کرمان- ایرنا- به نقل از دختر شهید حاج قاسم سلیمانی روایت می‌کند که سردار دل‌ها قبل از عزیمت به آخرین ماموریتش که در عراق به شهادت رسید، ۲ نوبت لباسش را تعویض کرد و هربار می‌پرسید: کدام بهتر است.

ابتدا داشت از آراستگی فردی شهید سلیمانی، دقت‌نظر و حساسیت وی در این زمینه حتی در دوران جنگ خاطره می‌گفت، از اینکه چطوری سردار دل‌ها در همان جبهه لباس‌هایش را در هر شرایطی با وجود آن وضعیت جنگی اطو شده نگه می‌داشت که گریزی زد به این اواخر حیات سردار تا نشان دهد که این ویژگی تا آخر عمر در رفتار وی باقی بود.

به گزارش ایرنا، مکتب حاج قاسم شامل ویژگی‌های شخصیتی و مدیریتی این شهید در عرصه‌های نبرد با تروریست‌ها، اشرار و سایر جبهه‌ها به ویژه در جبهه مقاومت حرف های حرف برای گفتن داشته و دارد که از زوایای مختلف به آنها پرداخته شده و ادامه دارد، اما در برخی محافل مختلف نیز مثل کلاس درس اخلاق مدیران که ماهانه برگزار می شود، بیشتر به ویژگی های فردی و رفتاری وی در مواجهه با دیگران پرداخته می شود و بسیج رسانه استان کرمان نیز به دنبال برگزاری رویدادی است تا به اینچنین جنبه ها، اینکه چه شد که سردار سلیمانی از دل یک جامعه عشایری و روستایی به چنین درجاتی می رسد، بپردازد و این وجه از زندگی سردار دل ها بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.

حاج مهدی صدفی از رزمندگان دفاع مقدس و یار و همکار سردار شهید سلیمانی که در سلسله نشست های کلاس اخلاق مدیران در مکتب حاج قاسم به بیان اصول مدیریتی، سبک زندگی و سایر ابعاد شخصیتی سردار سلیمانی می پردازد، این بار در سی و چهارمین نشست طی اواخر شهریورماه از قول زینب دختر شهید سلیمانی گفت: قبل از عزیمت به آخرین ماموریت، وقتی می‌خواست از منزل خارج شود ۲ بار لباس خود را عوض کرد و هربار پرسید، بهتر است؟.

صدفی که قبل از این جملات داشت درباره چند مصداق از آراستگی فردی و نیز مدیریتی شهید سلیمانی در دوران جنگ را روایت می کرد، به چند خاطره مرتبط از حاج قاسم درباره خودش نیز پرداخت که با لحن و زبان طنز نسبت به وی واکنش نشان داده بود و تشریح کرد: روزی در همان زمان جنگ، لباس جدید رزمی به ما داده بودند که آن را پوشیده بودم و رفتم خدمت سردار و پرسیدم: حاجی بهم میاد، تیپ(خوشتیپ) شدم؟

مهدی صدفی

یار و همراه سردار سلیمانی چنین ادامه داد: «سردار ابتدا نگاهی با تامل به سرتاپای من انداخت و بعد گفت: توپی(چاق) شدی، اما تیپی نشدی»؛ و اینجا بود که حاضران در نشست در محل حسینیه ثارالله که راه اندازی آن نیز با تلاش و همت شهید سلیمانی بوده، با لبخندی، جلسه را همراهی کردند تا اینکه صدفی در ادامه با اشاره به وضعیت رنگ پوست نه چندان روشن خود و اینکه آن زمان کمی وزن بیشتری داشته افزود: در ادامه این جمله، سردار سلیمانی با صراحت تمام ادامه داد «بلند شو لباس سفیدی هم بپوش که حداقل شب‌ها دیده شوی».

صدای خنده حاضران جلسه این بار بلندتر برخاست و فضای آن نیز خودمانی‌تر شد؛ در ادامه صدفی به بیان چند ویژگی ثابت دیگر سردار در این زمینه پرداخت و تاکید کرد: یکی از ویژگی‌های سردار توجه به آراستگی و نظافت فردی و نیز نظم و انضباط در مدیریت و پیشبرد امور بود که حتی در وضعیت سخت دفاع مقدس نیز از آنها کوتاه نمی‌آمد.

وی افزود: شهید سلیمانی گاه تک تک سنگرها، چادرها و اردوگاه‌ها را شخصا سر می‌زد، بر نظافت ظاهری و نیز نظم و انضباط در آنها تاکید بسیار داشت و مستمر نظارت می‌کرد؛ آراستگی رزمندگان را نیز رصد و متاثر از هر وضعیت هر فرد، اگر نیاز می‌شد، ورود می‌کرد.

خط اطوی همیشگی لباس حتی در جنگ

صدفی یادآور شد: هیچگاه فراموش نمی‌کنم در دوران دفاع مقدس، همیشه خط اطوی لباس سردار سلیمانی مشخص بود و با آنکه اطویی در کار نبود اما این مهم را اجرایی می‌کرد. وی سپس توضیح داد: سردار سلیمانی، یک پتو روی زمین کف چادر یا سنگر پهن می‌کرد و لباس را پس از شسته شدن که کمی نم داشت روی آن می‌گذاشت، سپس پتوی دیگری روی آن می‌انداخت و فردا صبح، آن را آویزان می‌کرد تا خشک شود ، آنگاه لباس اطوخورده به نظر می‌رسید.

صدفی گفت: سردار سلیمانی تا این اندازه به وضع ظاهری خود دقت داشت، نه اینکه لباس‌های فاخر یا گران‌قیمت بپوشد اما دقت داشت همان لباس‌ها تمیز و مرتب باشد.

شناسایی استعداد و کادرسازی به سبک سردار

وی با بیان اینکه این روحیه بعد از جنگ هم در وی وجود داشت و خطاب به نیروهایش نیز توصیه می‌کرد، درعین حال به وجه دیگر شخصیت سردار دل ها در کادرسازی نیروی انسانی، انضباط کاری و نیز حساسیت روی شناخت استعدادها هم پرداخت که این بخش نیز در جای خود قابل تامل است زیرا گاه شنیدن برخی مصداق ها و خاطره ها می تواند کار یک کتاب، یک فیلم یا حتی بیشتر را انجام دهد؛ به‌خصوص اگر درست و به‌جا بیان شود.

شان این جلسات کلاس سلسله اخلاق مدیران در مکتب حاج قاسم نیز طی چندسال اخیر که راه‌اندازی شده به گونه‌ای بوده که هم به بیان این ویژگی های شخصیتی سردار دل ها می پردازد و هم امام جمعه کرمان به نکات مهمی در خودسازی انسان ها به‌ویژه مدیران اشاره می‌کند و به همین علت از جمله جلساتی است که هرچند صبح زود در ابتدا یا انتهای هر ماه برگزار می شود، اما همیشه شلوغ است و پرمخاطب.

در ادامه جلسه، صدفی از رزمندگان دفاع مقدس به ابعاد دیگر شخصیت سردار دل ها پرداخت و گفت: تلاش سردار در کادرسازی خود یک سرفصل و کلاس درس مهم است.

وی با قدردانی از رحمان جلالی معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار کرمان که در تدوین کتابی در این زمینه همت گماشته است گفت: فرمایش اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به دولت چهاردهم در مورد کادرسازی و آموزش به جوانان را در رفتار و سبک زندگی و مدیریتی شهید سلیمانی به عینه می دیدیم.

به گفته صدفی، شهید سلیمانی در دوران دفاع مقدس دست‌کم یکصد نفر و حتی بیشتر نیروی زبده کارشناس را شناسایی، کادرسازی و در سطح ملی به جامعه معرفی کرد.

وی با بیان اینکه شهید سلیمانی استعداد بالایی در کشف استعدادها داشت گفت: شناسایی استعداد را انجام می‌داد اما کادرسازی و فرآیند کسب تجربه و تخصص را در ساختار جلو می‌برد.

صدفی در این زمینه توضیح داد: یادمان نمی‌رود که برای انتخاب فرمانده گردان، مستقیم سراغ فردی که حتی با استعداد بود نمی‌رفت، می‌گفت اول باید نیروی رسمی ساده، فرمانده دسته، معاون گروهان، فرمانده گروهان، جانشین فرمانده گردان و بعد فرمانده گردان شود و اینطور نبود که فردی که صلاحیت جایی را نداشت را به آنجا بگمارد حتی اگر از نظر استعداد دارای امتیازهای خاص بود.

مدیر امور اجرایی حسینیه ثارالله کرمان در ادامه سخنان خود تاکید کرد: یک نیرو از نیروهایی که حاج قاسم آنها را به عنوان فرمانده گردان یا مسئول هر واحد در دوران جنگ انتخاب کرد سراغ نداریم که بگویند بد انتخاب شده بوده است.

مثل میراب همراه آب

وی به نقل از شهید سلیمانی در مقوله کادرسازی و مراقبت از نیروهایی که در بدنه کارشناسی شناسایی شده اند گفت: سردار، خطاب به رزمندگان بارها می‌گفت که در این زمینه باید مثل یک میراب عمل کرد؛ همانطور که یک کشاورز که راه آب را به باغ باز می‌کند و عنوان میراب دارد، بیل را بر می‌دارد و شب تا صبح مدام همراه آب است و با آب قدم می‌زند تا منحرف نشود و هدر نرود، حاج قاسم هم تاکید داشت که باید همینطور همراه با نیرو بود و هدایت و کادرسازی کرد.

جلودار بود

وی در ادامه به ویژگی دیگر شهید سلیمانی پرداخت و با بیان اینکه هیچگاه (خطاب به نیروهایش زیرمجموعه) نمی‌گفت بروید، بلکه می‌رفت و می‌گفت بیایید، اظهارداشت: بارها می‌شد به‌طور مثال بچه‌های اطلاعات عملیات را برای شناسایی می‌فرستاد که وقتی بر می‌گشتند مثلا گزارش می‌دادند سه میدان مین در یک نقطه وجود دارد که سردار سلیمانی، پاسخ می داد، چهار میدان است، احتمالا شما فلان مورد را در سمت چپ ندیده‌اید و آنجا نیروها می‌دانستند قبل از آنان، خودش هم در دل میدان بوده و کار را انجام داده است.

عوامل عزت انسان

اما بعد از صدفی، نوبت به سخنرانی نماینده ولی‌فقیه در استان رسید که طی نیم‌ساعت طبق روال ادامه مباحث مربوط به اینکه چکار کنیم که به ما ظلم نشود یا مورد شماتت قرار نگیریم را تمام کرد و به نقطه مقابل ذلت، یعنی عزت پرداخت؛ اینکه چکار کنیم که در زندگی به عزت برسیم.

این جلسات یکساعت بیشتر نیست که بعد از قرائت قرآن، گزارش کوتاهی از مدیرکلی که میزبانی نشست را دارد و نیز سخنان حاج صدفی از نزدیکان سردار در نیم ساعت و نیم ساعت نیز با سخنرانی امام جمعه، تمام می شود.

امام جمعه کرمان

حجت الاسلام و المسلمین حسن علیدادی سلیمانی امام جمعه کرمان کل مطالبی که بیان کرد در یکی دو جمله بیشتر خلاصه نمی‌شد و آن هم این بود که اگر می خواهیم به عزت برسیم تنها باید یک مسیر را در زندگی انتخاب کنیم و آن مسیر بندگی خدا و دوری معصیت است؛ اما وی آنقدر این مبحث خلاصه را زیبا و با مثال ها و خاطراتی مناسب بیان کرد که همه مشتاق گوش کردند و لذت بردند؛ یکی از مدیران کل که کنارم نشسته بود، چون داشت می دید که از سخنان امام جمعه یادداشت بر می‌دارم، تاکید داشت اگر از این جلسه مطلبی منتشر شد حتما برایش بفرستم زیرا هربار که به آن بنگریم یا یادآوری شود، تلنگری دیگربار و برای زندگی انسان لازم است.

نماینده ولی فقیه در استان کرمان همان ابتدا به حدیثی از حضرت امام علی (ع) پرداخت با این مضمون که اگر کسی عزت را از غیرخدا بخواهد، سرانجامش هلاکت و بدبختی است و افزود: عزت، گمشده هر آدم عاقل و مومن است.

امام جمعه کرمان بیان کرد: حتی گاه افرادی در برخی محافل مقابل دیگرانی که ثروت یا جایگاهی دارند، خود را ذلیل می‌کنند، کارهایی انجام می‌دهند که از روی عزت نیست اما چون آنان نیز (به زعم و به شیوه خودشان) دنبال عزت می‌گردند، این کارها را انجام می‌دهند که البته راه و مسیرشان اشتباه است و به تصورخودشان گمان می کنند از آن مسیر به عزت خواهند رسید؛ مثلا فکر می کنند اگر پیش فلان مدیر، فلان فرد ثروتمند یا .... خود را ذلیل کنند یا چنین رفتاری داشته باشند، در فلان مسیر کار، پست سازمانی یا ثروت‌اندوزی به عزت خواهند رسید.

وی از مهمترین عوامل مهم و اصلی عزت را اطاعت و بندگی خدا دانست و از آن به عنوان نخستین عامل برشمرد و توضیح داد: اگر عبد خدا شدی، عزیز می‌شوی؛ اگر آنچه خدا گفته انجام دهیم، حتی اگر در شرایطی باشد که به‌ظاهر به نفع ما نیست اما برای آنکه امر خدا بر زمین نماند و ما مامور به انجام امر الهی هستیم انجام دهیم، به عزت می‌رسیم.

کلاس اخلاق در مکتب حاج قاسم

نه عشیره نه سلطنت

امام جمعه کرمان در ادامه به روایتی از امام حسن مجتبی(ع) پرداخت و با بیان اینکه این روایت تمامی جهان‌بینی ما را به هم می‌ریزد، اظهارداشت: براساس این روایت هرکس دنبال عزت است باید آن را در عشیره، هیبت، سلطنت و جایگاه ظاهری انسان‌های دیگر نبیند؛ براساس این روایت (انسان از خود می‌پرسد) که آیا دارودسته و قبیله باعث عزت انسان می‌شود؟.

وی ادامه داد: برخی افراد فکر می‌کنند اگر فرزند زیاد، طایفه قوی و عزیز، حزب و جناح مستحکم‌تر داشته باشند، عزیز هستند اما در جهان‌بینی امام حسن(ع) در این روایت چنین نیست و می‌فرماید که منصب دنیوی و دیگر مظاهر آن هیچکدام انسان را عزیز نمی‌کنند بلکه انسان باید خودش را از معصیت خارج کند و تنها طاعت خدا را در دستور کار قرار دهد؛ یعنی بنده واقعی خدا باشد.

مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است

علیدادی سلیمانی در ادامه به شعر زیبا و پرمفهومی از صائب تبریزی اشاره و بیان کرد: مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است، هرکسی صاحب زر است او از همه بالاتر است.

وی سپس در اهمیت این شعر ادامه داد: در جهان‌بینی بیشتر ما انسان‌ها، هرکس پولدارتر باشد را عزیزتر می‌دانیم، اما صائب می‌گوید «دود اگر بالانشیند کسر شان شعله نیست، جای چشم ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است. ناکسی گر از کسی بالانشیند عیب نیست، روی دریا، خس نشیند، قعر دریا گوهر است».

امام جمعه کرمان با بیان اینکه هرکس در جلسه بالاتر نشست، بالاتر(بزرگ‌تر) نیست اظهارداشت: سعدی مسافرتی به کیش داشته و با عنوان «شبی در کیش» حکایتی نوشته که از بازار پررونق کیش در آن زمان می‌گوید و برای من(امام جمعه کرمان) همیشه سئوال بود که در آن دوران که بیشتر جزایر آنجا خالی از سکنه بودند، از چه رونقی سخن می‌گفته است.

وی افزود: وقتی بررسی کردیم دیدیم عامل این رونق، همان مرواریدی که آنجا صید می‌شده بوده که رونق را به دنبال آورده؛ مروارید در قعر آب اما دارای قیمت زیاد است و قدیمی ها معتقد بودند آب باران را (صدف) جذب می‌کرده و در ته دریا بعد از فعل و انفعالاتی، به مروارید تبدیل می‌شده است.

علیدادی سلیمانی بعد بیت دیگری از صائب تبریزی را خواند و گفت: «شست و شاهد هردو دعوای بزرگی می‌کنند، پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است» و سپس تکرار کرد که ما گمان می‌کنیم با طایفه و پول عزیز می‌شویم اما باید به سمت طاعت خدا رفت که نیاز به ممارست در عمل دارد.

روایتی تکان‌دهنده از بندگی مرحوم نراقی

نماینده ولی‌فقیه در کرمان در ادامه برای اینکه این ممارست در عمل را نیز به‌خوبی به تصویر بکشد به بیان روایتی از نویسنده کتاب جامع‌السعادات مرحوم نراقی که هم‌عصر علامه بحرالعلوم بوده پرداخت و گفت: مرحوم نراقی در ایران و علامه بحرالعلوم در نجف بوده؛ وقتی چاپ کتاب جامع السعادات به دست علامه بحرالعلوم که خودش عالم و دانشمند زمانه بوده می‌رسد، (از کتاب) خوشش می‌آید، لقب دریای علم را می‌دهد و از نویسنده بسیار تعریف می‌کند.

«بعد از آن، زمانی که مرحوم نراقی، صاحب کتاب مذکور وقتی به زیارت عتبات در نجف رفته بوده، خیلی از بزرگان وقت آنجا، برای دیدن وی پیش مرحوم نراقی می‌روند؛ از علامه بحرالعلوم می‌پرسند فردی که شما از کتابش تعریف کردید به نجف آمده، آیا نمی‌خواهید به دیدنش بروید که پاسخ می‌دهد خیر».

علیدادی سلیمانی ادامه داد: در این زمان وقتی دیدار افرادی که به ملاقات مرحوم نراقی می‌آمدند تمام شد، مرحوم نراقی تازه دیدارهایش را شروع کرد و گفت: اول برویم و علامه بحرالعلوم را ببینیم که اطرافیانش می‌گویند وی برای دیدن شما نیامد، چرا می‌خواهید بروید اما وی پاسخ می‌دهد، مهم نیست، ایشان آقاست.

«مرحوم نراقی به دیدار علامه می‌رود اما بحرالعلوم سرد برخورد می‌کند و تحویل نمی‌گیرد، به‌طوری که مرحوم نراقی مدتی (چنددقیقه‌ای) بعد، خداحافظی می‌کند و بر می‌گردد؛ اطرافیانش گله می‌کنند که شما به دیدار وی رفتید اما تحویل نگرفت و باز پاسخ می‌دهد: مهم نیست، ایشان آقاست».

امام جمعه کرمان افزود: در سفر دیگری مرحوم نراقی وقتی به نجف می‌رود باز به دیدار علامه می‌رود اما وی، مرحوم نراقی را باز تحویل نمی‌گیرد و سردتر برخورد می‌کند، نراقی نیز بعد از اینکه مدتی در گوشه‌ای کنج اتاق می‌نشیند، آنجا را بعد از خداحافظی ترک می‌کند؛ ولی در همان سفر و قبل از بازگشت به ایران، باز می‌گوید برویم پیش بحرالعلوم که اطرافیان، خیلی ممانعت می‌کنند اما باز همان جواب قبل را می‌دهد و برای بار سوم به دیدار علامه می‌رود اما این بار، علامه بحرالعلوم پابرهنه و شخصا تا سرکوچه به استقبال می‌آید و خیلی گرم تحویل می‌گیرد، سپس دوزانو جلو مرحوم نراقی می‌نشیند و درخواست می‌کند که کسی که این کتاب را نوشته کمی وی را نصیحت کند و می‌گوید: من به‌عمد شما را امتحان کردم ببینم شما که در این کتاب توصیه‌هایی را برای تزکیه نفس کردید، آیا خودت هم به آنها اعتقاد عملی دارید و عمل می‌کنید که به چشمانم دیدم هیچ نقطه سیاهی در ذهن و فکر شما نیست؛ وی از ۲ مرحله تحویل نگرفتن نیز عذرخواهی می‌کند.

امام جمعه کرمان سپس در ادامه این حکایت که بخشی کوچکی از نحوه زیست بعضی انسان‌ها را به تصویر کشید تاکید کرد: عبد خدا این است که عزت را از او (خدا) می‌خواهد و در نتیجه اینگونه زندگی و رفتار می‌کند.

وی همچنین در بخش دیگر سخنان خود به روایتی از مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی پرداخت که همیشه مقید بوده نماز صبح و شب را در حرم (در کشور عراق) می‌خوانده و صبحی در مسیر حرم، حمامی بوده که ۲ اصفهانی آنجا منتظر دلاک (کیسه‌کش) بوده‌اند و محاسن بلند آیت الله را که می‌بینند، گمان می‌کنند وی دلاک است و به سمت محل کارش می‌آید، لذا به سمت وی می‌روند و می‌پرسند چرا با تاخیر آمدید، منتظر هستیم کیسه بکشید؛ آن افراد متوجه نمی‌شوند آیت الله مرعشی نجفی است؛ لذا وقتی صاحب حمام می‌بیند و متوجه کیسه کشیدن آیت الله بر بدن آنان می‌شود، به اصفهانی‌ها می‌گوید، می‌دانید ایشان کیست، که معرفی می‌کند و تازه ( آن افراد) متوجه می‌شوند وی کیست.

علیدادی سلیمانی همچنین افزود: همانطور که روایت شده امام صادق(ع) را، فردی، نشناخت و اشتباه گرفت که از وی خواسته بود لباسش را بشوید و امام صادق نیز این کار را انجام می‌دهد و بعد که ایشان را می‌شناسد، اظهار پشیمانی می‌کند».

امام جمعه کرمان همچنین در آخرین جمله خود در این جلسه تاکید کرد: کسی که عزت را از خدا بخواهد و نه غیر از خدا، در مسیری می‌رود و به گونه‌ای زندگی و با دیگران مراوده می‌کند که نتیجه می‌شود چنین انسان هایی با چنین رفتارها و رویکردهایی در زندگی.