برخی از دانشمندان علوم قرآنی حتی بیش از ۱۰۰ نام و صفت برای قرآن ذکر کرده اند. مثلا ابوالفُتوح رازی در مقدمه کتاب تفسیرش به نام روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، برای قرآن ۴۳ نام آورده و علی بن احمد حرالی از دانشمندان بزرگ علوم قرآنی، کتابی در این باره نوشته و در آن، ۹۰ اسم یا وصف برای قرآن ذکر کرده است.
هر یک از اسم های قرآن، به ابعاد ویژه ای از عظمت وجودی معجزه ابدی خاتم پیامبران دلالت دارد. قرآن، مشهورترین نام کتاب آسمانی ما مسلمانان است. این واژه، به معنای خواندن است و در آغاز، به صورت وصفی برای کتاب آسمانیِ پیامبر اکرم (ص) به کار رفته ولی به تدریج، اسم خاصّ آن شده و درباره علت نام گذاری این کتاب با واژه قرآن گفته اند «این وصف از این رو است که خداوند این کتاب را برای پیامبر اکرم خوانده است؛ هم چنین این کتاب، مرتبه ای از کلام الهی است و چون مرتبه اعلا و مقام حقیقیِ آن بسی بالاتر از آن است که در قالب لفظ بگنجد، خداوند بر مردم منّت نهاده و آن را به اندازه ای که به صورت الفاظ خواندنی درآید، تنزل داده است تا مردمان معانی آن را درک کنند.»
مجید و کریم هر دو از صفاتِ قرآن هستند. مجید به معنای با شکوه و با عظمت است و کریم، به معنای بزرگوار و بخشنده. راغب اصفهانی در کتابِ مفردات مینویسد «هر چه در نوع خود شریف باشد، به شرافت توصیف میشود.» و به قرآن مثال میزند. او همچنین مینویسد خداوند، قرآن را به مجید توصیف کرده است؛ زیرا خوبیهای دنیا و آخرت را به طور فراوان در بردارد و به همین جهت هم آن را به کریم وصف کرده است. بنا بر این قرآن، هم مجید و هم کریم است. هم خودش، آیهها و سورههایش باشکوه و با عظمت است و هم مردمی را که آن را بخوانند، بفهمند و به آن عمل کنند، به مجد و بزرگواری و عظمت میرساند. به همین دلیل قرآن کریم و مجید هیچ تفاوتی ندارند.
در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان که نسیم تلاوت، جان های روزه دار را صیقل داده است، بعضی از اسامی قرآن را مرور می کنیم:
نور
نور، چیزی است که هم خودش روشن و آشکار است و هم موجب آشکار شدن اشیا و امور دیگر می شود. از این واژه، در مجموع ۴۳ بار در قرآن استفاده شده است. اندیشمندان علوم قرآنی در تبیین علت نام گذاری قرآن به نور گفته اند: آیات این کتاب، از بسیاری از اسرار نهان نظام هستی پرده برمی دارد. انسان نیز در پرتو روشنگری های آنْ راه سعادت و نیک بختی را می شناسد و با اطاعت از رهنمودهای آن، از گرایش به انحراف و گمراهی اعتقادی و معنوی در امان می ماند.
در تعبیر قرآن، نور دو گونه است. یکی نور ظاهری و دیگری نور معنوی و سرچشمه نورانیّت قرآن، ذات مقدس خداست و انسان مومن با پیروی از این نور، می تواند تاریکی های تباهی و هواهای نفسانی را پشت سر بگذارد.
ذکر
کلمه ذکر بیش از ۶۳ بار در قرآن آمده اما فقط هشت بار به عنوان وصفی برای قرآن ذکر شده است. در علت نامیده شدن قرآن به این نام گفته اند: مجموعه آیات کلام الهی در بردارنده اموری چون موعظه، پند و اندرز و خبر دادن از سرگذشت اقوام گذشته است. هم چنین در بخشی از آیات آن، گاه قسمتی از حقایق دنیا و آخرت به صورت مختصر و در مواردی به گونه ای مفصل بیان شده است تا انسان ها، هم از سرگذشت گذشتگان و هم از یادآوری وقایع و حقایق دنیا و آخرت پند گیرند و از مسیر هدایت منحرف نشوند.
فرقان
در برخی از آیات قرآن، از این کتاب با واژه فرقان یاد شده است. این واژه ۶ بار در قرآن ذکر شده ولی همیشه به عنوان نام و یا صفت آن به کار نرفته است. در آیه اول سوره فرقان می خوانیم «خجسته باد کسی را که بر بنده خود فرقان فرو فرستاد تا هشداردهنده ای برای جهانیان باشد.» بر این اساس دلیل نامیدن فرقان آن است که آیات قرآن، همواره بین حقّ و باطل جدایی می افکند و آن ها را از همدیگر متمایز می کند و به این ترتیب، به اختلاف اعتقادیِ میان انسان ها پایان می بخشد. از نظر علم لغت، واژه فرقان، مصدر و به معنای فرق گذاشتن است که به معنای فارق، یعنی فرق گذارنده و جدا کننده به کار رفته است.
کتاب
لغت شناسان، معنای کتاب را گردآوردن و ثبت کردن گفته اند ولی در اصطلاح، این واژه به معنای نوشتن و نوشته به کار می رود. در تبیین اطلاق واژه کتاب به قرآن، نظرات گوناگونی ذکر شده است. مثلا به قرآن از آن جهت کتاب گفته شده که معنای آن عبارت از مکتوب شأنی است؛ یعنی نوشتنی، همان گونه که اِله به معنای پرستیدنی و قرآن به معنای خواندنی آمده است. بنابراین، کتاب که حدود ۲۳۰ بار در قرآن آمده، یعنی چیزی که نوشتنی است. سیوطی از دانشمندان علوم قرآن دراین باره می نویسد «قرآن را از آن رو کتاب نامیده اند که در آن، انواع علوم، قصص و اخبار جمع شده است.»
کلام
واژه کلام فقط چهار بار در قرآن کار رفته که در سه مورد به کلمه الله اضافه شده است. مفسران در علت نامیده شدن قرآن با واژه کلام می گویند «قرآن را کلام نامیده اند. زیرا در زیباییِ ترکیب لفظی و آهنگ و ترکیب به گونه ای است که در دل ها نفوذ می کند و شنونده از شنیدن آن متاثر می شود؛ چنان که در تاریخ آمده است، غیرمسلمانانِ بسیاری با شنیدن آیاتی از قرآن، آن چنان تحت تاثیر قرار گرفته اند که اسلام آورده اند».
موعظه
گاهی در وصف قرآن به موعظه، پندی برای پرهیزکاران، موعظه ای از جانب خدا و مانند آن تعبیر می شود. موعظه، اسم مصدر و به معنای پند و اندرز است. در تعریف آن می نویسند «موعظه، در حقیقت عبارت است از چیزی که موجب رقّت و نرمی دل می شود و آن را به سوی خدا و پذیرفتن حق مایل ساخته، از سرکشی و عصیان باز می دارد.» بنابراین، موعظه نه تنها برای فهماندن مطلب، بلکه برای نرم کردن دل انجام می گیرد.
این واژه ۹ بار در قرآن به کار رفته است. اندیشمندان علوم قرآنی معتقدند که علت نام گذاری قرآن به این واژه آن است که مردم می توانند از اخبار، داستان ها، احکام، رویدادها، عذاب های گناه کاران و نعمت های صالحان که در قرآن از آن ها یاد شده، پند گیرند.
شفاء
شفاء یکی دیگر از اوصاف است که در برخی از آیات به قرآن اطلاق می شود. این تعبیر چهار بار در قرآن آمده است. شِفاء که مصدر است به معنای بهبود بخشیدن و درمان کردن بیماران به کار می رود و در معنای اسم مصدری، به معنای بهبودی و درمان است. گاهی نیز شفاء به دارو و هر چیزی که سبب بهبودی باشد، اطلاق می شود.
قرآن را شفاء می گویند؛ زیرا مجموعه معارف قرآنی، همانند بسیاری از نعمت های الهی، مایه شفای انسان، به ویژه از بیماری های روحی نظیر کفر، نادانی، گمراهی، کینه توزی و مانند آن هاست و از طریق برطرف ساختن این بیماری های معنوی، بسیاری از ناراحتی های جسمانی که ریشه روحی و روانی دارد، برطرف می شود.
وحی
واژه وحی در دو آیه به کار رفته است که در یک جا می فرماید قرآن یگانه معرفت وحیانی است که به رسول اکرم (ص) وحی می شود. در اصل، وحی به معنای سرعت است. سپس کلمه وحی به هرگونه فهماندن پنهانی اطلاق شده است.
در اصطلاح اندیشمندان اسلامی، وحی به معنای القای مطلبی از سوی خدا به پیامبران است که شکل های گوناگونی دارد؛ گاه با واسطه است و گاه بی واسطه؛ گاهی دیگران هم آن را می شنوند و گاه نمی شنوند؛ زمانی از طریق مکتوبی است که پیامبران می بینند و گاهی مطلبی است که به قلب انبیا الهام می شود. علت اطلاق وحی به قرآن این است که پیامبر اکرم (ص) معارف قرآن را از سوی خدا به صورتی که برای دیگران غیرمحسوس بود، دریافت می کردند.
حکیم
حکیم از جمله اوصافی است که در برخی از آیات، به عنوان صفتی برای قرآن ذکر شده است. این تعبیر ۹۷ بار در قرآن آمده و به معنای استوار، مُتقَن، دارای حقیقت و فرزانه به کار می رود. در این که چرا به قرآن حکیم گفته اند، احتمالاتی داده شده که از جمله آن هاست: با حکمت بودن، عدم اختلاف و تناقض در بین آیاتش، عدم نسخ آن، محفوظ ماندن آن از هر گونه تغییر و تحریف، حاکم بودن آن بین حق و باطل، حلال و حرام و بهشت و جهنم.
در هر حال، مناسب ترین توجیه آن است که از آن جا که آیات قرآن با نظم و انسجام بسیار شگفت انگیز و معانی و مفاهیم بدیع و تازه، و در عین حال استوار و مُتقَن تدوین شده است و به لطف خداوند تا ابد از هرگونه تبدیل و تحریف محفوظ خواهد ماند، به آن حکیم گفته اند.
هُدی
در برخی از آیات، با تعابیر گوناگونی از قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت یاد شده است. از آن جا که انسان برای رسیدن به کمال، شایسته است، باید خود را بشناسد و هدف از آفرینش و راه کمال و سعادتش را تشخیص بدهد. خدا، رسولان الهی و کتاب های آسمانی را به منظور تحقق همین هدف فرستاده است. قرآن کریم، کامل ترین کتاب هدایت و عالی ترین برنامه زندگی است.
واژه هدی که به عنوان صفت قرآن در آیاتی به کار رفته، ۸۵ بار در مجموع آیات الهی ذکر شده است. قرآن به این دلیل که وسیله هدایت است و هیچ گونه گمراهی در آن راه ندارد، به هدی نام گذاری شده است. خداوند در آیات قرآن، از هدایت با تعابیری چون هُدی، یَهدی، هادی و مانند آن یاد کرده است.
صراط مستقیم
تعبیر صراط مستقیم، ۴۳ بار در قرآن آمده است. صراط مستقیم، راهی است که خدا برای هدایت انسان معیّن کرده است. آغاز این راه، در فطرت الهی همه انسان ها و پایان آن، لقای خداوند است. در آیات قرآنی از مجموعه تعالیم قرآن مجید به عنوان صراط مستقیم یاد شده و همواره به انسان ها تاکید می شود که از رهنمودهای این کتاب هدایت گر پیروی کنند؛ چرا که در بین تمام راه ها، این صراط مستقیم است که نزدیک ترین و سالم ترین راهِ رسیدن به خداست و هیچ گونه شک و تردید و ابهامی در آن وجود ندارد. انسان از طریق پیمودن این مسیر تعالی، به مقام کمال می رسد و ثبات قدم در این راه، تمام وسوسه های شیطان را که همواره در کمین انسان است، نقش بر آب می سازد.
برهان
یکی از اوصافی که در سرتاسر قرآن، هشت بار به این کتاب بزرگ اطلاق شده، برهان است. در علت نامیده شدن قرآن به نام و صفت برهان، گفته شده که چون خداوند متعال دلیل صحت و درستی نزول آن و نیز دلیل درستی مضامین و مباحثی که در آن آمده را در جای جای آیات قرآن قرار داده، به قرآن، برهان نیز گفته می شود.
مجید
واژه دیگری که در برخی آیات قرآنی، از آن به عنوان توصیف این کتاب یاد شده، مجید است. این کلمه، چهار بار در قرآن تکرار شده ولی فقط در دو مورد، نام و وصف برای قرآن قرار گرفته است. در تبیین اصل معنای واژه مجید گفته شده که این واژه، در اصل به معنای وسعت است و گاهی در توصیف اصل ذات اقدس خدا نیز به کار می رود و این استعمال، به لحاظ وسعت بی منتهای رحمت وجودی باری تعالی است و در مورد قرآن نیز چون کلام الهی، از آن دسته از مخلوقات خداوند است که از ارزش و مقام و منزلت والایی برخوردار و دارای برکات بسیار فراوانی است، به مجموعه آیات و معارف پربرکت آن مجید اطلاق شده است.
عزیز
در برخی از آیات، از قرآن با صفت عزیز یاد شده است. از آن جا که آیات و معارف قرآن، حقّ محض اند، هیچ گونه باطلی به آن راه نمی یابد و هیچ تفکر و اندیشه ای بر آن غلبه پیدا نمی کند؛ در نتیجه، در توصیف آن، از واژه عزیز استفاده شده است.
عزیز که ۹۹ بار در قرآن به کار رفته، در لغت به معنای دشوار، نیرومند، پیروز و شکست ناپذیر است اما در همه موارد، به عنوان توصیف قرآن به کار نرفته است. برخی از اندیشمندان علوم قرآنی، در علت توصیف قرآن با واژه عزیز نوشته اند «چون کسی نمی تواند با آن به تحدّی برخیزد، قرآن عزیز نامیده شده است.»
برای قرآن، نام ها و اوصاف زیادی ذکر شده و حتی برخی از اندیشمندان علوم قرآنی، در این باره کتاب های مفصلی به نگارش در آورده اند و برخی، حدود ۹۰ اسم برای قرآن ذکر کرده اند که از جمله آن ها این اسامی و اوصاف است: فصل، قَیِّم، تصدیق، مصدّق، متشابه، مَثانی، ثقیل، مبارک، عظیم، علیّ، وحی، رحمت، بشیر، بُشری، نذیر، عزیز، تذکره، ذکری، بصائر، تفصیل، بلاغ، حکمت، بیّنه، تبیان، علم، صدق، حقّ، حقّ الیقین، آیات، تنزیل، کلام اللّه ، قول، حدیث، صُحف، مبین، حَبْل، عدل، امر، عُروة الوثقی، مرفوعة مطهّره و بیان.