۲۲ ماه و ۲۴ روز به عنوان مسوول مهندسی رزمی تیپ سید الشهداء(ع) نقش آفرینی کرد و سرانجام در بیست و یکم رمضان سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی جنوب فکه تپه دوقلو یک مجروح و یکسال بعد در هفتم اردیبهشت ۱۳۶۲ در سن ۲۴ سالگی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پیکر مطهر شهید بسطامی در گلزار شهدای شاهرود به خاک سپرده شد.
فعالیت در واحد مهندسی رزمی قرارگاه خاتم الانبیاء تا زمان شهادت
یکی از همرزمان شهید بسطامی نقل میکند: تپه دوقلو در جنوب فکه منطقه مهمی بود، چرا که جلوتر از خط مقدم بود و تعدادی از رزمندگان اسلام بر روی آن مستقر بودند و در تلاش برای ایجاد راه ارتباطی بودند و حفظ این تپه راهبردی محسوب می شد.
چندین شب متوالی شهید بسطامی به اتفاق دیگر نیروها از سر شب تا طلوع فجر مشغول فعالیت بودند .جاده تقریبا رو به اتمام بود و آخرین شبی بود که با غروب آفتاب، نیروها خود را برای آغاز کار و اتمام کار جاده آماده میکردند. آن شب، شب چهارشنبه ۱۳ رجب، شب ولادت امیرمومنان حضرت علی(ع) بود. با ظاهرشدن قرص کامل ماه، کار آغاز شد. آن شب شهید بسطامی شور و احساس و جنب و جوشی دیگر داشت. آتش دشمن از شبهای قبل خیلی بیشتر بود، با این حال او مرتب بر روی جاده میدوید و میخواست تا صبح کار جاده را به اتمام برساند.
کمی پس از نیمه شب شهید بسطامی با محمد صفری مسوول تدارکات مهندسی رزمی خاتم الانبیاء(ص) مشغول صحبت بودند. شهید بسطامی با اشتیاق خاصی میگفت: «از فردا بچهها کیفی میکنند و راحت میشوند.» طلوع فجر نزدیک و کار احداث جاده تقریبا به پایان رسیده بود و دشمن با شدت بیشتری بر روی منطقه آتش میریخت. شهید بسطامی که خسته به نظر میرسید، ولی لبخند رضایت بر لب داشت اعلام کرد که برادران کار را تعطیل کنند و به عقب برگردند. در حین بازگشت نیروها ناگهان خمپارهای هوا را شکافت و ۲ تن از برادران را به خون نشاند. کسی فریاد کرد که آمبولانس بیاورید. بچهها زخمی شده اند. آری شهیدان بسطامی و صفری به خون غلطیده بودند. شهید صفری لحظاتی بعد به شهادت رسید. ترکش خمپاره به چند نقطه از بدن شهید بسطامی اصابت کرده و خونریزی شدید بود. با این حال مرتب زمزمه میکرد: الحمدالله، الحمدالله، الهی رضا بِرِضائک، تسلیما بِقَضائک، مُطیعا لِاَمرک.
ذکر شهادت
در داخل آمبولانس نیز همین کلمات را تکرار میکرد و ابدا شکوه و اظهار ناراحتی نداشت. گویی دردی به جان او نبود و سراپا حلاوت و شیرینی بود که به کام او ریخته میشد. گویی جریان خونی که از او میرفت او را سبکبالتر و آمادهتر برای پرواز به سوی دوست میکرد.
زمانی که آمبولانس به پشت خط رسید حسین در حال از هوش رفتن بود. آخرین جملات او استدعا و تقاضای همراه با اصرار از مولا و امامش بود که در این آخرین لحظات جدایی روح از بدن به دیدارش بیاید. میگفت: «مهدی جان، مهدی جان الهی که قربانت بروم بیا تا ببینمت.» چندین بار این جمله را تکرار کرد و دیگر خاموش شد.
بلافاصله او را به آمبولانس دیگری انتقال دادند تا به بیمارستان پشت خط رسانده شود. شدت خونریزی به حدی بود که از این پس حسین کمتر لب به سخن گشود. تنها لبهایش بهم میخورد، ولی چیزی شنیده نمیشد. گویا سراپا محو و مات معشوق گشته بود.
به راستی کلمات حقیرتر و نارساتر از آنند که توان به تصویر کشیدن این چنین صحنههایی را داشته باشند. باید حاضر بود و ناظر، تا بتوان این لحظات را درک کرد. حقیقت و عظمت این لحظات ملکوتی را تنها عاشق میداند و معشوق.
شهید حاج غلامحسین بسطامی در ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۱ سالروز شهادت مولای متقیان امیرالمومنین علی(ع) در عملیات رمضان مجروح و یکسال بعد در سالروز تولد این امام بزرگوار، یعنی ۱۳ رجب مصادف با هفتم اردیبهشت سال ۱۳۶۲ به آنچه همواره آرزویش بود، نائل آمد و به مقام شهادت و نظاره وجه الله رسید.
نقش رزمندگان استان سمنان در دوران دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار ایرنا، دوران هشت ساله دفاع مقدس برگ افتخاری در دفتر غیرت و مردانگی ایرانیان رقم زد، مردم استان سمنان با اعزام تعداد قابل توجه رزمندگان به این نبرد، جزو سه استان برتر در تقدیم بیشترین تعداد شهید در کشور است؛ مدالی که از هر رنگی بالاتر و آرمانی جاودان را یادآور است.
رزمندگان سلحشور و دلیر ایران اسلامی طی هشت سال دفاع مقدس بیش از ۱۰۰ عملیات محدود نیمهگسترده و گسترده انجام دادند و با مدیریت تحسینبرانگیز نظامی و پرورش قوای رزمی توانستند با قاطعیت از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران دفاع کنند.
نیروهای اعزامی از استان سمنان نیز در ۵۵ عملیات شامل ۲۴ عملیات توسط سپاه و بسیج، ۱۱۰ عملیات توسط لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار ارتش و ۲۰ عملیات توسط جهادسازندگی، شرکت و نقش فعال و اثرگذاری را ایفا کردند.
جمعیت استان سمنان در سال ۱۳۵۵ حدود ۲۸۹ هزار و ۴۶۰ نفر و کمتر از یک درصد از جمعیت کشور بود که با توجه به جمعیت آن زمان استان، تقدیم سه هزار شهید بیانگر این مدعاست که مردم این خطه تمامقد برای دفاع از انقلاب در صحنه حضور داشتند.
جنگ تحمیلی در دهه ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ اتفاق افتاد و اگر ملاک محاسبه جمعیت کل کشور و استان سمنان را در سال ۱۳۶۵ قرار دهیم، میتوان گفت جمعیت کل کشور در سال ۶۵ حدود ۴۹ میلیون و ۴۴۵ هزار نفر و جمعیت استان سمنان نیز در آن سال ۴۱۷ هزار ۳۵ نفر بود.
مقایسه آماری فوق چنین نشان می دهد که در کل کشور بر اساس جمعیت سال مورد اشاره، معادل ۴۴ صدم درصد یعنی یک نفر در ۲۲۶ نفر به فیض شهادت نائل آمدند، این رقم در استان سمنان ۶۹ صدم درصد یعنی یک نفر در هر ۱۴۵ نفر جمعیت استان بود.
سمنان به تناسب جمعیت کشور و شهدا، یک و هفت دهم برابر میانگین کشوری شهید تقدیم میهن کرده است و بیش از ۹۷ درصد از شهدا مربوط به دفاع مقدس هستند و همه این سروقامتان و مدافعان وطن در خطوط مقدم و مناطق جنگی به شهادت رسیدند.
مقایسه آماری شهیدان بسیجی استان سمنان با کشور نشان میدهد که از مجموع یک میلیون و ۹۳۰ هزار بسیجی رزمنده در کشور، ۹۵۰ هزار نفر به شهادت رسیدند و معادل چهار و ۹ دهم درصد کل رزمندگان و سهم استان سمنان از شهدای بسیجی یکهزار و ۵۷۴ نفر است که معادل پنج و چهار دهم درصد رزمندگان استان محسوب میشود.
همگام با بسیجیان، حضور پاسداران به عنوان فرماندهان و همرزمان آنان در جبهههای جنگ بسیار چشمگیر بود. به طوری که طبق آمارهای موجود تعداد ۳۱۶ نفر از پاسداران استان سمنان یعنی به ازای هر پنج نفر یک نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و طبق آمار رسمی اعلام شده، تعداد سه هزار و ۱۰۰ نفر از اعضای داوطلب تحت امر جهاد در طول دفاع مقدس به شهادت رسیدند که با توجه به تناسب آمار کشور، معادل یک و نیم درصد آمار کل شهدای کشور میشود.
نگاهی به آمار رزمندگان و شهدای استان سمنان
شمار شهدای جهاد در استان سمنان به حدود ۱۱۳ نفر میرسد که معادل چهار درصد از آمار کل شهدای استان را تشکیل میدهد و بر پایه گزارشها، آمار شهدای جهاد استان با ۱۱۳ نفر معادل سه و ۶ دهم درصد از کل شهدای جهاد کشور را شامل میشود که بیش از سه برابر میانگین کشوری را به خود اختصاص داده است.
از سه هزار شهید استان سمنان، ۲۲۰ نفر ورزشکار و ۹۶ شهید در عرصه بهداشت و درمان به فیض شهادت رسیدند و ۷۰۰ نفر از رزمندگان جبهههای جنگ حق علیه باطل که از این حوزه عازم نبرد شده بودند نیز به جایگاه والای جانبازی نائل آمدند.
از مجموع ۹۶ شهید بهداشت و درمان دفاع مقدس استان سمنان، یک شهید پزشک بود، ۶ شهید نیز بهداشت و پزشکیار، ۵۶ شهید امدادگر، ۹ شهید حامل مجروحان، ۹ شهید راننده آمبولانس و ۱۸ شهید نیز بهداشتیار و عضو کادر بهداشت و درمان رزمندگان دفاع مقدس بودند که به شهادت رسیدند.
شمار کل جانبازان استان سمنان هفت هزار و ۲۰۰ نفر است که از این تعداد یکهزار و ۸۰۷ نفر از جانبازان استان را جانبازان شیمیایی تشکیل میدهند. ۲۰۷ نفر دارای بیش از ۲۵ درصد جانبازی هستند.
طبق گزارشها، در کشور به ازای هر ۱۲۴ نفر یک نفر جانباز و در استان سمنان به ازای هر ۵۸ نفر یک نفر در دوران دفاع مقدس جانباز شدند و استان سمنان بیش از ۲ و یک دهم برابر میانگین کشوری جانباز دارد و همچنین یکهزار و ۷۴۷ نفر از این جانبازان بیش از ۲۵ درصد جانبازی دارند.
برنامهریزی برای دومین کنگره شهدای استان سمنان در بهار ۱۴۰۳
سمنان به عنوان یکی از استانهای سرآمد دوران دفاع مقدس و جزو سه استان دارای بیشترین تعداد شهدا به نسبت جمعیت برای پاسداری از کیان نظام جمهوری اسلامی، به منظور تحقق منویات رهبر معظم انقلاب در زمینه جهاد تبیین و مقابله با جنگ ترکیبی و تهاجم فرهنگی دشمنان وارد میدان شده است و برگزاری هشت اجلاسیه در هشت شهرستان استان سمنان برنامهریزی شد تا در نهایت هشت اجلاسیه به دومین کنگره سه هزار شهید در بهار سال ۱۴۰۳ مزین شود.
برگزاری اجلاسیه شهدا در هر شهرستان استان سمنان در واقع اقدامی برای معرفی شهدای هر شهرستان به نسل امروز آن شهرستان است که در نهایت تمامی مردم استان سمنان و دیگر استانها در نقاط مختلف کشور در «کنگره سههزار شهید استان سمنان» با تمامی شهدا و خط مشی و سیره این بزرگواران همیشهجاودان بیش از پیش آشنا شوند تا راه بر توطئه دشمنان سد شود.