آنجا که بقایای ساختمان های ویرانه رفح، میدان نبرد و صحنه رویارویی او با دشمن غاصب و جنایتکار بود و آخرین تصویر او خاطره ای مانا در اذهان آزادگان جهان شد.
او در حالی که تنها مانده و دو یارش در میدان نبرد به شهادت رسیده اند با صورتی پیچانده در چفیه، لباس و حمایلی نظامی و اسلحه ای قدیمی و کهنه بعد از ساعتها رودرویی با اشغالگران در حالی که تا آخرین فشنگ مبارزه کرده، اینک بادستی قطع شده و خون از بدن رفته و زانویی متلاشی شده در حالی که رو به احتضار است و شریان دست را با سیم تلفن بسته و فشنگ و مهماتش هم پایان یافته بر مبلی تکیه داده و تکه چوبی، عصای بدن کرده تا بر زمین نیفتد.
رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود مردان کنند
سنوار نحوه مُردنش را هم خود انتخاب کرده است و می داند سروها ایستاده می میرند از اینرو این سردار تا آخرین رمق مانده در تن می جنگد و آخرین سلاحش همان تکه چوبی که حمایل کرده تا بر زمین نیافتد را هم به سمت پهباد شناسایی صهیونیستها پرتاب می کند و آن لحظه است که با شلیک تانک جان به جان آفرین تسلیم می کند.
چقدر مصداق عینی این سرود محمود درویش است که می گوید:
محاصرهات را محاصره کن/ راه گریزی نیست / بازویت افتاد آن را بردار و دشمنت را بزن / راه گریزی نیست / من در نزدیکیات افتادم / مرا بردار و دشمنت را با من بزن /که اکنون تو آزادی، آزاد آزادی / کشتهها یا مجروحینت مهمات تو هستند / پس با آنها دشمنت را بزن / راه گریزی نیست / هر پارۀ ما نام ما را بر خود دارد / محاصرهات را محاصره کن /دیوانهوار و دیوانهوار و دیوانهوار / آنها که دوستشان میداشتی رفتهاند، رفتهاند / اکنون مساله بودن یا نبودن است
آری او آنگونه که خود می خواست شهید شد. سنوار وقتی ۵۹ سال داشت، گفته بود: «ترجیح می دهم با ترور جان خود را از دست بدهم نه به کرونا یا سکته قلبی.» همین هم شد و اجازه نداد به مرگ عادی و در رختخواب بمیرد و چون آزادگان جهان مرگ با عزت را برگزید و در راه حق به شهادت رسید.
این تصویر روایتی بی نظیر از اسطوره مقاومت و مرد میدانهای نبرد و تاریخ واقعی فلسطین است که در بحبوحه تهاجم بیش از هفت دهه دژخیم صهیونیستی ونیز ویرانی ها و آوارگی های تحمیلی بر این سرزمین سبز، رشد یافته، ریشه دوانده و اینک در ذره ذره وجود زنان و مردان این سرزمین مانا و نهادینه شده است.
به راستی او از همان زمان که در اردوگاه آوارگان خان یونس در میانه آوارگی مردمان سرزمینش چشم به جهان گشود تا لحظه ای که در آستانه ۶۳ سالگی در میان بقایای غزه به شهادت رسید، بر عهد با مردمش ماند و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد و مردانه و با صلابت ایستاد و جان داد؛ مردی که نماد ایستادگی و مقاومت فلسطین بود، هست و خواهد بود.
او یک سوم زندگیش را در اسارت صهیونیست های اشغالگر گذراند، اینک پیکر بی جانش هم در اسارت آنان است به این گمان که شاید اندکی از هراسشان از این اسطوره مقاومت کاسته شود اما نمی دانند که از این خاک مقدس سنوارها برخاسته و برمی خیزد زیرا آزادگی، آزاده زیستن و آزاده مردن در این مردمان ریشه ای به استحکام تاریخ فلسطین و مسجدالاقصی این معراج گاه نبی مکرم اسلام و این نخستین قبله گاه مسلمانان دارد.
نام او با مقاومت و ایستادگی گره خورده است او که حیاتش را به عزت، آزادگی، علم و دانایی و مبارزه برای رهایی مام میهن قوام بخشید.
سنوار که خود را وامدار خون شهیدان راه آزادی فلسطین می دانست چنان فداکارانه برای جاودانگی این مبارزه جنگید که اینک زندگی این بزرگمرد داستانی مانا از آزدیخواهی و استقامت بر مسیر حق است که از میان ویرانه های غزه و لبنان برخاسته و ققنوس وار در روح و جان تک تک آزادگان جهان حیاتی دوباره می یابد.
بزرگ مرد مبارز و مقاوم فلسطین و مقاومت با این شاهکار نهایی خود خط سیری می شود برای مبارزان راه حق که جانمایه حیات، فرهنگ و تمدن فلسطینی و برای همیشه در قلوب، اندیشه و عمل مردمان این سرزمین سبز است.
اوکه مبارزه، اسارت، شکنجه، آزادگی و مقاومت سرنوشتش بود و از ۱۹ سالگی طعم اسارت در زندان های صهیونیستها را چشید اما از پای ننشست و بعد از نخستین دستگیری و آزادی از زندان به جنبش های مقاومت در سرزمین های اشغالی وحماس پیوست و بعد از آن باز هم دستگیر شد.
۲۲ سال اسارت و شکنجه در زندان نه تنها از او فردی مطیع و رام نساخت بلکه اراده فولادینش از او انسانی آبدیده، دانا، آگاه ساخت که بیش از پیش بر این رژیم و نقاط ضعف و قوت آنها دانایی یافت و از محل همان آگاهی ها ضربات مهلکی بر این رژیم وارد می کرد آنگونه که بسیاری در دستگاه های امنیتی و دفاعی اسرائیل غاصب آزادکردن او در جریان مبادله زندانیان حماس و جنبش فتح با اسرائیلی ها را اشتباهی مرگبار برای خود خواندند.
او در زندان همه رنج ها، دردها و شکنجه های آن روزگاران را تبدیل به نقاط قوت خود کرد و تاریخ ۲۲ ساله اسارتش روایت انسان آزاده ای و مقاوم است که در چشم و دل مردمانش خانه گزید و شجاعت، صلابت و دلاوری را ترویج کرد.
به راستی که آنچه یکی از مقامات حماس پیش از شهادت سنوار در وصف او گفته بود «آنچه که پشت اراده او قرار دارد، سرسختی ایدئولوژیک و هدف است. او زاهد و به کمترین قانع است» و همان بود.
همه رنج و خشم روزگاران اسارت در سال های بعد از آزادی در سایه دانایی و علم او تبدیل به سلاحی شد که با تقویت جنبش های ضداسرائیلی و مقاومت قوت یافت و مبارزه ای شکل یافته تر و سازمان یافته تر را علیه اشغالگران رقم زد.
او مبارزه و مجاهدت را وظیفه می دانست از اینرو در آوریل ۲۰۲۲ در نطقی تلویزیونی از مردم خواست که به هر طریق ممکن به اسرائیل حمله کنند.
فهم سنوار از سختیها و واقعیتهای بیرحمانه زندگی روزمره در غزه موجب شده بود تا او در میان مردمان این سرزمین جایگاهی ویژه داشته باشد و تصویر آخر او شاهکاری بی همتا از مقاومت مردی شد که یحیی سنوار می نامیدندش و چه بامسما نامی داشت «یحیی»؛ آری سنوار زنده است و مسیری برای آزادگان می شود.