تهران- ایرنا- از نظر چهره‌هایی که خود در حکومت پهلوی حضور داشتند «رانت‌بازی، انحصار در تجارت، فساد اقتصادی، دزدی، سرسپردگی و ...» از جمله مهم‌ترین ویژگی‌هایی بود که در میان کارگزاران حکومت شاه به چشم می‌آمد.

صرف‌نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد.

در دوره حکومت پهلوی، میهمانی‌های شبانه به محلی برای دورهمی‌های سیاستمداران و کارگزاران تبدیل شده بود؛ به نحوی که توصیه‌ها، رانت‌ها و برخی از فسادهای اقتصادی از همین مکان‌ها شکل می‌گرفت

پژوهش ایرنا در سلسله گزارش‌هایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقام‌ها و مدیران این حکومت بازخوانی کند. پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تالیف احمدعلی مسعود انصاری، گزیده‌ای از مصاحبه ارتشبد «حسن طوفانیان» با پروژه «تاریخ شفاهی هاروارد»، خلاصه‌ای از کتاب «خاطرات پرویز راجی» آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست‌وزیر دوران پهلوی، بازخوانی از کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران مطرح سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی، روایتی از کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم، خاطرات «فرح دیبا» آخرین همسر محمدرضا پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات علی امینی» نخست‌وزیر دوره پهلوی و از خاطرات «اسدالله علم» ارائه شد.

همچنین «خاطرات جعفر شریف‌امامی»، «شکنجه‌گران می‌گویند»، «خاطرات مهرانگیز دولتشاهی» و روایت‌های سایر رجال سیاسی آن دوران مانند «مصطفی الموتی»، «محمد یگانه»، «فلیکس آقایان» و «عطاءالله خسروانی» آورده شده است. در این گزارش روایت تعدادی از این افراد در مورد مهم‌ترین ویژگی‌های کارگزاران حکومت پهلوی از نظر گذرانده می‌شود.

بساط گسترده بزم و میهمانی

در دوره حکومت پهلوی، جشن‌ها و میهمانی‌های شبانه به محلی برای دورهمی‌های سیاستمداران و کارگزاران تبدیل شده بود؛ به نحوی که توصیه‌ها، رانت‌ها و برخی از فسادهای اقتصادی از همین مکان‌ها شکل می‌گرفت. نزدیکان دربار معمولاً در چنین مکان‌هایی حاضر می‌شدند؛ لیلی امیر ارجمند، لیلی دفتری، پرویز بوشهری، کامران دیبا، دکتر یحیی دیبا و فریدون جوادی دوستان فرح و اسدالله علم، سپهبد ایادی، محمود حاجبی، مجید اعلم، پروفسور یحیی عدل، امیرهوشنگ دولو، ابوالفتح محوی و اشرف نزدیکان شاه بودند. [۱]

«خوانندگانی مثل ستار، کوروس سرهنگ‌زاده، گوگوش، هایده و عبدالکریم اصفهانی که تقلید صدا می‌کرد، دعوت می‌شدند، خود شاه هم خوشش می‌آمد که رجال دولتش توسط هنرپیشه‌ها دست انداخته شوند»

احمد علی مسعود انصاری در مورد این میهمانی‌ها گفته است: «وقتی کار روزانه شاه و فرح تمام می‌شد و آنها به کاخ اختصاصی خود می‌آمدند، اگر میهمانی‌های تشریفاتی به مناسبت سفر سران و مقامات کشورهای خارجی نبود، زندگی شبانه و خصوصی آنها شروع می‌شد. معمولاً کمتر شبی بود که گذران شبانه در کاخ اختصاصی شاه و برنامه سرگرم کننده نباشد. در مهمانی‌های خصوصی تنها حلقه خصوصی دوستان شاه و فرح شرکت می‌کردند و خوانندگانی مثل ستار، کوروس سرهنگ‌زاده، گوگوش، هایده و عبدالکریم اصفهانی که تقلید صدا می‌کرد، دعوت می‌شد، خود شاه هم خوشش می‌آمد که رجال دولتش توسط هنرپیشه‌ها دست انداخته شوند».[۲]

امیرعباس هویدا به عنوان فردی که ۱۳ سال در سمت نخست‌وزیری حکومت پهلوی بوده، در این میهمانی‌ها نقش داشت. عطاءالله خسروانی به عنوان فردی که با هویدا در یک رقابت پیدا و پنهان نیز بوده، معتقد است که هویدا «از مهمانی بدش نمی‌آمد و در مهمانی‌ها متعهد می‌شد؛ مخصوصاً مهمانی طبقات خیلی بالا و این در مقابل تمام آن درخواست‌ها تسلیم می‌شد. ما بارها برخورد پیدا می‌کردیم چه در دولت چه در خارج دولت».[۳]

رانت‌بازی و انحصار در تجارت

برخی از افراد و کارگزاران پهلوی به واسطه حضور در حلقه نزدیکان شاه و فرح، نفوذهای زیاد و انحصار در برخی معاملات کلان را در دست داشتند. در همین ارتباط فلیکس آقایان در خاطراتش گفته است: «به یکی می‌گفتند، اجازه می‌دادند که شما می‌توانید دویست ‌هزار تن برنج وارد کنید ... به یکی دیگر می‌گفتند که شما آهن انحصارت باشد».[۴] البته آقایان خودش نیز یکی از همین افراد بود و انحصار تجارت شکر در دست داشت. [۵]

دزدی و فساد اقتصادی

فساد اقتصادی با شدت و ضعف متفاوت از آفات حکمرانی در اغلب کشورها است. هر کجا که قدرت و ثروت انباشته شود فساد به وجود می‌آورد، هر کجا که یک شخص یا یک طبقه بیش از حد به لحاظ اقتصادی فربه شوند حتماً حقی از زیردستان و فرودستان ضایع کرده‌اند. در دوره حکومت محمدرضا پهلوی فساد اقتصادی از دربار شروع می‌شد و تا رده‌های دیگر حکومت نفوذ کرده بود. ارتشبد حسن طوفانیان که از سال ۱۳۴۲ مسئول خرید اقلام نظامی ایران بود هم به عنوان یکی از آن کارگزاران به این موضوع اشاره می‌کند و البته سعی دارد که زیاد به این مساله نپردازد. او می‌گوید که «شاه به من می‌گفت جلوی دزدی را بگیر اما این‌ها که دورش بودند نمی‌گذاشتند».[۶]

پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن به نقل از امیرعباس هویدا می‌نویسد: «فساد در مقامات بالا به مقیاسی شرم‌آور رواج دارد» [۷] تا آنجایی که علی امینی از زبان محمدرضا پهلوی می‌گوید: «یک روز اعلیحضرت به من گفتند که آمریکایی‌ها می‌گویند که فساد پشت در اتاق شماست که شاه باشدـ گفتم بله».[۸]

به گفته شاپور بختیار «یک روز ما از سه میلیارد دلار درآمد نفت رسیدیم به هجده میلیارد دلار در عرض ۴۸ ساعت ... اغلب یا اسلحه بود، یک مقداریش هم دزدان حرفه‌ای آریامهری افتادند و خوردند. اختلاف ثروت به یک جای عجیبی رسید»

عبدالمجید مجیدی رئیس سازمان برنامه و بودجه در خاطرات خود فساد درون حکومت را علت اصلی ناکارآمدی می‌داند و می‌گوید که «مساله مملکت ما این است که مردم آن طوری که باید و شاید به عملیات دولت، به اقدامات دولت، به تصمیمات دولت اعتماد ندارند. یک علت اصلیش مسائل فساد است».[۹] حتی فرح پهلوی نیز به این فساد اعتراف می‌کند و می‌گوید: «گفته می‌شد این فساد در میان اطرافیان ما نیز رخنه کرده است».[۱۰]

شاپور بختیار در خاطراتش به درآمدهای نفت در دهه ۵۰ شمسی و دزدی‌هایی که از این پول‌های کلان می‌شد اشاره می‌کند و می‌گوید: «یک روز ما از سه میلیارد دلار درآمد نفت رسیدیم به هجده میلیارد دلار در عرض ۴۸ ساعت ... اغلب یا اسلحه بود، یک مقداریش هم دزدان حرفه‌ای آریامهری افتادند و خوردند. اختلاف ثروت به یک جای عجیبی رسید».[۱۱]

امیرعباس هویدا به عنوان یکی از چهره‌هایی است که افرادی نزدیکش بودند که در دزدی‌ها دست داشتند. به گفته عطاءالله خسروانی، هویدا خودش آدم «دزدی نبود ولی آدم دزدپروری بود، آدم‌های کثیف زیاد دورش جمع شده بود».[۱۲]

امیر هوشنگ دولو یکی از کسانی بود که در فسادهای اقتصادی نقش داشت. به گفته مسعود انصاری افرادی همچون دولو «در حلقه یاران خصوصی شاه و فرح قرار می‌گرفتند، در نظر مقامات درجه اول که از این روابط آگاه بودند، دارای منزلت و موقعیت خاص می‌شدند و حرفشان بسیار خریدار داشت و کارت توصیه‌شان را روی سنگ هم که می‌گذاشتید، آب می‌شد».[۱۳]

اسدالله علم در خاطراتش در پنجم آذر ۱۳۵۱ درباره دولو می‌نویسد: «گزارشی در خصوص پرداخت قیمت اثاثیه خانه‌های والاحضرت‌ها، عبدالرضا و غلامرضا و امیرهوشنگ دولو تقدیم کردم. در حدود پنج میلیون تومان که بیشتر آن برای دولو بود. فرمودند از محل جشن‌ها بپردازید».[۱۴] بنابراین دولو «با وجود اینکه هیچ شغل رسمی و تراز اول نداشت و پیشخدمت شاه بود، به دلیل نزدیکی به شاه، از هر وزیر و وکیلی نفوذش بیشتر بود و تمام رجال تملقش را می‌گفتند».[۱۵]

محمد یگانه به عنوان مدیر اقتصادی در دوره حکومت پهلوی در خاطرات خود بارها به چنین مواردی اشاره کرده است. او در مورد فساد در شرکت «ایر-تاکسی» می‌گوید: «در ایر-تاکسی افرادی بودند که پول گرفته بودند و این ایر-تاکسی هم مربوط می‌شد به تیمسار خادمی، خاتمی ببخشید. خاتمی شوهر والاحضرت فاطمه. بعد والاحضرت اشرف در آنجا سهم داشت، فاطمه سهم داشت، زنگنه پول‌های کلانی گرفته بود».[۱۶]

دولو «با وجود اینکه هیچ شغل رسمی و تراز اول نداشت و پیشخدمت شاه بود، به دلیل نزدیکی به شاه، از هر وزیر و وکیلی نفوذش بیشتر بود و تمام رجال تملقش را می‌گفتند»

سرسپردگی و مجیزگویی شاه

از سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ می‌توان دخالت مقام سلطنت و دربار پهلوی را در کشور بیش از اندازه دانست تا آنجایی که بیشتر نخست‌وزیران و وزیران عملاً آن قدرتی که می‌بایست نداشتند. این گفته‌ها را حتی خود سیاستمداران پهلوی هم تایید کرده‌اند.

مصطفی الموتی به عنوان یکی از این افراد قدرت نخست‌وزیران در مقابل سلطنت را ناچیز می‌داند و بیشتر آنان را سرسپرده معرفی کرده است. در همین خصوص می‌گوید: «آقای دکتر اقبال ... نسبت به مقام سلطنت تسلیم بود ... یکی از ایرادهایی که خب به ایشان وارد بود این بود که در مقابل مقام سلطنت ضعیف است ولی نخست‌وزیرانی هم که بعد از ایشان آمدند نشان دادند که در آن‌ها هم همان است تغییری نکرده ... تنها می‌شود گفتش که آقای دکتر مصدق و آقای دکتر امینی یک مقدار این وضع را نداشتند. دکتر مصدق که خب به نحو فوق‌العاده‌ای ولی خب دکتر امینی. ولی بقیه نخست‌وزیرانی که بعد از دکتر اقبال آمدند مثل آقای علم، مثل آقای منصور، مثل آقای شریف‌امامی این‌ها همه در همان حد بودند».[۱۷]

عبدالمجید مجیدی کارگزاران پهلوی را چنین توصیف می‌کند: «یک عده آدم‌هایی هستند که نه مذهب می‌فهمند، نه مسائل مردم را می‌فهمند، نه به فقر مردم توجهی دارند، نه به مشکلات مردم توجه دارند. اینها آدم‌هایی هستند که آمده‌اند بر ما حکومت می‌کنند. غاصب هستند، یا نمی‌دانم، مأمور غربی‌ها هستند»

عبدالمجید مجیدی که بیش از ۲۰ سال مداوم عهده‌دار مقام‌های بالای برنامه‌ریزی و اجرایی کشور بود، اشتباه حکومت منوچهر اقبال را اینگونه می‌داند که «زیاده از حد مجری دستورات شاه بود».[۱۸] علی امینی نیز این گفته‌ها را تایید می‌کند و در خاطراتش می‌گوید: «حالا اون اقبال البته یک پرانتری بود ولی از آن‌جا تملق شروع شد. وقتی اقبال تو مجلس در مقابل استیضاح مجلسی‌ها گفت بله باید صبر کنید تا شاه بیایند از شاه اجازه بگیریم. مرد حسابی آخه این را توی مجلس آدم نمی‌گه خوب به اختیار دولته که آقا عجالتاً اجازه بدید یک‌ ماه به من مهلت بدید برو شاه هم برمی‌گرده. اینو توی مجلس می‌گه ‌بعد هم هرچی اعلی‌حضرت بگویند همان است خوب ببینید. این را یواش ‌یواش شروع کردند که آقا شما هستید بعد هم البته تملقات داشتند».[۱۹]

نداشتن درک صحیح از مسائل مردم و کشور

در حکومت پهلوی به مرور فاصله دولت-ملت تشدید می‌شد به گونه‌ای که در دهه ۵۰ شمسی عملاً هر دو طرف درکی از یکدیگر نداشتند. عبدالمجید مجیدی رئیس سازمان برنامه و بودجه معتقد است که «یک دفعه حکومت افتاد دست عده‌ای که از دید اکثریت غرب‌زده بودند و ایجاد شکاف کرد و این شکاف روز به روز بیشتر شد. تا به آخر [اکثریت مردم باور داشتند] که این گروهی که حکومت می‌کنند یک عده آدم‌هایی هستند که نه مذهب می‌فهمند، نه مسائل مردم را می‌فهمند، نه به فقر مردم توجهی دارند، نه به مشکلات مردم توجه دارند. اینها آدم‌هایی هستند که آمده‌اند بر ما حکومت می‌کنند. غاصب هستند، یا نمی‌دانم، مأمور غربی‌ها هستند».[۲۰]

عطاءالله خسروانی معتقد است «هویدا در بدو امر خب می‌دانید نخست‌وزیر شد، ایشان برای تحصیلاتش در ایران کمتر بوده، فرانسه و در بیروت و بلژیک تحصیل کرده بود. زبان فارسی را با لهجه صحبت می‌کرد در بدو امر، بعضی لغات فارسی را اگر نشنیده بود عوضی می‌خواند ولی آدمی بود کتابخوان، دو سه زبان خارجی می‌دانست، ایران را نمی‌شناخت و ایرانی را هم نمی‌شناخت. نه روحیه ایرانی و نه ایران را می‌شناخت».[۲۱]

همه این شرایط و ویژگی‌های کارگزاران پهلوی باعث شد تا در نهایت شکاف‌ها به گسست و فروپاشی بیانجامد و در بهمن ۱۳۵۷ جامعه ایرانی در عرصه سیاست و حکومت، ساختار و طرحی نو دراندازد.

پی‌نوشت

[۱] مسعود انصاری، احمد علی، من و خاندان پهلوی، تصحیح حسین ابوترابیان، تهران، فاخته، ۱۳۷۱، ص ۳۸

[۲] مسعود انصاری، ص ۷۲.

[۳] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبه با عطاءالله خسروانی، به کوشش حبیب لاجوردی، نوار شماره ۵

[۴] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، گفتگو با فلیکس آقایان، نوار شماره۲

[۵] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۰، ص ۱۴۵

[۶] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبه با حسن طوفانیان، به کوشش حبیب لاجوردی، ص ۳۰

[۷] راجی، پرویز، در خدمت تخت طاووس، ترجمه: حسن کامشاد، ص ۲۶۳

[۸] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، گفتگو با علی امینی، نوار شماره ۳.

[۹] خاطرات عبدالمجید مجیدی، ویراستار: حبیب لاجوردی، تهران: گام نو، ۱۳۸۱، ص ۵۵

[۱۰] خاطرات فرح دیبا، کهن دیارا، پاریس: ۲۰۰۳، ص ۲۵۲

[۱۱] خاطرات شاپور بختیار، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، ۱۳۸۵، ص ۱۲۹، ۱۳۰.

[۱۲] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبه با عطاءالله خسروانی، به کوشش حبیب لاجوردی، نوار شماره ۵

[۱۳] مسعود انصاری، ص ۳۶

[۱۴] یادداشتهای امیر اسدالله علم، ویراستار: علینقی عالیخانی، تهران: نشر مازیار، ص۲۴۱

[۱۵] مسعود انصاری، ۴۸

[۱۶] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبه با محمد یگانه، به کوشش حبیب لاجوردی، نوار شماره ۴

[۱۷] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، به کوشش حبیب لاجوردی، مصاحبه با مصطفی الموتی، نوار شماره ۳

[۱۸] خاطرات عبدالمجید مجیدی، ویراستار: حبیب لاجوردی، تهران: گام نو، ۱۳۸۱، ص ۴۳

[۱۹] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، گفتگو با علی امینی، نوار شماره ۴

[۲۰] خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۴۴

[۲۱] تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبه با عطاءالله خسروانی، به کوشش حبیب لاجوردی، نوار شماره ۵