با توسعه روزافزون علم و افزایش آگاهیهای جمعی از وضعیت پیرامونی زندگی اجتماعی، به تدریج مشخص شد که بسیاری از مسائل موجود در دنیای کنونی مانند بیماریها و مسائل پزشکی علاوه بر ریشههای بیولوژیک، ریشههای اجتماعی هم دارند که اتفاقا این عوامل اجتماعی نقش بسیار مهم و پررنگی هم در بروز و تشدید آنها دارند. به مانند این مثال، در رابطه با مسائل محیطزیست و حتی انقراض گونههای جانوری نیز این موضوع صادق است.
به ویژه آنکه در دوران پس از انقلاب که در مناطق مهمی مانند «دشت ارژن» استان فارس که بسیاری از مناطق آن مانند چشمهسارها و بیشهزارها برای احیای شیر ایرانی آمادهسازی شده بود، به یکباره توسط مردم و به بهانه مقابله با آثار طاغوت، تصاحب شده و این پروژه برای همیشه به فراموشی سپرده میشود؛ و یا در مناطق مرکزی ایران و به ویژه در کویر مناطق «ابوزیدآباد» و «بادرود» که به همین بهانه و با بستن چاقوهای بزرگ بر دسته بیل و با استفاده از موتورسیکلت به کشتار فجیع «گورهای ایرانی» پرداختند. موارد فوق به درستی نشان میدهند که چطور عوامل اجتماعی میتوانند تاثیرات مهم و گستردهای بر عرصههای مختلف و به ویژه محیطزیست داشته باشند.
وضعیتهای آسیبزننده به زندگی انسانها و جامعه نیازمند راهحلهایی هستند و مردم زمانی به راهحلها فکر میکنند که اثر منفی آن وضعیتها را احساس کرده باشند«فرداد احمدی» پژوهشگر و جامعهشناس در پژوهش خود با عنوان: « انقراض گونههای زیستی بهمثابه مساله اجتماعی؛ مطالعه موردی: یوزپلنگ آسیایی» در سال ۱۳۹۶، در مقطع کارشناسی ارشد جامعهشناسی در دانشگاه تهران به این موضوع پرداخته است.
این پژوهش با این سوال که «آیا مساله صرفا محیطزیستی انقراض یک گونه جانوری (یوزپلنگ آسیایی) در حال تبدیل شدن به یک مساله اجتماعی است؟» آغاز میشود و محقق سعی دارد تا در آن با رویکرد «برساختگرایی اجتماعی» و با روش «تحلیل محتوای کیفی» و مصاحبه نیمهساختاریافته با ۲۴ نفر شامل ۹ کارشناس حوزه حفاظت از یوزپلنگ، دو مسئول (معاون محیطزیست طبیعی و تنوع زیستی و یک مسئول از وزارت صنعت، معدن و تجارت)، دو خبرنگار محیطزیست، یک اینفلوئنسر محیطزیستی فعال در اینستاگرام، چهار فعال اقتصادی که از برند یوزپلنگ آسیایی برای معرفی خود استفاده میکردند و ۶ نفر از معاونان و رئیسان شرکت معدنی سنگ آهن چادرملو (که کارشناسان محیطزیست فعالیتهای معدنی آن در زیستگاه یوز را در تعارض با حفاظت از این گونه جانوری میدانند) به این سوال پاسخ دهد.
گزارش پیشرو به مهمترین نکات این پژوهش اختصاص دارد.
وضعیت یوزپلنگ آسیایی چگونه است؟
در اوایل دهه ۲۰ هجری شمسی، جمعیت یوز در ایران حدود ۴۰۰ فرد برآورد میشد. با رهسپارشدن ایران به سمت توسعه، ورود موتورسیکلت به ناوگان حملونقل و در دسترس قرار گرفتن اسلحه، وضعیت شکار از حالت طبیعی خود خارج شده و حیاتوحش آسیب جدی دید.
این آسیب در مورد یوزپلنگ بهحدی بود که در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی تعداد این گونه جانوری را بین ۴۰ تا ۵۰ فرد تخمین زدهاند. با تأسیس سازمان شکاربانی در سال ۱۳۴۶ و تبدیل آن به سازمان محیطزیست، برنامه حفاظت از یوز آغاز شد که نتیجه آن افزایش جمعیت به ۲۰۰ قلاده در دهه ۵۰ بود.
در دهههای ۷۰-۱۳۶۰ هجری شمسی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی و جنگ هشتساله ایران و عراق، مسائل حفاظت از حیاتوحش به فراموشی سپرده شد و در اوخر دهه ۷۰ که سازمان حفاظت محیطزیست تلاشی برای تخمین جمعیت یوز انجام داد، جمعیت آن را کمتر از ۷۰ فرد تخمین زد.
با آغاز دهه ۱۳۸۰، سازمان حفاظت محیطزیست با همکاری بخش حفاظت از طبیعت سازمان ملل متحد (IUCN) پروژهای تحت عنوان «پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» را تعریف کرد که این پروژه تا سال ۱۳۹۶ هر چهار سال تمدید شد. در این مدت تعداد یوزپلنگها در ایران تقریبأ ثابت ماند.
درگیر کردن همگان با مسئله یوزپلنگ ایرانی بیانگر آن است که رویکرد برساختگرایی بیشترین هماهنگی را برای بررسی این موضوع در مقام یک مسئله اجتماعی دارد
وقتی صحبت از انقراض میشود، منظور «نوع رفتار انسان با طبیعت» است. انسانی که هر چه بیشتر توسعه مییابد، از یک طرف فشار بیشتری را بر طبیعت و حیات وحش آن وارد میکند و از طرف دیگر با آگاهی و مشاهده علائم نابودی طبیعت، برای حفاظت از آن تقلا میکند. جامعهشناسی از همین دریچه وارد حوزه محیطزیست و حیات وحش میشود.
وضعیتهای آسیبزننده به زندگی انسانها و جامعه نیازمند راهحلهایی هستند و مردم زمانی به راهحلها فکر میکنند که اثر منفی آن وضعیتها را درک کرده باشند. برخی مسائل محیطزیستی ممکن است وضعیتهای مشکلسازی بیافرینند که اثر مستقیم، آنی و بیپرده بر زندگی بیشتر انسانها نداشته باشد. حتی ممکن است آثار سوء وضعیت مشکلساز با فاصله زمانی زیادی نسبتبه آغاز روند مخرب بروز کنند یا مشکلات بهصورت غیرمستقیم در حوزههای دیگری جلوه کنند.
این وضعیت در مورد یوزپلنگ هم صادق است. یوزپلنگ جانوری انزواطلب و انسانگریز است. این حیوان بهندرت به مناطقی که انسان در آن زندگی میکند نزدیک میشود و به طور کلی با انسان و دام او کاری ندارد. تعارض مستقیم با مردم محلی بهصورت ورود حیوان حیات وحش به بافت روستایی و حمله به دامها بهشکلی که برخی مواقع در حیواناتی مثل پلنگ، گرگ و خرس دیده میشود، برای یوز تقریبا اتفاق نمیافتد.
این حیوان حتی بهندرت جلوی چشم انسان آفتابی میشود. انقراض این گونه جانوری اثر آنی و ملموسی بر زندگی انسانهایی که در شهرها و روستاهای ایران زندگی میکنند ندارد و از همین منظر انقراض یوزپلنگ آسیایی جزء مسائل محیطزیستی ناملموس قرار میگیرد که مردم عادی آن را در زندگی خود احساس نمیکنند.
با این وجود به نظر میرسد که در دو دهه اخیر ذهن جامعه ایرانی درباره این گونه زیستی حساس شده است. چنانچه در این سالها شاهد مزینشدن پیراهن تیم ملی فوتبال به طرحی از یوز، پیش کشیدهشدن مساله انقراض یوزپلنگ در سریال تلویزیونی پایتخت که از رسانه ملی پخش میشد، اختصاص صفحاتی در کتابهای درسی مطالعات اجتماعی پایههای چهارم و هفتم در سراسر کشور و نیز کتابهای درسی جغرافیای استانی پنج استان یوزخیز کشور (خراسان شمالی، یزد، اصفهان، خراسان رضوی، کرمان) با درج تصویر یوزپلنگ ایرانی، تبدیل شدن این گونه جانوری به عنوان نماد ملی ایران، ثبت تاریخ ۹ شهریور بهعنوان روز ملی یوزپلنگ آسیایی در تقویم ایران و موارد دیگری بودهایم.
ادعاسازان توانستند به عموم مردم بقبولانند که وضعیت گونههای زیستی در ایران نیازمند تغییر و امکانپذیر است
یوزپلنگ چگونه یک مساله اجتماعی شد؟
دو مولفه «ملموسنبودن» مساله محیط زیستی انقراض گونههای زیستی برای عموم مردم و «تلاش گروههای محیطزیستی» برای آگاهیبخشی عمومی مردم و درگیر کردن همگان با موضوع یوزپلنگ ایرانی بیانگر آن است که رویکرد برساختگرایی بیشترین هماهنگی را برای بررسی این موضوع در مقام یک مساله اجتماعی دارد.
از نظر برساختگرایی مسائل اجتماعی زمانی رخ میدهد که وضعیتهایی به لحاظ فرهنگی، غلط، پردردسر، گسترده، قابلتغییر و نیازمند به تغییر باشند. موضوع مطالعه این رویکرد ادراک عمومی از مسائل اجتماعی بهجای مطالعه واقعیتهای عینی است.
از نظر برساختگرایان مساله اجتماعی زمانی پدیدار میشود که گروهی از مردم، موسسهها یا سازمانها موفق شوند با استفاده از تکنیکهای ادعاسازی یک موضوع خاص را بهعنوان یک مشکل نیازمند به توجه و حاد در ذهن مردم جامعه حک کنند. بر اساس این رویکرد، تشخیص مساله اجتماعی از رهگذر شناسایی ادعاسازان، ادعاها و فرآیند ادعاسازی رقم میخورد.
با توجه به تعریفی که رویکرد برساختگرایی از مساله اجتماعی ارائه میدهد، انقراض یوزپلنگ آسیایی در ایران یک مساله اجتماعی به شدت جدی استیافتههای این پژوهش نشان میدهد که مساله انقراض یوزپلنگ ایرانی تمامی ملاکهای یک مساله اجتماعی برساختشده را احراز کرده است. این معضل محیط زیستی توانست با گستردگی زیادی افکار عمومی ایران را به خود جلب کند و مشارکت مردم در مطالبهگری حفاظت از یوز را برانگیزد.
بنابراین پژوهش، ادعاسازان توانستهاند جامعه را نسبتبه شایع و اشتباه بودن و مشکل آفرین مساله انقراض حساس کنند. آنها توانستند به عموم مردم بقبولانند که وضعیت گونههای زیستی در ایران نیازمند تغییر و امکانپذیر است. بنابراین با توجه به تعریفی که رویکرد برساختگرایی از مساله اجتماعی ارائه میدهد، انقراض یوزپلنگ آسیایی در ایران یک مساله اجتماعی به شدت جدی است.