بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل ششم مهر ماه به پشتوانه حمایتهای آمریکا در حالی که برای سخنرانی در هفتاد و نهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بود، دستور ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان را صادر کرد و هواپیماهای این رژیم شامگاه جمعه محلات مسکونی محله حاره حریک در ضاحیه بیروت را به شدت و به صورت پیاپی بمباران کردند. حزب الله لبنان در بیانیهای که روز شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ منتشر شد شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان را تایید کرد.
«اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس و مذاکره کننده این جنبش برای توافق آتش بس نیز، بامداد چهارشنبه ۱۰ مرداد که برای حضور در مراسم تحلیف ریاست جمهوری دکتر مسعود پزشکیان به تهران آمده بود، به شهادت رسید. «یحیی السنوار» که اسرائیل معتقد است حملات ۷ اکتبر (۱۵ مهر) را سازماندهی کرد، پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران، به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس منصوب شد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ برابر با اول اکتبر ۲۰۲۴ در اطلاعیهای اعلام کرد که در پاسخ به نقض حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در ترور اسماعیل هنیه و نیز ترور سید حسن نصرالله و سردار عباس نیلفروشان، نیروی هوا فضای سپاه با پرتاب دهها موشک بالستیک اهداف مهم نظامی امنیتی را در قلب سرزمین های اشغالی مورد هدف قرارداد.
گروه پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا به مناسب سالگرد هفتم اکتبر رخدادهای خاورمیانه و فلسطین در یکسال گذشته را در میزگردی با حضور «محمد خواجویی کارشناس مسائل غرب آسیا و مدیر گروه جامعه و سیاست در لبنان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه» و دکتر «علیرضا مجیدی کارشناس مسائل غرب آسیا» مورد بررسی و تحلیل قرار داد:
اهداف اسرائیل از تحمیل جنگ به منطقه
ایرنا: واقعیت میدانی جنگ در مقطع کنونی در لبنان چگونه است و پس از شروع عملیات زمینی رژیمصهیونیستی علیه لبنان چه نقاط قوت و ضعفی را میتوان برای طرفین در نظر گرفت و آیا رژیم به اهداف خود در این عملیات میرسد؟
خواجویی: با گذشت حدود یک سال که حزب الله درگیریها را پس از حمله غزه ، در جنوب لبنان با اسرائیل آغاز کرد، اسرائیل با هدف احیای قدرت خودش در منطقه و بازگشت به گذشته و عادی کردن شرایط منطقه و پایان درگیریها با حزب الله از حدود یک ماه پیش تصمیم جدی گرفت که تکلیف به اصطلاح جبهه شمال را مشخص کند.
شاید در فضای افکار عمومی اسرائیل و حتی در گروههای سیاسی نسبت به جنگ غزه اختلاف نظر وجود داشته باشد، به خصوص در مورد چگونگی مدیریت درگیری بهعنوان مثال بررسی توافق صلح و توافق آتش بس با غزه اما در مورد حزب الله و در مورد تعیین تکلیف جبهه شمال هیچ اختلاف نظری وجود نداشت. اسرائیل پروژه خودش را آغاز کرد، البته پیش از آن به صورت تدریجی روند تضعیف حزب الله را با ترورهای هدفمند آغاز کرده بود.
درگیریهای میان دو طرف در یک سال گذشته در عرصه نظامی درگیریهای بزرگ تا همین اواخر نبود و در واقع در وسعت مرزی محدود بود، هرچند یک روند تصاعدی داشت، اما اسرائیل تصمیم گرفت این روند را در جبهه شمال پایان دهد و تعیین تکلیف کند. نقطه اوج پروژه اسرائیل حدود دو هفته پیش با انفجار پیجرهای متعلق به حزبالله و فردای آن روز انفجار بیسیمها و دستگاههای ارتباطی حزبالله بود، عملیاتی که یک ضربه تشکیلاتی و اطلاعاتی به حزب الله بود موضوعی که شهید نصرالله نیز در آخرین سخنرانی خود به این موضوع اشاره کرد.
بعد از آن هم فرماندهان ارشد تیپ رضوان حزب الله ترور شدند و در ادامه واکنشی که حزب الله انجام داد، اسرائیل حمله بیسابقهای را به جنوب و منطقه بقاع لبنان انجام داد که خونینترین روز در تاریخ لبنان بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ در درگیری بین اسرائیل و حزب الله را رقم زد.
خواجویی: اسرائیل نمیخواهد به گذشته و قطعنامه ۱۷۰۱ برگردد و این هدف را دنبال میکند که در این جبهه تعیین تکلیف کند. بزرگترین هدف رژیم این است که دیگر حزب الله در عمل قدرت و توان عملیاتی نداشته باشد. این حداقل هدف رژیم است و حداکثر آن این است که به سمتی حرکت کنند که حزب الله به طور کامل خلع سلاح شوددر ادامه تحولات شاهد ترور رهبر حزب الله، سید حسن نصرالله بودیم که در واقع ترور ایشان، نقطه اوج پروژه اسرائیل علیه حزب الله بود. اگر تا پیش از ترور سید حسن نصرالله مطالبه اسرائیل این بود که حزب الله درگیریها را خاتمه دهد و وضعیت به گذشته برگردد اما در برهه کنونی بعد از دستاوردهایی که توانسته کسب کند به این وضعیت دیگر قانع نیست و به دنبال کسب امتیازات بیشتری است.
قطعنامه ۱۷۰۱ مبنای یک ترتیبات امنیتی را در سالهای ۲۰۰۶ تا پیش از هشتم اکتبر ۲۰۲۳ فراهم کرد . در این مدت تقریبا امنترین دوره در تاریخ روابط میان لبنان و اسرائیل رقم خورد. در این مدت تقریبا درگیری بزرگی میان دو طرف شاهد نبودیم زیرا یک نوع موازنه ترس شکل گرفته بود.
قدرت ضربه زنندگی هر دو طرف انقدر علیه هم بالا بود یا حداقل چنین تصویری از قدرت دو طرف ساخته شده بود که سبب شد، طرفین تمایلی به ورود به جنگ مستقیم را نداشته باشند و به سمت نوعی موازنه وحشت حرکت کنند که این موضوع به طور نسبی نوعی آرامش میان دو طرف را برقرار کرده بود . اما با تحولات رقم خورده و با ضربهای که حزبالله دریافت کرد، اکنون اسرائیل به طور مشخص به دنبال تغییر این ترتیبات امنیتی با لبنان و حزب الله لبنان است.
به این معنی که اسرائیل دیگر نمیخواهد به گذشته و قطعنامه ۱۷۰۱ برگردد و این هدف را دنبال میکند که در این جبهه تعیین تکلیف کند. بزرگترین هدف رژیم این است که دیگر حزب الله در عمل قدرت و توان عملیاتی نداشته باشد. این حداقل هدف رژیم است و حداکثر آن این است که به سمتی حرکت کنند که حزب الله به طور کامل خلع سلاح شود.
البته این امر مستلزم ترتیباتی در داخل و قطعنامههای بینالمللی است که ضمانت اجرا داشته باشد و بعید به نظر میرسد محقق شود، اما اسرائیل به دنبال آن است تا حزب الله نتواند تهدیدی برای اسرائیل به وجود آورد.
البته این نگاه و اهداف اسرائیل است، اما به طور طبیعی حزب الله لبنان هم با وجود ضربات تشکیلاتی و نظامی که دریافت کرده در تلاش است، بتواند در مقابل اسرائیل یک جنگ فرسایشی را پیگیری کند تا مانع از اجرای پروژه مدنظر اسرائیل شود. اینکه کدام یکی از این دو طرف میتوانند معادله مد نظر خود را در میدان تثبیت کنند، در روزهای آینده مشخص میشود.
مجیدی : واقعیت این است که رفتار رژیم پس از ترور شهید «فواد شکر» که یک همزمانی تقریبی با ترور شهید اسماعیل هنیه، عملیات جفر الصخر علیه کتائب حزب الله عراق و البته کشتار شیعیان پاراچنار پاکستان داشت و از نظر بنده این موارد با هم مرتبط هستند و سبب تجّری و پیشروی بیشتر رژیم شد.
تقریبا رژیم سه هفته پیش خواست تکلیف لبنان را یکسره کند و به تعبیر خودش تکلیف تنشها و تبادل آتش در مرزهای شمالی با لبنان را پایان دهد. پس از آن عملیات پیچرها اتفاق افتاد که البته رژیم از قبل اطلاعاتی داشته ولی نکته مهم این است که تصمیم میگیرن ، این داشته اطلاعاتی خود را یکجا خرج کنند. البته رژیم این اطلاعات خود را زمانی خرج کرد که برای آن برنامه و پیوست عملیاتی داشت و به دنبال تغییرات عمده در تحولات میدانی بود.
در جریان عملیات پیجرها این موضوع هدف پیگیری قرار گرفت، شبکه داخلی ارتباطی حزب الله یعنی شبکه ارتباطات داخلی عناصر حزب ناامن شد؛ این موضوع پیامدهای زیادی داشت، یکی از تبعات بسیار مهم آن این بود که دیگر جلسات تصمیم گیری اساسی مقامهای حزب الله باید حضوری انجام میشد و شبکه ارتباطی دیگری وجود نداشت. هیچ راه ارتباطی امنی وجود نداشت و متاسفانه سران حزبالله در محاسبات خود در مورد اقدامات مستقیم رژیم هم دچار خطا شدند و آنچه نباید رخ داد.
باید به این موضوع اشاره کرد که اتفاقاً آن موضوعی که مانع اقدام رژیم در ترور سید حسن میشود ملاحظات حفاظتی نبود، بلکه بازدارندگی هجومی و توان هجومی نیروهای محور مقاومت بود. اتفاقی که سهشنبه شب گذشته افتاد گام مهمی در این مسیر بود و به این دلیل هم عملیات موشکی ایران علیه اسرائیل ( وعده صادق ۲) را تبریک میگویم.
یکی از مهمترین هدفهای رژیم، تخریب عقبه حزب الله در جامعه لبنان و دگرگون سازی تصویر ذهنی حزبالله در جامعه این کشور است. ببینید تلاشها از چند ماه قبل آغاز شده و برخی از افراد و احزاب در فضای سیاسی و اجتماعی لبنان اقداماتی را به منظور اعمال فشار بر روی حزبالله آغاز کردند.
دراین زمینه یک ادبیات جدی هم ایجاد شده و این موضوعی نیست که بگوییم فقط عملیات روانی است، اما باید توجه کرد که عقبه اجتماعی جدی در لبنان ندارد و به دنبال این است که آن عقبه اجتماعی جدی را شکل دهد تا حزب الله در داخل لبنان درگیر شود و در نهایت به دنبال تضعیف و یا حتی کنار زدن حزبالله در داخل لبنان است.
دومین هدفی که از سوی صهیونیستها دنبال میشود و هدف مهمی نیز به شمار میآید و به تدریج نشانههای آن پدیدار خواهد شد این است که در نهایت بعد از یک بازه زمانی احتمالاً در جبهه لبنان باید شاهد آتشبس و استقرار نیروهای صلحبان سازمان ملل در منطقه جنوب لبنان خواهیم بود که قاعدتا باید نقش مهمی را برعهده بگیرند.
مجیدی: اسرائیل میخواهد اقداماتی انجام دهدکه مطالبه آتش بس در لبنان به حدی جدی شود که موضوع آتشبس را به شکل یک امتیاز در میز مذاکره بتواند به طرف مقابل بفروشد. تا یک ماه قبل این موضوع برعکس بود این اسرائیل بود که تقاضا داشت در جبهه شمالی آتش بس برقرار شود و این حزبالله بود که محقق شدن آتشبس در غزه را برای اتمام درگیری در مرزهای شمال سرزمینهای اشغالی شرط کرده بوداتفاقی که در سال ۲۰۰۶ و در قطعنامه ۱۷۰۱ افتاد این بود که تنها به حضور نیروهای یونیفل اشاره شده بود و در خصوص موقعیت ، استعداد و جایگاه آنان در منطقه جنوب لبنان هیچ اشارهای نشده بود. تنها به این موضوع اشاره شده بود که نیروهای حزبالله منطقه جنوب را تخلیه کنند و در این منطقه خاص تنها نیروهای صلحبان سازمان ملل و ارتش لبنان مستقر شوند. اما به نظر میرسد که این بار اسرائیل به دنبال جزئیات بیشتری خواهد بود، یعنی بازبینی چینش نظامی نیروهای یونیفل در منطقه جنوب رود لیتانی.
مساله سوم این است که اسرائیل میخواهد اقداماتی انجام دهدکه مطالبه آتشبس در لبنان به حدی جدی شود که موضوع آتشبس را به شکل یک امتیاز در میز مذاکره بتواند به طرف مقابل بفروشد. تا یک ماه قبل این موضوع برعکس بود و اسرائیل بود که تقاضا داشت در جبهه شمالی آتش بس برقرار شود و حزبالله بود که محقق شدن آتشبس در غزه را برای اتمام درگیری در مرزهای شمال سرزمینهای اشغالی شرط گذاشته بود.
چهارمین هدفی هم که رژیم آن را دنبال میکند عملیات زمینی است که در اولین اقدام ادعای کشف شبکه تونلهای حزب الله برای ورود به سرزمینهای اشغالی نیز مطرح شد. در شرایط کنونی متاسفانه فرصتی برای رژیم مهیا شده که به صورت حداکثری و تا حد ممکن زیرساختهای مقاومت را هدف قرار دهد تا اگر روزی آتش بس برقرار شد حزبالله در شرایط سال ۲۰۰۶ و یا نزدیک به ۲۰۰۰ قرار بگیرد.
نکته بعدی این موضوع است که حضور جمعیت شیعی ساکن محدوده جنوب رود لیتانی برای انجام عملیات نظامی هم ایجاد مشکل میکند. در صحبتها به شبی که قبل از ترور سید حسن به شدت جنوب لبنان را مورد حمله قرار دادند اشاره شد به شکلی که از آن به سختترین شب بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ یاد میکنند، این حجم از آتش به این منظور اتفاق افتاد که آن منطقه را خالی از سکنه کنند تا حداقل پیشروی اولیه انجام شود.
دومین نکته مرتبط با شبکه تونلهای حزب الله است که اصلیترین و پیچیدهترین لایههای آن در منطقه جنوب یعنی پایین رود لیتانی احداث شده است. اگر میگویم رژیم بعد از ۱۱ ماه در غزه هنوز درگیر شبکه تونلها است. هنوز نتوانسته گروگانها را آزاد کند هنوز سازمان رزم حماس را نتوانسته از بین ببرد این موضوع را مورد توجه قرار دهید که بافت جغرافیایی جنوب لبنان کاملا کوهستانی است یعنی شبکه تونل حزبالله در این منطقه بسیار موثرتر از بافت تونلها در غزه است. در اصل میخواهم به این موضوع اشاره کنم که عملیات دفاعی زمینی حزب الله در منطقه جنوب متفاوتتر از تبادل آتش و موشک و عملیات هوایی و غیره است و یک داستان کاملا جدی و متفاوتی دارد.
سومین مساله قابل اشاره این است که حزبالله به دنبال جنگ فرسایشی است. جنگ فرسایشی تخصص حزب الله بوده و هست. از سال ۱۹۸۲ زمان تاسیس حزب الله، استراتژی حزب الله جنگ فرسایشی بوده است. زمانی که اسرائیل حتی داعیه این را ندارد که بلند مدت در لبنان بماند و آنجا را یهودی نشین کند جنگ فرسایشی به شدت هزینههای رژیم را بالا خواهد برد.
چهارمین موضوع مورد اشاره این است که یک اصطلاحی داریم به نام «حرب مفتوحه». منظور از این اصطلاح این است که شروع جنگ با شماست اما پایانش با شما نیست و همچنین محدوده نبرد را نیز شروع کننده جنگ نمیتواند تعیین کند. موضوعی که اسرائیل در میدان آن را متوجه شده است.
علاوه براین در هرنوع جنگی عقبه حزب الله محفوظ میماند در صورتی که در غزه عقبهای وجود نداشت. اگر جغرافیای جنگ گسترش پیدا کند و وسیعتر شود یعنی همان چیزی که دیدیم، جمهوری اسلامی ایران واکنش نشان داد، مقاومت اسلامی عراق و یمن هم واکنش نشان دادند، عقبه جنگ خیلی وسیعتر از جنگ ۳۳ روزه خواهد بود. جنگ سال ۲۰۰۶ عقبه خاصی نداشت نهایت پشتیبانی آن چی بود؟ اما اکنون یک عقبه فعال که خود آن آتش فعال داشته باشد مطمئنا میتواند فضا را به طور کامل متفاوت سازد.
در مجموع باید گفت عملیات زمینی اسرائیل علیه لبنان نقطه پایان ماجرا نیست، تازه آغاز فصل جدیدی از این ماجراست . نقطه مهم بحث هم دقیقا در همین جاست .در فصل جدید، بازیگری ایران و مقاومت بسیار مهم خواهد بود. استراتژی رژیم نهایتا این خواهد بود که یک بخشی از جنوب لبنان را کاملاً خالی از سکنه نگه دارد تا منطقه حائلی درست کند.
الگوی جنگی اسرائیل چیست؟
ایرنا: با توجه به موضوعات مطرح شده، رژیم توان جنگ فرسایشی بلند مدت را ندارد و هدف از آغاز عملیات زمینی پیشروی تا رود لیتانی است. اگر به سابقه جنگ در سال ۲۰۰۶ نگاهی بیاندازیم، همین روند کنونی یعنی حجم بالای حملات هوایی و سپس حملات زمینی و در نهایت شکست و تخلیه جنوب لبنان توسط نیروهای اسرائیل وجود داشته، آیا تکرار این سیاست میتواند برای رژیم آوردهای در پی داشته باشد؟
خواجویی: ببینید شرایط حزب الله اکنون با سال ۲۰۰۶ و آن جنگ متفاوت است. حزب الله در شرایط کنونی آسیب دیده است، در سال ۲۰۰۶ حزبالله از نظر قدرت نظامی از حزب الله سال ۲۰۲۳ و ۲۴ ضعیفتر بود و قاعدتا الان قویتر است، اما اکنون ساختار تشکیلاتی حزب الله با عملیاتهای چند هفته پیش رژیم صدمه دیده به ویژه شاخه نظامی آن. البته حزب الله منظومه بزرگی است که یک یه بخش مهم آن شاخه نظامی است.سابقه نداشته که به یکباره در یک دوره کوتاه فرماندهان ترور شوند. بازسازی این وضعیت زمانبر است. در واقع بازسازی این روند شاید در شرایط عادی با وجود همه دشواری که دارد راحتتر باشد اما همزمانی آن با یک وضعیت جنگی، مسائل را پیچیدهتر کرده است.
پروژه اسرائیل به طور قطع پروژه پیشروی در خاک لبنان نیست به دلیل اینکه لبنان یک کشور مستقل است و اساساً اسرائیل ملاحظات امنیتی زیادی نسبت به لبنان و حزبالله دارد.
مجیدی: عملیات زمینی اسرائیل علیه لبنان نقطه پایان ماجرا نیست، تازه آغاز فصل جدید است . در فصل جدید، بازیگری ایران و مقاومت بسیار مهم خواهد بود. استراتژی رژیم نهایتا این خواهد بود که یک بخشی از جنوب لبنان را خالی از سکنه نگه دارد تا منطقه حائلی درست ایجاد شود پیشروی رژیم با هدف ضربه زدن به زیرساختهای حزبالله و با هدف حضور در آن منطقه برای جلوگیری از احیای حزب الله و مدلسازیهای جدید رفتاری است. ببینید اقداماتی را که در شرایط فعلی اسرائیل انجام میدهد میتواند در آینده به یک مدل رفتاری تبدیل شود، تاکنون سابقه نداشته است دست کم در این سالها که اسرائیل صراحتاً اعلام کند که هواپیمای ایرانی را در فرودگاه بیروت مورد هدف قرار خواهد داد. این مدلسازی در سوریه از سوی رژیم انجام شده اما در لبنان سابقه نداشت.
اقدامات اسرائیل در لبنان را باید در یک قاب بزرگتر تحلیل کرد، حزب الله بزرگترین و موثرترین نیروی عملیاتی محور مقاومت است، اسرائیل در راستای کلان پروژه خود که در واقع تغییر معادلات امنیتی کلان منطقه است و جبهه مقابلش هم طبیعتاً محور مقاومت است قصد دارد که به نیروها و اجزای موثر این محور ضربات اساسی وارد کند. این ضربه را در ابتدا به حماس وارد کرد و بعد به سراغ حزب الله رفت و ضربات را وارد کرد.
تحلیلی که خود اسرائیل ارائه میدهد این است که با تضعیف این دو بخش محور مقاومت به ویژه حزبالله میتواند در عمل محور مقاومت را در کل منطقه تضعیف کند و در گام بعدی به دنبال آن است که تقابل با ایران هم داشته باشد. البته این تحلیلی است که اسرائیل دارد صرف نظر از اینکه چقدر بتواند در آن موفق شود. بنابراین تقابل اسرائیل با حزبالله جدای از معادلات میان لبنان و اسرائیل و معادلات امنیتی مرزهای دو طرف، دارای اهداف بالاتری است.
ضرورت به روز رسانی استراتژی مقابله با اسرائیل توسط محور مقاومت
خواجویی: اشاره به جنگ فرسایشی شد، نکته دقیقاً در همینجا است که محور مقاومت مهمترین مزیتی که در مقابل اسرائیل داشته، مقاومت تدریجی در مقابل اسرائیل است با هدف اینکه اسرائیل محدود شود و در یک تنگنا قرار بگیرد.
موضوعی که در این بین اتفاق افتاد که به باور من در طول یک سال اخیر به محور مقاومت ضربه زد این است که عملیات هفتم اکتبر به دلیل نداشتن تحلیل درست از نوع واکنش اسرائیل رخ داد و بعد اسرائیل از این عملیات استفاده کرد که از آن تنگنایی که توسط محور مقاومت برای آنها ایجاد شده بود، خودش را رها کند و دست به اقداماتی بزند که تا پیش از این تصورآن هم حتی ناممکن بود.
رژیم با عملیات مستمر در یک سال اخیر نه تنها شکست اطلاعاتی امنیتی ۷ اکتبر را جبران کرد، بلکه طبق اهدافش جلو رفت. حماس ضربات بسیار زیاد و بیسابقهای را متحمل شد و دستاوردهایی که از سال ۲۰۰۵ محقق کرده بود از جمله خروج اسرائیل از باریکه غزه، که تقریباً میتوان گفت این مزیت را از نظر زمینی از دست داد ،مردم زیادی کشته شدند و حماس آسیب زیادی دید.
در مرحله بعد این اتفاق برای حزبالله لبنان رخ داد. یعنی حزب الله هم با محاسبات و معادلات جنگ سال ۲۰۰۶ وارد جنگ با اسرائیل شد، اما زمانی فهمید که معادلاتش درست نیست که یکبهیک با عملیات هدفمند فرماندهانش ترور شدند. در واقع مزیت اطلاعاتی و تکنیکی موضوعی بود که اسرائیل در طول این دو دهه به نحو محسوس بر روی آن سرمایه گذاری کرده بود یعنی هیچ کسی این باور را نداشت که به طور مثال پیجرهایی که اساساً حزب الله به سراغ آنها رفت که مزیت ارتباطی را به ارمغان بیاورد و رخنه اطلاعاتی صورت نگیرد اما همان پیجرها به نقطه آسیب تبدیل شدند.
این یک قدرت عملیاتی اطلاعاتی و تکنیکی بالاست که حزب الله تحلیل دقیقی روی این موضوع نداشت، حزبالله بر اساس جنگ سال ۲۰۰۶ داشت رفتار میکرد و بعد به یکباره دید که تمام آنچه که در طول سه یا چهار دهه اخیر دست کم در طول دو دهه اخیر از ۲۰۰۶ خلق کرده بود دیگر در میدان عمل کاربرد نداشت.
سال ۲۰۰۶ حزبالله توانست یک معادله و موازنه حشتی را شکل دهد که موجب ساخت و ارائه یک تصویر ذهنی از حزب الله شده بود. براساس این تصویر حزب الله بزرگترین تهدید رژیم محسوب میشود و اگر غیر از این بود اسرائیل خیلی زودتر از اینها تکلیف خود را با حزبالله روشن میکرد. اما حزبالله این موفقیت را توانست برای خود و لبنان خلق کند و اتفاقاً حرف درستی که به مردم لبنان میزد این بود که این سلاح مقاومت است که باعث نوعی بازدارندگی در تقابل با رژیم شده و اسرائیلی که سالها لبنان را اشغال کرده بود، نمیتواند فکر اشغال دوباره لبنان را داشته باشد.
خواجویی: مقاومت هدف نیست، مقاومت ابزاری است تا منافعی ایجاد کند. برای مقاومت فلسطین مقاومت ابزاری برای رسیدن به حقوق مردم فلسطین یعنی رفع اشغالگری بوده، برای مقاومت لبنان به یک معنای دیگر، ابزاری است برای رسیدن به اهداف تنظیم شده، بنابراین باید دقت کرد دستاوردهایی که با مقاومت به دست آمده از دست نرود
اما چرا این صحنه تغییر کرد؛ زیرا صحبت از این میکنیم که حزب الله بخواهد تازه دوباره مقاومت فرسایشی و کوچه به کوچه را شروع کند؟ یعنی آیا ما برگشتیم به ۳۰ یا ۴۰ سال قبل؟ به باور من مقاومت فلسطین و مقاومت لبنان که با چنگ و دندان دستاوردهایی را توانسته بودند در مقابل چنین رژیمی که به هیچ قاعدهای هم پایبند نیست به دست بیاورد، با اشتباه محاسباتی این دستاوردها را تحت الشعاع قرار دادند.
اگرچه در این بین اسرائیل هم ضرباتی خورد و در این تردیدی نیست ما داریم از منظر مقاومت صحنه را تحلیل میکنیم و میگوییم مقاومت فلسطین و لبنان در کجا بودند و امروز در چه وضعیتی قرار دارند. معتقدم به هیچ عنوان حزب الله از بین نخواهد رفت به این دلیل که تفکر مقاومت در لبنان ریشه دارد، حزبالله در لبنان ریشه دارد و یک گروه دستساز و تصنعی نیست که بگوییم چون تشکیلاتش ضربه خورده از بین خواهد رفت. حزبالله بدنه مردمی قوی و مستحکمی دارد.
قائل به این مفهوم هستیم که در مرحله اول مقاومت یک روند تدریجی است و باید هرگونه اقدام علیه دشمن با محاسبه صورت بگیرد و مبنای محاسبه نیز این باشد که آنچه به دست آمده، به خوبی حفظ شود. در مرحله دوم به دستاوردهای جدید باید رسید، هرگونه اقدامی که دستاوردهای قبلی را از بین ببرد، قطعاً اقدام محاسبه نشدهای است و باید در این زمینه با تدبیر بهتری عمل شود.
مفهوم مقاومت به معنای انتحار نیست به معنای مقاومت حساب شده و تدریجی است و در شرایط کنونی هم ما ناگزیر هستیم که در واقع یک بازبینی را انجام بدهیم تا مانع از آسیب بیشتر به محور و به طور کلی به مفهوم مقاومت بشویم. مقاومت هدف نیست مقاومت ابزاری است تا منافعی ایجاد کند. برای مقاومت فلسطین مقاومت ابزاری برای رسیدن به حقوق مردم فلسطین یعنی رفع اشغالگری بوده، برای مقاومت لبنان به یک معنای دیگری، ابزاری است برای رسیدن به اهداف تنظیم شده، بنابراین با این نگاه باید دقت کرد دستاوردهایی که با مقاومت به دست آمده از دست نرود.
کارایی سیاست ترور رهبران و فرماندهان مقاومت
ایرنا: زنجیره ترورها و یا استراتژی حذف سران محور مقاومت تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا در کشورهای دیگر مانند سوریه، عراق، ایران و یمن شاهد ادامه عملیات ترور سران مقاومت خواهیم بود؟
خواجویی: این استراتژی تاکنون برای اسرائیل جواب داده و امکان دارد رژیم به همین روند ادامه دهد. به طور قطع امکان ترور دیگر سران مقاومت در دیگر کشورها وجود دارد به این دلیل که این استراتژی برای اسرائیل دستکم در تضعیف طرف مقابل بسیار موثر واقع شده و چون مزیت اسرائیل در توان اطلاعاتی و تکنیکی است، قطعا روی این مزیت سرمایه گذاری خواهد کرد.
اسرائیل در حوزه جنگ زمینی اصلاً مزیت ندارد و امکان دارد نقطه آسیب این رژیم در جنگ هم باشد و حتی ممکن است نقطه قوت محور مقاومت در همین جنگ زمینی شود. به همین دلیل به طور طبیعی برای گسترش ترورها به منظور تضعیف مقاومت اهداف خود را دنبال میکند. اما اینکه آیا این راهبرد در دراز مدت میتواند برای اسرائیل امنیت بیاورد، قطعاً خیر.
باید میان راهبردها تفکیک قائل شد، بین راهبرد کوتاه مدت و بلندمدت، به طور طبیعی اسرائیل با این گونه روشها که ماشین تولید نفرت است در منطقه نمیتواند برای خود در دراز مدت امنیت ایجاد کند. در این راهبرد اسرائیل هم باید تشکیک وارد کرد. اما این رژیم حتی به دنبال اهدف کوتاه مدت و میان مدت تضعیف مقاومت است.
ادامه دارد...