رضا رضایی مجد برادر شهید مهدی رضایی مجد در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: میتوان مهدی را یکی از ویژهترین چهرههای فوتبالی این سرزمین قلمداد کرد. کاپیتان تیم فوتبال جوانان ایران که به پیراهن پرسپولیس رسید و میتوانست مانند همدورهایاش امیر قلعهنویی و هم تیمی اش محمد پنجعلی به یک اسطوره در فوتبال کشورمان تبدیل شود، او هدف والاتری را برگزید و برای دفاع از خاک میهن راهی جبهههای جنگ شد. مهدی که روزگاری خود را با مارادونا مقایسه میکرد و سودای حضور در فوتبال اروپا را داشت، به مقام والای شهادت نائل آمد تا نامش برای همیشه جاودانه شود.
توزیع اعلامیه و شرکت در تظاهرات
وی افزود: مهدی فرزند حاج حسین در زمستان سال ۱۳۴۲ در محله پاچنار در یکی از محلات کهن تهران به دنیا آمد. وقتی او به دنیا آمد که امام خمینی (ره) در تبعید به سر میبرد و او مصداق این پیام تاریخی امام است که فرمودند: یاران واقعی من یا در آغوش مادرانشان هستند یا اینکه متولد نشده اند.
رضاییمجد توضیح داد: مهدی فرزند چهارم خانواده ای ورزشی است که با کشتی ورزش خود را آغاز کرد و حتی قهرمان هم شد، به توصیه حاج اکبر برادر بزرگ تر خود به دنبال فوتبال رفت. توزیع اعلامیه حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات از جمله فعالیت های شهید در دوران انقلاب بود و در پیروزی انقلاب نقش موثری داشت که اهالی محله از او به عنوان امیری کوچک یاد می کردند. شهید «مهدی رضایی مجد» در ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در منطقه عمومی شلمچه به فیض شهادت نائل شد.
کاپیتان تیم فوتبال جوانان در سال ۱۳۶۱ که بود؟
وی خاطرنشان کرد: مهدی کاپیتان وقت تیم فوتبال جوانان جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ بود. او همچنین در تیمهای باشگاهی تهران از جمله آذر تهران اکباتان تهران، تهران جوان و در پایان پرسپولیس تهران بازی کرد. شهید رضایی مجد ۱۵ گل ملی دارد که یک گل او مقابل تیم ملی بزرگسالان کره جنوبی در جام پادشاهی بنگلادش به ثمر رسیده است. این بازی با نتیجه ۳ بر یک به سود کره جنوبی تمام شد و تکگل تیم جوانان ایران را شهید رضایی مجد وارد دروازه حریف کرد.
میروم جایگزین دایی در جبهه شوم
برادر این شهید دفاع مقدس گفت: ما یک دایی داشتیم که در دیماه سال ۱۳۶۵ شهید شد. دایی و مهدی با همدیگر از بچگی بزرگ شده بودند؛ حتی به او «داداش» میگفت. مهدی با دایی رابطه خیلی نزدیکی داشتند چون هم سن و سال بودند. همه چیزشان هم مثل بود و فقط قد و قواره شان فرق میکرد. دایی قد بلندی داشت و شهید مهدی متوسط بود. دایی که در دی ماه سال ۶۵ شهید شد، مهدی هم چمدان سفرش را باز کرد و گفت «دیگر به ترکیه نمیروم.» در حالی قبل از آن با همه خداحافظی کرده بود ولی روز هفتم دایی گفت: «میروم جایگزین محمود در جبهه شوم.»
رضایی مجد افزود: همه پرسیدند «چه شد که تصمیمت را عوض کردی؟» گفت «چون محمود اکبری، شهید شد، من دیگر نمیتوانم به ترکیه بروم.» اتفاقا در همان گردان، همان لشکر، همان گروهان، همان دسته و توسط همان تیربارچی که دایی را شهید کرد، شهید شد. شهادت دایی تحول عظیمی در شهید مهدی ایجاد کرد. همان روزی که گفت «بروم آخرین فوتبالم را بازی کنم» دلیلش همین موضوع بود. از اعزام آخر تا شهادتش فکر میکنم ۳۰ روز گذشت.