یکی از والاترین و مهمترین الفاظ نماز، آیۀ شریف «ایاک نعبد و ایاک نستعین» است. به نظر شما تمام کسانی که این جمله را در نماز میگویند، این گونه هستند؟ آیا همۀ آنها به واقع فقط خدا را میپرستند؟ از آن سختتر، آیا همواره و در تمام شرایط، فقط از خدا یاری میجویند؟ اگر ما اینطور بودیم و تمام نمازگزاران اینگونه زندگی و رفتار میکردند، حال و روزِ کشورهای اسلامی این نبود.
کسی که جز خدا از کسی کمک نخواهد، دیگر زیر بار ظلم نمیرود و به کسی جز خدا تکیه نمیکندکسی که جز خدا را نپرستد، هیچگاه فریب شیطان، هوای نفس و دیگران را نمیخورد و هیچ گناهی مرتکب نخواهد شد. کسی که جز خدا از کسی کمک نخواهد، دیگر زیر بار ظلم نمیرود و به کسی جز خدا تکیه نمیکند. در این صورت، هیچ نمازخوانی نباید برای به دست آوردن چیزی دروغ بگوید یا چاپلوسی کند و یا به خاطر به دست آوردن چیزی مرتکب ظلم و تعدّی شود ولی متأسفانه واقعیت این است که بسیاری از مسلمانان، هم نماز میخوانند و هم کم یا زیاد دچارِ گناه، حرص، ظلم، هواپرستی، دنیاپرستی و امثال آن هستند.
با این تفاسیر آیا کسی میتواند با جرأت بایستد و بگوید «من جز خدا را نمیپرستم و به جز خدا از کسی یاری نمیجویم؟» آیا کسی جرأت دارد بگوید که برای خواستههایش جز خدا را اطاعت نکرده و برای به دست آوردن آرزویش از کسی جز او درخواست نکرده است؟ آیا تمام نمازگزاران میتوانند ادعا کنند که تا کنون برای رسیدن به مقصدی، دروغ نگفتهاند، رشوه ندادهاند یا حقی را ناحق نکردهاند؟
هرکدام از این رفتارهای خلاف، یعنی مؤثر دانستنِ وجودی غیر از خدا و زیر پا گذاشتن امر خدا، برای رسیدن به یک مقصد. وقتی کسی برای رسیدن به مقصدی امر خدا را زیر پا بگذارد، نمیتواند «ایاک نعبد» بگوید. اگر کسی برای خوشامد یا اطاعت از دیگری، امر خدا را زیر پا بگذارد، نمیتواند بگوید که فقط خدا را میپرستد. اگر جمعیت میلیاردی انسانهایی که نماز میخوانند و هر روز این جمله را میگویند، واقعا اینگونه بودند، هیچ ظلمی در بین آنها نبود و آنها عزتمندترین و پیشرفتهترین انسانهای عالم بودند. چنانکه در سدههای اول بعد از اسلام، کم و بیش چنین بود. این است اثر ایمان به توحید.
پس چرا خدا به ما دستور میدهد در شبانهروز ۱۰ بار «ایاک نعبد و ایاک نستعین» بگوییم؟ آیا نعوذ بالله به ما میآموزد که دروغ بگوییم؟ او که بهتر از هرکس میداند در دل انسانها چیست. او که بیشتر از هرکس میداند که آنها تا چهاندازه موحّد هستند یا نیستند. پس چرا اصرار دارد که ما خود را تا این حد، موحّد و باتقوا جلوه دهیم؟ رمز این سخن چیست؟ شاید یکی از رموز این آیۀ گرانقدر این باشد که ما خود را به گونهای تصور کنیم که آرزو داریم باشیم.
کارشناسان درباره یکی از راهبردهای مهم موفقیت چنین توضیح میدهند: طوری عمل کنید که انگار الان همان جایی هستید که دوست دارید، باشید. یعنی طوری فکر کنید، بپوشید، عمل کنید و احساس کنید که گویی الان به هدف رسیدهاید. به گونهای عمل کنید که دستورالعملهای قوی به ضمیر ناخودآگاهتان برسد و راههای ابتکاری برای رسیدن به اهداف بیابید. آنگاه سیستمِ فعالکنندﮤ شبکۀ مغزتان به چیزهایی که به موفقیت شما کمک میکنند، توجه میکند و به تمام دنیا پیام میدهد که این هدف، همان چیزی است که شما میخواهید.» (مبانی موفقیت، ص۱۴۹)
پیش از این گفتم که ضمیر ناخودآگاه، تفاوت بین تجسم و واقعیت را نمیداند. کافی است از طریق تجسّم، به او القا کنید که در یک موقعیت مطلوب هستید. در این صورت، ضمیر ناخودآگاهتان باور میکند که شما یک موحّد واقعی هستید و به تدریج و بدون دخالتِ شما کاری میکند که مانند یک فرد موحّد بیندیشید و رفتار کنید.
شاید خاطرات هنرپیشههای سینما را خوانده یا شنیده باشید. آنها برای حسگرفتن در یک نقش، قبل از فیلمبرداری، مدتی روی خود کار میکنند. مثلا لباس آن شخصیت را میپوشند و وانمود میکنند که او هستند. همین کار باعث میشود که پس از مدتی تمرین، به راحتی مانند او عمل کنند و حرف بزنند. آنها بعضی اوقات چنان حس شخصیتی را که بازی میکنند، میگیرند که در آن غرق میشوند و تا مدتها بعد از آن بازی هم، تحتتأثیر آن شخصیت قرار دارند و برخی اعمال و گفتارشان شبیه آن شخصیت میشود.
هنگامی که از درون قلبتان فریاد میزنید که من همان چیزی هستم که آرزو دارم باشم و من به جز خدای یکتا از کسی اطاعت نمیکنم،ضمیر ناخودآگاه شما هم تمام اینها را باور میکندتصور کنید که نقش یکی از یاران باوفای حضرت علی (ع) را در فیلم امام علی (ع) به شما دادهاند. باید در نقش فرو بروید؛ به اندازهای که بیاختیار مانند او عمل کنید. اگر حسّ هنرپیشگی خوبی داشته باشید، کمکم باورتان میشود که او هستید. حرکات و سکنات شما تغییر میکند و آن تصوری را که از یک یار نزدیک آن حضرت دارید، در رفتارتان کاملا مشهود خواهد شد.
هنگامی که شما با تمام وجود و از درون قلبتان فریاد میزنید که من همان چیزی هستم که آرزو دارم باشم، من یک موحّد واقعی هستم و من به جز خدای یکتا از کسی اطاعت نمیکنم، ضمیر ناخودآگاه شما هم تمام اینها را باور میکند و با اثری که روی شما میگذارد، موجب میشود شما در عالم واقعیت هم، مانند یک موحّد واقعی رفتار کنید. چنین شخصیتی عزّت، نعمت و سعادت را فقط نزد خدا میداند و فقط با تکیه بر او زندگی میکند.
بنابراین حتما در دنیا و آخرت، موفقترین انسانها خواهد بود. او دیگر برای به دست آوردن پول و مقام و شهرت، حاضر نیست در مسیری که خدا او را از آن نهی کرده، حرکت کند. او در مسیر حرکتِ همۀ موجودات عالم قرار میگیرد و همۀ آنها به او کمک میکنند؛ کارها بر او آسان میشود؛ سینهاش گشاده میگردد و از هیچ مانع یا دشمنی نمیهراسد. اینچنین نمازی، حسّ «عزّت نفس» را به انسان القاء میکند.