یکی از دوستانم، اظهار ارادت بسیاری به امام حسین(ع) میکرد. واقعا هم نوکری امام را در مراسم و مناسبتهای مختلف کرده بود. او میگفت «من سرباز حضرت هستم و از خدا میخواهم که مرا به راه ایشان هدایت کند و به جایی برساند که یاران او را رساند». به او گفتم «میدانی چه میگویی؟ آیا میتوانی مانند ایشان باشی؟ آیا میتوانی مانند سربازان ایشان باشی؟» گفت «بله. آرزو و رؤیای من این است که در مسیری حرکت کنم که او و یارانش حرکت کردند؛ مسیر توحید و ایثار و شهادت».
مدتی گذشت. برای خودش تاجر بزرگی شده بود و اجناسی را از خارج وارد میکرد. اتفاقا در موردی، کار من در گمرک گیر کرده بود و برای واردات چند دستگاه به مشکل برخوردم. یاد او افتادم. به او زنگ زدم. مشکل را گفتم و از او مشورت خواستم. گفت فردی را معرفی میکند که در گمرک دست دارد. با کمی هزینه، مشکل را حل میکند. پرسیدم که چگونه با پول، مشکل را حل میکند؟ گفت «کافی است حقِ حساب چند نفر در گمرک داده شود!».
پای تلفن انگار یخ زده بودم. - اینکه رشوه است- مجبوری دیگر وگرنه حداقل ۶ ماه باید دوندگی کنی و آخرش هم معلوم نیست چه بشود». پرسیدم «تا به حال خودت این راه را امتحان کردهای؟» که گفت «بله، آدم مطمئنی است. آدمهای زیادی را هم در گمرک دارد. من خودم چند وقت پیش مشکلی پیدا کردم. یک میلیارد جنسم در گمرک گرفتار شد که به دلیل نقص مدارکِ استاندارد، آزاد نمیشد. ۲۰ میلیون دادم و یک میلیاردم را آزاد کردم!»
دیگر حسابی جا خورده بودم. این آقا قرار بود مانند یاران امام حسین شود. حالا برای یک میلیارد تومان حاضر است گناهی بزرگ مرتکب شود و از آن بدتر، قبح مسئله را هم احساس نمیکند. گفتم «این کار، خلاف است. هم در شرع و هم در عرف، حرام و منکر است. تو چگونه، هم آن را انجام میدهی و هم به دیگران توصیه میکنی؟» گفت «ای بابا! اگر بخواهی کار شما درست انجام شود، باید کفش آهنی بپوشی و بدوی.
آخرش، هم پولت میرود و هم وقتت. اگر تو هم رشوه ندهی، دیگران میدهند. تو که این فساد را ایجاد نکردهای. تجربه نشان داده که بدون رشوه، کار پیش نمیرود. اسم این را هم رشوه نگذار. این دستمزد کاری است که آن شخص برایت انجام میدهد» البته دروغ میگفت. من خودم بارها کارِ ترخیص کالا از گمرک را انجام داده بودم. قبول دارم که کار سختی است اما اگر کارش را درست انجام میداد، نیازی به هیچ خلافی نبود و کار هم در وقت معمول انجام میشد. همین رشوهها بعضی را در آن ادارهها فاسد میکند و آنها هم گیرهای بیدلیل میدهند تا کاسبی کنند.
صحبت را عوض کردم. از این طرف و آن طرف صحبت شد. فهمیدم که شخصِ ایشان حداقل چهار بار در سال کربلا میرود و زیارت عاشورای هر روزش ترک نمیشود. شاید هر روز در کنار زیارت عاشورا میخواند «کاش من هم با شما بودم و مانند شما به آن خوشبختی و موفقیت بزرگ میرسیدم».
آیا کسی که برای کمی پولِ بیشتر و صرفهجویی در وقت، اینچنین به راحتی گناه میکند، میتواند چنین آرزویی داشته باشد؟ کسی که به خاطر کمی پول حاضر است گناه کند، آیا میتواند در مقابل امتحانی بزرگ چون امتحان عاشورا پیروز شود و زندگیاش را در مسیر توحید قرار دهد؟ از جَوزدگیهای زودگذر بگذریم.
همۀ ما وقتی احساساتی میشویم و با ندای شورانگیزِ مداحان به اوج انگیزه میرسیم، آرزو میکنیم کاش آنجا بودیم و چنین و چنان میکردیم اما خدا انسان را به روشهای مختلف میآزماید تا جوهر درون انسان محک بخورد و ناخالصیهایش مشخص شود. در همین صحنههای کوچک، آزمایشهای بزرگ انجام میشود.
اگر کسی به دنبال امام حسین راه بیافتد، او را به جایی جز عاشورا و کربلا نخواهند برد. انتهای مسیر حسینی، فدا کردن جان و مال و فرزند است. فقط کسی میتواند به دنبال امام راه بیافتد که واقعا خود را آماده کرده باشد تا هرچه را معبود میخواهد، رها و فدا کند. مخالفِ آنچه ما فکر میکنیم، دوستی و ولایت امام حسین آسان نیست. باید بتوانی در راه راست بمانی، حتی اگر پای فدا کردن فرزندت در میان باشد.
دوستی دارم که خدا به تازگی و در سن بالا، پسری به او عطا کرده است. اکنون پسرش سه ساله است. به من میگفت «هرچه به کربلا و امام حسین مینگرم و او را با خودم مقایسه میکنم، میبینم چقدر دور هستم. راستش را بخواهی به درون خودم که مراجعه میکنم، میبینم که برای هیچچیز و هیچکس حاضر نیستم از این پسر کوچکم بگذرم اما او از همه چیزش برای خدا گذشت.» امام حسین فقط یک هدف داشت و آن حرکت در راه راست بود. حرکت او روح نماز است. قیام او تجلّی نماز است؛ حرکت در صراط مستقیم و دیگر هیچ.
کسی که نماز میخواند اما در زندگی اهمیتی به حرکت در مسیر صراط مستقیم نمیدهد، نه تنها سودی از نماز نمیبرد، بلکه به خاطر اتلاف وقتش ضرر هم میکند
هدف پیامبران و ائمه، حرکت در صراط مستقیم بوده است و در این مسیر حاضر بودند از همهچیز بگذرند. نماز هم میخواهد انسان را در صراط مستقیم و در مسیر توحید و عبادت نگه دارد. کسی که نماز میخواند اما در زندگی اهمیتی به حرکت در این مسیر نمیدهد، نه تنها سودی از نماز نمیبرد، بلکه به خاطر اتلاف وقتش ضرر هم میکند.
مگر اینکه نماز بتواند کمکم انگیزۀ حرکت در صراط مستقیم را در او ایجاد کند. البته هرکس باید به اندازۀ خودش گام بردارد. همه نمیتوانند مانند امام حسین و یارانش باشند اما میتوانند در همین زندگی روزمره، کارهای درست و نیکو انجام دهند و از خطاهای بزرگ دوری کنند.
حتما شما هم قبول دارید که یکی از موفقترین انسانهای تاریخ که دوست و دشمن، او را ستودهاند حضرت علی(ع) است. بیایید به زندگی ایشان و برخی نقاط مهم آن، نگاهی گذرا داشته باشیم و این موفقیت را بهتر بشناسیم. امیرمومنان بعد از رحلت پیامبر اکرم(س)، باوجود شایستگیهایش، به جانشینی و خلافت نرسید. در همان زمان، هدیۀ پیامبر که ثروت بزرگی به شمار میآمد، از او گرفته شد.
به همسرش نیز آسیب زدند و امام، او را هم از دست داد. امام هیچگاه به دنبال قدرت و پادشاهی نبود اما خلافت، حقی بود که با دست یافتن به آن، دستانش در ولایت و هدایتِ مردم بازتر میشد و جامعه را در مسیر مستقیمی که پیامبر اکرم برایش تلاش فراوانی کرده بود، حفظ میکرد و این همان چیزی بود که پیامبر به آن تأکید داشت.
با این حال، او دو بارِ دیگر خلافت را از دست داد. شکست پشتِ شکست، زندگی او را درمینوردید و او آنها را چون استخوانی در گلو تحمل میکرد. شکستهایی که هرکدامش میتوانست انسانهای معمولی را تا مرز افسردگی ببرد یا باعث تصمیمها و اقدامات نسنجیده شود اما او تصمیمی را گرفت که به نفع اسلام و در مسیر درست بود. با اینکه پس از آن، مردم به او اقبال کردند و از او به اصرار خواستند که خلیفه شود اما این بار هم پس از چهار سال و چند ماه، این فرصت را از دست داد و قدرت ظاهری به دست حقیرترین انسانهای آن دوران، یعنی معاویه و عمروعاص افتاد.
هدف حضرت علی(ع) در زندگی، خارج نشدن از صراط مستقیم بود، حتی برای یک لحظه؛ اگرچه به قیمت از دست دادن خلافت و پادشاهیِ بزرگترین کشورها باشد
با این شکستهای سنگین اما، او در آخرین ساعات عمرش هنگامی که شمشیر ناحقِ کین بر سرش فرود آمد، فریاد زد «به خدای کعبه که موفق شدم و به خوشبختی و رستگاری رسیدم». با اینهمه، چگونه او این جمله را میگوید و چگونه همگی قبول دارند که او یکی از موفقترینهاست؟ دلیلش این است که هدف امام در زندگی، عدم خروج از صراط مستقیم است. هدفش این است که حتی برای یک لحظه از مسیر درست خارج نشود، حتی به قیمت از دست دادن خلافت و پادشاهیِ بزرگترین کشورها. اینک و در پایان عمر، او به این هدف رسیده و بر خود میبالد که خوشبخت و رستگار شده است.
اگر کسی میخواهد در خط اهلبیت حرکت کند، باید بداند که پیروی از آنها، یعنی حرکت در این مسیر دشوار. این جاده در بسیاری از تقاطعها با مسیر ثروت، قدرت، رفاه و امیال تضاد پیدا میکند. فقط کسی در راه راست میماند که برای چنین لحظاتی و برای چنین امتحاناتی از قبل آماده شده باشد؛ همان که در تمام طول عمر، هنگام نماز از خدا خواسته باشد که او را در این راه نگه دارد. با انفاق و عمل صالح، خود را از بخل و صفات رذیله دور کرده و زیر پا گذاشتن شهوات را بسیار تمرین کرده باشد. چنین شخصی بعد از پیروزی در امتحان، چنان حال خوشی دارد که شاهزادگان در قصرهایشان و ثروتمندان در برجهایشان نخواهند داشت.
خدا هم در قرآن به این اشخاص وعده داده آنچه را که در امتحانهای زندگی، به ظاهر از دست داده و ضرر کردهاند، جبران میکند. آن هم به نحوی که فکرش را هم نمیکنند. «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوةِ وَإِیتَاءِ ٱلزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلْقُلُوبُ وَالْأَبْصَرُ؛ لِیَجْزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّنْ فَضْلِهِ وَٱللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمی دارد و از روزی که دلها و دیده ها در آن زیر و رو می شود می هراسند؛ تا خدا بهتر از آنچه انجام می دادند، به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیافزاید و خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد» (سوره نور، آیات ۳۷و ۳۸)
این آیات، وصف کسانی است که به خاطر به دست آوردن دنیا از رویکرد الهی و یاد خدا غافل نمیشوند. آنها حاضر نیستند به خاطر یک معامله، هرچقدر هم که سودآور باشد، یک لحظه چشمانشان را ببندند و خلافی انجام دهند که خدا را خوش نمیآید. این افراد، با نماز و انفاق و عمل صالح به جایی رسیدهاند که در لحظات حساس نیز خدا را فراموش نمیکنند. در حقیقیت این خداوند است که بر آنها حاکم است، نه هوای نفس و شیطان. این معنای توحید و عدم شرک به خداست.
آنها هیچکس را جز خدا اطاعت نمیکنند و هنگامی که در دوراهیِ امر خدا و امر شیطان قرار میگیرند، بدون شک امر خدا را برمیگزینند. خدا هم به بهترین شکل به آنها پاداش میدهد و آنچه را آنها به خاطر امر خدا رهایش کردهاند، از راهی که نمیدانند و تصورش را هم نمیکنند، به آنها باز میگرداند.
فکر میکنید برای چه نمازهای ما کار نمیکند؟ در نماز، ما به خودمان و خدای خودمان چندین بار در روز میگوییم که هدف ما حرکت در صراط مستقیم است اما شما از تمام نمازگزارانی که میشناسید، بپرسید «هدف شما در زندگی چیست؟». چند نفر از آنها میگویند هدف ما در زندگی و اولویت اول ما در بین تمام اهداف کوتاه مدت و بلند مدت، حرکت در صراط مستقیم، درستکار بودن، از خدا اطاعت کردن، فریب ندادن دیگران، راستگویی، امانتداری، رسیدگی به ضعفا و مانند آن است؟ به نظر شما چند نفر مانند آنچه در نمازشان از خدا میخواهند، هدفشان در زندگی حرکت در راه راست است؟
از آنها بپرسید خواسته و آرزوی اصلی آنها در زندگی چیست؟ برای چه چیزی بیش از همه دعا میکنند؟ چند نفر میگویند که خواسته و آرزوی اصلی آنها، حرکت در صراط مستقیم است؟ چند لحظه با خودتان خلوت کنید. با اینکه میدانید حرکت در این مسیر، برعکسِ مسیرهای دیگر، معمولا شهرت و قدرت و ثروت نمیآورد و راهی ناهموار و سخت است، چقدر از صمیم قلبتان دوست دارید که در صراط مستقیم حرکت کنید؟ اما بدانید که رضای خدا و رضای انسانهای نیک روزگار که معمولا زیاد نیستند، برای رهروان این مسیر حتمی است.
هر اندازه در دلتان دوست دارید که در مسیر درست باشید و از این راه، در دنیا و آخرت، طعم خوشبختی را بچشید، نماز برایتان تأثیرگذار بوده و هست. نماز باید بتواند ما را در مقاطع سختِ زندگی یاری کند. باید به حدّی «اهدنا الصراط المستقیم» گفته باشیم تا در دوراهیها اشتباه نکنیم. باید بدانیم که لازم است از نماز بخواهیم تا ما را در مسیری قرار دهد که انبیاء و اولیائش را قرار داده است، نه در مسیری که منحرفان در آن هستند تا جایی که بتوانیم مانند امیرمومنان در پایان عمر فریاد برآوریم که «موفق شدم».