به گزارش ایرنا، در طول راه برگشت به خانه، دخترک که حالا خود را با اسباب بازی های دور انداخته دختر خانم دکتر، خوشبخت ترین کودک دنیا می داند یکریز حرف می زند، مدام در صندلی های اتوبوس جابجا می شود، برای بازی با عروسک های جدیدش نقشه می ریزد و نقشه ها را با صدای بلند برای مادر تعریف می کند.
مادر که حالا دخترش قد کشیده و "بهار" ۶ سالگی را پشت سر می گذارد، سر را بر شیشه سرد پنجره اتوبوس تکیه داده است و گاه گاهی چشم های نیمه باز و خسته اش را به سمت دخترک می چرخاند و بدون اینکه کلامی بگوید ، از روی رضایتی مصنوعی سری برای فرزندش تکان می دهد.
ایستگاه های اتوبوس را یکی یکی پشت سر می گذارند و حالا که غروب آفتاب در آسمان خودنمایی می کند، به خانه شان نزدیک می شوند، قبل از رسیدن، گوشی مادر زنگ می زند و صدایی خش دار و رسمی از آن طرف خط، قرار فردا صبح را برای خانه تکانی به او یادآور می شود و او هم با صدای آرام و متین همیشگی اش خیال فرد پشت خط را راحت و وعده فردا صبح را قطعی می کند.
به خانه رسیده اند، "امیر" در حالیکه کتاب فارسی دوم دبستان را در دست دارد به استقبال مادر می آید و پلاستیک و ظروف یکبار مصرف را به سختی در بغل می گیرد، غذاها هنوز هم تازه است، اما غنیمتی از لباس های زنانه، دخترانه و مردانه درون کیسه های پلاستیکی نصیبش نمی شود چون خانم دکتری که مادر در خانه اش کار می کند، فقط یک دختر همسن بهار دارد.
مادر لباس ها را جدا و احوال پدر را از امیر جویا می شود، می گوید پدرش هنوز از مطب دکتر برنگشته است، آخر امروز قرار ویزیت داشت تا اگر دکترها تایید کنند برای تامین هزینه عمل کمرش دست به دامان خیران و اطرافیان شوند و پدر را که در سن کمتر از ۴۰ سالگی پس از سقوط از داربست، خانه نشین شده، دوباره سر پا کنند.
بعد از آن سقوط بود که زندگی کوچک و کارگری این خانواده چهار نفری هم سقوط کرد، پدر از کار افتاده شد و حالا پنج سال است که "نرگس" هم خانم خانه است و هم آقای نان آور، روزها در خانه دیگران کار می کند و غروب با بازگشت به منزل، نقاب را بر می دارد و نقش واقعی مادری را دوباره تصاحب می کند، اما مادری خسته و رنجور که زندگیش را طور دیگری تصور کرده بود.
حالا او "سرپرست خانوار" شده و مجبور است خیالبافی های زیبای زنانه را فراموش کند، خاطرات سال های اول زندگی آرامش کمی دست نیافتنی شده است، دغدغه های زنانه و رویاهای رنگارنگ را کنار گذاشته است تا بعدا به آنها فکر کند چون الان مهمترین مساله دنیا برایش تامین زندگی چهار نفره شان است.
اوایل سقوط همسرش از داربست برخی دوستان و بستگان به آنها امید همراهی دادند که تنها نیستند و نرگس می تواند روی کمکشان حساب کند، اما هرچه روزها و سال ها گذشت، سایه آنها هم کمرنگ تر و در عمق مشکلات روزمره شان محو شدند، حالا نرگس خودش باید جور این زندگی نیمه کاره را بکشد و نقش های مادری، همسری و نان آوری را بدون داشتن تحصیلات یا حرفه خاصی ایفا کند.
نرگس حالا به یک سرپرست خانوار تمام عیار تبدیل شده است و بدون اینکه بداند هزاران زن دیگر مانند او با هزاران داستان مختلف در این نقش غرق شده اند، روز را به شب می رساند و زندگی آبرومند و پر از خستگی اش را در دالان زمان به جلو می برد.
رنج و دردهایش را در دل واگویه می کرد، به خودش قوت قلب می داد روزگار بر وفق مرادش باز خواهد گشت، آن وقت برای درد کمر و پاهایش به دکتر می رود، حالا باید برای بچه ها خود را سر پا نگه دارد، امید داشت با عمل همسرش، شادی واقعی به خانه رنگ و رو باخته اجاره ایش باز گردد و دوباره "خانم خانه" شود.
اما رویاهای شیرین در دلش آوار شد و وقتی همسرش از جواب " نه" پزشکان برایش گفت دانست که دیگر نمی تواند به سال های قبل بازگردد، او برای نقش زیبای مادری ساخته شده بود و همین را برای یک عمر کافی می دانست، اما حالا باید مرد بیرون از خانه هم می شد و نقش سخت دیگری را به نام "آقای مادر" در زندگیش به جریان می انداخت.
الان وقت فکر کردن به درد کمر و گردن نیست، حالا نباید به پوست خشک و چروک شده دستهایش فکر کند، بعدا برای خودش همان لباس گلبهی گل دار و کفش های پاشنه طلایی را می خرد، الان باید به فکر هزینه داروهای روزانه همسرش باشد، کرایه خانه را سر موعد بپردازند، هزینه های درس، خورد و خوراک، لباس و خدای نکرده مریض شدن بچه ها را تامین کند.
روایت نرگس، داستان ساده بسیاری از زنان سرپرست خانوار است که یا همسر خود را از دست داده اند یا مرد زندگیشان به دلایلی مانند اعتیاد و بیماری از کار افتاده شده است و این مادران هستند که علاوه بر مادری، همسرداری و خانه داری باید نان آور خانه شوند و مسایل اقتصادی خانواده را مدیریت نمایند.
زنانی که درصد بالایی از آنها مشکل اقتصادی و دغدغه مالی دارند و گذشته از آسیب های متعدد اجتماعی و سلامت جسمانی، کمتر شاد هستند و روان راحتی به دلیل نگرانی برای تامین معیشت خانواده و یافتن و ماندن در شغلی مطمئن ندارند و همین امر بهانه ای شد تا همزمان با روز مادر از فداکاری و روحیه مردانگی این زنان به دور از نگاه جنسیتی بنویسیم.
زنانی که بنابر جبر روزگار باید هم پدر باشند و هم مادر تا فرزندانشان کمتر در معرض آسیب های اجتماعی و روانی قرار بگیرند، اما این تعدد نقش به بهای گزاف سپید مویی و کهنسالی آنها در جوانی ختم می شود و باید آنها را "آقای مادر" نامید که اینچنین بار مسوولیت های مردانه را بنابر مصلحت اندیشی مادرانه شان، به دوش می کشند.
«فاطمه ترابی» و همکاران در پژوهشی با عنوان «آسیبپذیری زنان سرپرست خانوار و دلالتهای سیاستگذاری آن در ایران» با استفاده از یک روش نظاممند و برنامه مطالعه دقیق و جامع در میان مقالات و گزارشهای مختلف، همانگونه که در ذیل می آید زنان سرپرست خانوار را تعریف کرده اند.
خلاصه ای از جامعه زنان سرپرست خانوار در ایران
بر اساس جمعبندی مطالعات انجام شده در زمینه زنان سرپرست خانوار، بیسوادی و کمسوادی، میانسالی و سالخوردگی و غیرشاغل بودن یا اشتغال در مشاغل غیر رسمی و کمدرآمد از ویژگیهای پررنگ زنان سرپرست خانوار است.
مطابق اطلس وضعیت زنان سرپرست خانوار، نیمی از این زنان بیسواد هستند، در حالی که از هر ۶ مرد سرپرست خانوار تنها یک نفر بیسواد است. به علاوه، تحصیلات زنان سرپرست خانوار با سن و محل زندگی آنها در ارتباط است، به طوریکه میزان بیسوادی با افزایش سن و سکونت در مناطق روستایی افزایش مییابد و این در حالی است که بیش از یک سوم زنان سرپرست خانوار با سواد در مقابل یک چهارم مردان سرپرست خانوار باسواد، تحصیلات ابتدایی دارند.
همچنین اشتغال منقطع، الگوی رایج در میان زنان سرپرست خانوار متعلق به طبقه پایین و اشتغال دائم یا بیکاری الگوی رایج در میان زنان سرپرست خانوار طبقه متوسط و بالاست، بنابراین اغلب زنان سرپرست خانوار یا بیکارند و یا دارای مشاغل نیمه وقت، غیر رسمی و کم درآمد هستند.
اغلب آسیبهای زنان سرپرست خانوار در حوزههای روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و بر اساس مرور مطالعات انجام شده، زنان سرپرست خانوار در بسیاری از موارد بیش از آنکه از نظر مادی آسیبپذیر باشند، از نظر روانی و اجتماعی آسیبپذیر هستند.
بنابراین، فقر این افراد به مراتب فراتر از فقر مادی و مساله تامین امکانات ضروری آنهاست و شامل جنبههای وسیعتری چون دسترسی به فرصتها، حق انتخاب، اتکا به خود، اعتماد به نفس، توانایی و امکان مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است.
مسعود زمانی دکترای جامعه شناسی که تحقیقات کاملی بر وضعیت زندگی زنان سرپرست خانوار داشته است، می گوید: مشکلات اصلی ناشی از مدیریت یک خانواده، بیشتر متوجه زنان سرپرست خانوار فقیر است که مسائل مادی به کمبود و نوسانات روحی روانی این افراد دامن می زند.
چالش های متفاوت یک زن سرپرست خانوار
به گفته این جامعه شناس میلیون ها زن سرپرست خانوار طبق آمار رسمی در کشور وجود دارد که دسته بندی مختلفی دارند از جمله اینکه به خودسرپرست و بدسرپرست تقسیم می شوند که همسر زنان خودسرپرست به دلایلی مانند، طلاق، فوت و یا ترک خانواده در خانه نیست.
وی اظهار داشت: اما همسر زنان بدسرپرست در خانه حضور دارد اما به دلیل اعتیاد، زندان، بیماری و ناتوانی بار مالی بر دوش زن است که هرکدام از این زنان چالش متفاوتی دارند.
وی ادامه داد: همه زنان سرپرست خانوار هم به لحاظ مالی و اقتصادی در یک وضعیت نیستند ولی در ایران عموما به ویژه زنان بدسرپرست، جزو دهک های پایین جامعه و وضعیت اقتصادی بدی دارند که زندگی آنها و فرزندانشان تحت شعاع قرار می گیرد و بیشترین فشار ناشی از مشکلات و مصائب را همین گروه تحمل می کنند.
زنان سرپرست خانوار، خسته از تعدد نقش ها
این جامعه شناس در خصوصی سوالی مبنی بر آثار جابجایی نقش ها و شدت گرفتن نقش های مردانه در زنان سرپرست خانوار می گوید: استفاده از اصطلاح "جابجایی" نقش برای این زنان چندان کامل نیست، چراکه نه تنها جایجایی صورت نگرفته بلکه نقش جدید و مضاعفی به اجبار برای این قشر تعریف می شود، بنابراین باید از "تعدد، تعارض یا تکثر" نقش استفاده کرد.
زمانی ادامه داد: به صورت پیش فرض، نقش نان آوری بر عهده مرد و خانه داری بر عهده زن و این پیش فرض معمولا در جامعه سنتی و لرستان یک هنجار بشمار می رود، اما این فرض به چالش کشیده شده است و به واسطه تغییرات اجتماعی ، نقش های جنسیتی هم تغییر یافته و حتی زنانی که سرپرست خانوار هم نیستند، باز هم نقش نان آوری دارند.
وی گفت: تحقیقات نشان می دهد زنان سرپرست خانوار از فشار نقش ها رنج می برند، چراکه همزمان باید نقش نان آوری خانواده، فرزندآوری، تربیت و کمک به تحصیل فرزند و خانه داری را بر عهده بگیرند که این تعدد و پذیرفتن همزمان چندین نقش به ویژه برای آنهایی که فرزند بیشتر و کوچکتر دارند موجب سختی و رنج مضاعف می شود.
به عقیده این جامعه شناس لرستانی نان آوری مثل قبل لزوما یک نقش منحصرا مردانه نیست و بسیاری از زنان کار می کنند و سرپرست هم نیستند، اما می توان گفت زنان سرپرست خانوار فقیر به دلیل تعدد و تکثر نقش ها یا همان "فشار نقش" سختی های بسیاری تحمل می کنند.
ابعاد روحی و روانی تعدد نقش برای زنان سرپرست
به گفته زمانی این فشار نقش پیامدهای شدید و منفی روانشناختی برای زنان سرپرست فقیر دارد که به ویژه در بحث رشد و تربیت فرزندان نمود دارد ، چون همسر یا وجود فیزیکی ندارد یا در صورت بودن، نقشی ندارد.
وی تصریح کرد: طبق تحقیقات، فرزندان زنان سرپرست خانوار به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی هم دچار مشکلاتی هستند که همین امر، موجب نگرانی و وضعیت بد روحی و روانی زنان را تشدید می کند.
این دکترای جامعه شناسییادآور شد: بنابراین زمانی که در مورد زنان سرپرست خانوار فقیر صحبت می کنیم ، یک طرف ماجرا فرزندان و نگرانی برای بزرگ کردن و آینده آنهاست که فشار روحی مضاعفی به این مادران وارد می کند بطور چون معمول حمایت عاطفی، اجتماعی و اقتصادی کافی را از خانواده و اقوام نزدیک و نهادهای حمایتی نمی گیرند و نوعی احساس تنهایی را همیشه دارند.
زمانی اظهار داشت: از طرفی این زمان نوعی طرد شدگی، ناامنی و انزوای اجتماعی را احساس می کنند که شدت این موارد با توجه به تفاوت های فردی، شخصیتی و قوی بودن آنها کم یا زیاد می شود.
وی می افزاید: به طور کلی این زنان نوعی "مادر دلواپس" و مدام در حال تقلا هستند تا به زندگی خود و فرزندانشان ادامه دهند که این تقلا در وضعیت کنونی، نوعی اضطراب، درماندگی و افسردگی به همراه دارد و زنان این مسایل را به شدت تجربه می کنند که در صورت نبود نهادهای حمایتی، از نظر روحی و روانی دچار مشکلات بسیار خواهند شد.
زنان سرپرست، نیازمند همراهی روحی
زمانی در خصوص راهکارهای کاهش مشکلات و تبعات روحی در زنان سرپرست خانوار فقیر می گوید: حمایت اجتماعی که این افراد می توانند از خانواده، بستگان یا نهادهای حمایتی بگیرند در کاهش این فشار نقش دارد.
وی با اشاره به تفاوت راهکارها بسته به شرایط اقتصادی، تعداد فرزندان، گروه سنی، تحصیلات و محل زندگی زنان افزود: یکی از مهمترین راهکارهای کلی، تقویت مشارکت این افراد در جامعه است تا احساس تنهایی و طردشدگی آنها کم شود بنابراین باید اقداماتی در مسیر زمینه سازی حضور فعالانه و محترم این افراد در جامعه صورت گیرد.
وی اضافه کرد: باید کانون های محله ای فرهنگی، ورزشی و اجتماعی برای زنان سرپرست خانوار فقیر و فرزندان آنها ایجاد و کارآفرینی برای آنها در اولویت قرار گیرد، چراکه فعالیت آنها در طرح های درآمدزایی و خوداشتغالی، به طور غیر مستقیم در کاهش مشکلات روحی آنها بسیار تاثیرگذار است.
زمانی همچنین برگزاری کارگاه های آموزشی و مددکاری را هم بسیار کمک کننده دانست و گفت: این زنان باید با جلسات مشاوره و روانشناختی رایگان در مراکز بهداشت محل گفت وگو کنند و شنیده شوند.
وی با تاکید بر ضرورت کمک دولتی و غیردولتی برای زنان سرپرست خانوار نیازمند افزود: حمایت از این قشر، حمایت از فرزندان آنها و سطح گسترده تر از سلامت جامعه و لازم است، مسوولان تلاش و برنامه ریزی بیشتری داشته باشند ، چراکه این زنان به همراه خانواده هایشان دست کم حدود هشت میلیون نفر از جمعیت کشور را تشکیل می دهند و باید سیاستگذاری اقتصادی و فرهنگی درستی برای حمایت جامعه از این افراد انجام شود.
این سخنان نشان می دهد منشا محرومیتها و آسیبهای زنان سرپرست خانوار را نمیتوان فارغ از تاثیر جامعه و خانواده تحلیل کرد که به گفته رییس انجمن جامعه شناسی لرستان در برخی موارد که زنان سرپرست خانوار باید به همه اطرافیان و بستگان پاسخگو باشند و به نوعی کنترل شوند دچار تنش های روحی و اضطراب می شوند.
مجتبی ترکارانی معتقد است انجمن های مرتبط با این موضوع بیشتر در حد خیریه و کمک کننده اقتصادی هستند در حالیکه باید مداخلات روانشناختی را با استفاده از اساتید توانمند و حرفه ای برای این زنان انجام دهند.
وی کاهش عزت نفس و افزایش انزوای اجتماعی را از دیگر مشکلات پیش روی زنان سرپرست خانوار دهک های پایین جامعه برشمرد و افزود: شبکه ارتباط های اجتماعی این زنان نیز به مرور محدود می شود.
بیشتر مداخلاتی که برای زنان سرپرست خانوار طراحی شدهاند، بر جنبههای اقتصادی تمرکز دارند و غالبا به سایر جنبههای توانمندسازی زنان توجه کافی نکردهاند به این ترتیب میتوان ملاحظه کرد که در حالی که توانمندسازی زنان سرپرست خانوار هنگامی به موفقیت مورد انتظار دست مییابد که به طور همزمان به سلامت روانی و بهبود جایگاه اجتماعی و اقتصادی آنها توجه شود.
به گفته انسیه خزعلی معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده براساس آخرین آمارها از ۶ میلیون زن سرپرست خانوار در کشور نزدیک به چهار میلیون نفر نیاز به حمایت دارند، و سهم لرستان از مجموع آنها حدود ۵۰ هزار نفر است ، اما بررسی ها نشان می دهد که توانمندسازی زنان سرپرست خانوار فقط در حوزه های کارآفرینی و حمایتهای مالی نیست و بلکه نیاز به حمایت در همه زمینهها دارند.
این اظهارات در حالیست که بیشتر مداخلاتی که برای زنان سرپرست خانوار طراحی شدهاست بر جنبههای اقتصادی تمرکز دارند و غالبا به سایر جنبههای توانمندسازی زنان از جمله مولفه های روحی روانی و بهبود جایگاه اجتماعی آنان توجه کافی نکردهاند.
زنان سرپرست خانوار فقیر که مورد توجه این گزارش است امروزه علاوه بر مادری، نقش های پدرانه و نان اوری را بر عهده گرفته اند و صرف نظر از فشارهای اقتصادی و دغدغه های مالی، زندگی را با رنج های روحی ناگفته و زخم های روانی سپری می کنند.