۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶
کد خبر: 81700998
T T
۰ نفر

سرداري با مدال هايي از جنس تركش

۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶
کد خبر: 81700998
سرداري با مدال هايي از جنس تركش

پايگاه خبري تحليلي عصر هامون روز پنجشنبه/ 8 مرداد ماه 94/ مطلبي با عنوان 'سرداري با مدال هايي از جنس تركش' منتشر كرده است.

در اين مطلب آمده است: در ميان خيل عظيم شهداي سيستان و بلوچستان، سردار و سپهدار اين شهيدان حاج قاسم ميرحسيني قائم مقام لشكر ‎ 41ثارالله از جايگاهي خاص برخوردار است، سرداري كه به گفته قاسم سليماني مالك اشتر سپاه اسلام بود.

شهيد حاج قاسم مير حسيني قائم مقام لشكر 41 ثارالله و يكي از دلاور مردان خطه سيستان است كه رشادت هاي شهيد مير حسيني در ميدان نبرد باعث شد كه فرماندهي معظم كل قوا و مقام معظم رهبري در تجليل از اين شهيد بزرگوار فرمودند:«شهيد حاج قاسم ميرحسيني كه از سرداران لشكر 41 ثارالله مي باشد از آن شخصيت هايي استثنايي و جالب است كه من مردم سيستان را اينگونه شناختم»

اين شهيد بزرگوار سال 1342 در روستاي «ميربيك» از توابع جزينك زابل ديده به جهان گشود. خانه آن‌ها سه كيلومتر با دبستان منطقه فاصله داشت ولي طي اين مسير طولاني نيز باعث نمي‌شد تا در بازگشت از مدرسه، كمك‌حال مادرش نباشد از آنجاييكه او در همه حال رفيق راه و ياور آگاه روستائيان بود و لحظه اي از پا هاي پرتاول و دستان چاك چاك زنان و مردان روستايي غافل نمي شد .آرزو داشت هر گونه كه مي تواند باري از دوش اين مردم هميشه صميمي بردارد، از اين رو در آزمون ورودي هنرستان شبانه روزي زابل شركت كرد و در رشته كشاورزي پذيرفته شد. همزمان با تحصيل در رشته دلخواه اندك اندك روحيه آزادگي و سلحشوري در جان جوانش باليد و گل كرد در نوجواني، همراه انقلاب شد و مريد امام.

عمليات بيت‌المقدس، دروازه ورود قاسم به جبهه‌هاي جنگ به عنوان معاون گردان بود. پس از آزادي خرمشهر بار ديگر براي آموزش تكميلي فرماندهي راهي تهران شد و در باز گشت، در تيپ ثارالله، منشاء عاشقانه ترين حماسه ها گرديد.

در تابستان سال 1361 كسوت فرماندهي گردان شهيد مطهري پوشيد و اين گردان را چنان سر آمد و متحول كرد كه خالق زيباترين شگفتي ها در عمليات شد. رزمنده ها به او عشق مي ورزيدند و او را چون نگيني بر انگشتري تيپ ثارالله مي ديدند.

حاج قاسم سيد الشهداي سيستان و بلوچستان

قاسم در همه عمليات، صداي شفاف جبهه بود. كلامش، نواي نينوايي كربلاهاي عطش آزماي ميهن بود. حنجره اش هزاران كبوتر انديشه را به خانه ها و قريه ها و شهر ها پرواز مي داد تا پيغام رسان بسيجيان بهشتي سيرت گردند و سيماي واقعي جنگ را براي آشنايان در غربت تن گرفتار شده معنا كنند .سخنان او بوي عاشقي مي داد و عطر گفته هاي دل انگيزش مشام جان هزاران بسيجي مشتاق را معطر مي كرد و به گفته بسياري از همرزمانش قاسم شكوه دريايي جنگ بود.

ميرحسيني در سن ‎ 22سالگي توفيق زيارت خانه خدا را يافته بود و با حجرالاسود مصافحه كرد. در بازگشت بيش از چند روز فضاي خانه را تاب نياورد و بي قرارانه به جبهه رفت اما هنوز دلتنگي اش را بر بلنداي خاكريز هاي خونرنگ باز نگفته بود كه در جلسه اي زيور گرفته از حضور فرماندهان عالي سپاه و لشگرثارالله به عنوان قائم مقام فرماندهي اين لشگر هميشه پيروز و كليدي معرفي شد.

سردار سليماني از «شهيد ميرحسيني» مي‌گويد

سردار قاسم سليماني فرمانده نيروي قدس سپاه كه در آن سال‌هاي طلايي، فرماندهي لشكر 41 ثارا... را برعهده داشت، شايد از همه بهتر قاسم را بشناسد. حاج قاسم، شهيد ميرحسيني را اين طور وصف كرده است؛

حاج قاسم «مالك اشتر» سپاه اسلام بود

قاسم، بزرگ لشكر 41 ثارالله بود. كه واقعا من امروز در هر ماموريتي جاي خالي او را مي بينم. شهيد ميرحسيني در بعد خودش در تمام صحنه جنگ تك بود. در مورد شهيد ميرحسيني هرچه بگويم احساس مي كنم اصلا نمي توانم حق شهيد او را ادا كنم. خيلي روح بزرگي داشت. يك مالك اشتر به تمام معنا بود. من نمي دانم مالك هم توي صحنه سخت محاصره جنگ مثل شهيد ميرحسيني بوده يا نبوده.

شهيد ميرحسيني فرمانده اي بود كه همه ابعاد يك فرمانده اسلامي را با تعاريف اصيل آقا اميرالمومنين (ع ) دارا بود. با معنويت ترين شخصيت لشكر ثارالله بود. صداي دلنشين آواي قرآن شهيد ميرحسيني را هر كس مي شنيد از خود بي خود مي شد.

هيچ كس را مانند حاج قاسم نديدم

او يك سخنور بود و وقتي شروع به صحبت مي كرد به قول بچه ها 'جادو' مي كرد. تمام حرفهاي خودش را با استناد به آيات و روايات نقل مي كرد. من واقعا احساس مي كردم هيچ روحاني توي سن و سال خودش به پاي ايشان نمي رسيد. در بعد فرماندهي ما بايد بگويم ايشان در جلسات هميشه صائب ترين نظرات را مي داد. بهترين نظر , نظر شهيد ميرحسيني بود و در ميدان عمل هم همانها بوقوع مي پيوست.

خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ وقت در چهره شهيد ميرحسيني در سخت ترين شرايط من هراسي نديدم. انگار در وجود اين مرد چيزي بعنوان ترس، هراس، دلهره و ترديد وجود نداشت. اگر در محاصره بود همانطور صحبت مي كرد كه در اردوگاه صحبت مي كرد. در حاليكه رگبار گلوله از همه طرف مي باريد و همه خودشان را در پناهگاهها پنهان مي كردند، مانند پشت سنگري يا تپه خاكي ... كه تير نخورند، اما اين شهيد عاليقدر مي ايستاد و ما همه مات و مبهوت حركات او مي شديم . نگاه مي كردم ايشان را مثل كسي كه در جنگهاي قديمي جلو دشمن رجز مي خواندند، بچه ها را بسيج مي كرد، حركت مي داد و در آن صحنه شوخي مي كرد.

خداوند اين توفيق را به من داد كه تقريبا از عمليات والفجر يك تا اين اواخر كه خيلي هم بود در خدمت ايشان باشم من واقعا اين را مي گويم كه در همه شهداي جنگ تحميلي خيلي دوستان بسياري داشتم. در عمليات هاي مختلف هيچكس را مانند ايشان نديدم.

سردار ميرحسيني يك لشكر بود

از زماني كه من در خدمت ايشان بودم هيچ وقت نديدم كه نافله شبش ترك بشود. يا هيچ نافله شبي نديدم كه از شهيد ميرحسيني بدون گريه تمام شود و خدا شاهد است ما با گريه اين شهيد بزرگوار بيدار مي شديم. يك آدم عجيبي بود. دنياي بيكران معرفت بود.

مي ديدم وقتي گردان دور ايشان حلقه مي زد و ايشان مي خواست سخنراني كند از لحظه اي كه بسم الله مي گفت تا انتهاي صحبتش واقعا مثل يك جوجه هايي كه مادرشان غذا را در دهانشان مي گذارد همه حواسشان متوجه دهن مادر است، همه گردان مسحور ايشان مي شد! محو ايشان مي شد.

او ناجي همه عملياتها بود در صحنه جنگ وقتي عراقي ها پاتك مي كردند و فشار مي آمد همين قدر كه در جبهه مي پيچيد كه ميرحسيني آمد والله قسم انگار يك لشكر مي آمد. اينقدر در كل جبهه تاثير داشت.

شهيد ميرحسيني ناجي همه عمليات ها بود

در عمليات بدر يادم است كه وقتي عراقي ها پاتك كردند شهيد ميرحسيني رفت توي پاتك، توي اوج سختي آن لحظه اي كه همه به فكر بازگشت بودند. شهيد ميرحسيني رفت و آخرين نفر برگشت. من قطعا شهيد ميرحسيني را ناجي همه عملياتها مي دانم. نقش شهيد ميرحسيني در يك كفه ترازو و نقش مابقي گردانها در كفه ديگر.

من هيچ جا نديدم شهيد از خودش تعريف كند كه من ناجي فلان عمليات بودم و... گمنام گمنام. امروز قبر شهيد ميرحسيني مثل يك قبر عادي در يك جاي دور افتاده است. هيچ كس نمي داند كه يك شخصيت به اين بزرگي در زابل مي زيست كه اين وصف روزش بود و آن شبش.

تير به اينجاي من خواهد خورد

در عمليات كربلاي 4 بچه ها خيلي نگران ايشان بودند. هيچ عملياتي شهيد ميرحسيني بدون زخم از صحنه خارج نشد. از تمام عملياتها زخمي بر بدن داشت. به بچه ها گفته بود توي عمليات كربلاي 4 نترسيد كه من شهيد نمي شوم.

قبل از عمليات كربلاي پنج شبي داخل سنگر نشسته بوديم و با هم صحبت مي كرديم. گفت: تير به اينجاي من خواهد خورد و انگشتش را روي پيشاني اش گذاشت و همين طور هم شد و بي سيم هاي لشكر ثارالله تا پايان جنگ ديگر صداي دلنشين و ارزشمند و پرمعرفت ميرحسيني را نشنيدند. آن صدايي كه براي همه بچه ها چه كرماني، چه رفسنجاني، چه زرندي، چه سيرجاني، چه هرمزگاني و چه سيستاني و بلوچ اميدبخش بود. دلنواز بود و دوست داشتني . آن صدا خاموش شد.

همه گردان عزادار شدند

البته نمي توانستم باور كنم. در مقطع اول هم بچه ها به من نگفتند و اين خبر را خيلي با احتياط به من دادند. هيچوقت خبر شهادت ايشان را از ياد نمي برم. من در دو سه عمليات واقعا از خدا مي خواستم كه پايان عمر من همين مقطع باشد. يكي همين عمليات كربلاي 5 بود. خصوصا وقتي خبر شهادت شهيد ميرحسيني را شنيدم. احساس كردم كه واقعا لشكر ثارالله منهدم و منحل شد و از همه مهمتر فكر مي كردم شهادت ايشان تاثير بسيار عميقي بر عدم موفقيت ما در عمليات كربلاي 5 بگذارد. هيچ خبري مانند اين خبر در لشكر ثارالله نمي توانست غم ايجاد كند. تا آن مقطع هيچ حادثه اي به اندازه خبر شهادت حاج قاسم براي بچه هاي لشكر ثارالله سخت نبود. حتي آن كسي كه در عمليات حضور داشت و برادرش را يا پسرش را از دست داده بود عزادار شهيد ميرحسيني بود.

منطقه سيستان با وجود شهيد ميرحسيني شناخته مي‌شود

فرمانده جديد سپاه سلمان سيستان و بلوچستان در اولين روز كاري خود در فرماندهي سپاه سلمان با حضور برمزار فرمانده شهيدش با اشك و گلاب، غبار از قبور مطهر شهدا برگرفت و ضمن اداي احترام به مقام والاي شهيدان، ياد و خاطره اين سرو‌قامت تاريخ بشريت را گرامي داشت و گفت: براي ادامه خدمت در سيستان و بلوچستان از شهيد مير‌حسيني اجازه گرفتم.

وي ضمن قرائت فاتحه و عطر‌افشاني مزار شهيد مير‌حسيني، به مقام شامخ شهدا اداي دين كرد و افزود: منطقه سيستان با وجود شهيد ميرحسيني شناخته مي‌شود.

سردار معروفي شهيد مير‌حسيني را فرمانده خود در دوران دفاع مقدس و بعد از آن خواند و بيان داشت: زماني كه بر بنده تكليف شد در اين استان خدمت كنم بر خود واجب دانستم تا از فرمانده خود كسب اجازه كنم.

وي شهيد ميرحسيني را مردي بزرگ و فداكار خواند و تصريح كرد: وي در دوران دفاع مقدس از منحصر به فردترين افراد بود و به واسطه خدا‌محوريشان امروز ماندگار و عزيز شد.



گوشه اي از وصيت نامه شهيد ميرحسيني:

بسم الله الرحمن الرحيم

والدين عزيزم، ايدكم ا...تعالي

بار خدايا به يگانگي ات و اينكه شريك و همتايي برايت نيست و معبود واقعي هستي شهادت مي دهم. بار خدا يا به پيامبر خاتمت حضرت محمد (ص)كه فرستاده و رسول توست شهادت مي دهم و به اينكه حضرت علي (ع)پيشوا و امام اول شيعيان است و اينكه قيامت و محشر روز رستا خيز حق است شهادت مي دهم. بار خدايا به اينكه نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام عزيز حق است و جنگ عراق عليه ايران به ما تحميل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ايثار گرانه از تماميت ارضي، اسلامي، عقيدتي و مكتبي خود دفاع مي كنند شهادت مي دهم.

حضور در جبهه تكليف حسيني است

پدر و مادرم! معذرت مي خواهم كه نتوانستم فرزند لايق و شايسته اي باشم و حق پدر فرزندي را اداكنم. هرگز زحمات و مشقات شما را در مراحل مختلف زندگي فراموش نخواهم كرد. من در پيشگاه خداوند از شما تشكر و قدر داني مي كنم.

تكليف حسيني اقتضا كرد كه در جبهه حضور پيدا كنم. اگر چه از دست دادن جوان سخت است اما چون رضايت خدا بالاتر از هر چيزي است شما هم بايد رضا باشيد به رضاي خدا. فرزندتان امانتي بيش نبود، خدا امانتش را از شما گرفت، مع ذالك اندوه معني پيدا نمي كند.

من شرمنده ام وقتي به سني رسيده ام كه خود را يافتم در كنار شما نبودم تا قسمتي از خدمات بي شمار و زحمات زيادي كه در جهت رشد و پرورش من تحمل شده ايد ادا كنم.

خواهرم الگوي تو حضرت زينب است

خواهرم الگوي تو حضرت زينب است. حضرت زينب پيامبر كربلاي خونين امام حسين (ع)بود. يادت باشد زينب با يك عده يتيم وزن و كودك اسير دشمن شد اما از هدفش باز نماند و همچنان فرياد مي زد.

خونسرد باشيد و مرا دشمن شاد نكنيد. فرزندان شما بايد انتقام شهدا را بگيرند. به فرزندانتان انتقام را بياموزيد. از پدر و مادر و خواهرانم تمنا مي كنم در مراسم عزاداريم شربت و شيريني پخش كنند و غمگين نباشند. به سرو صورت نزنند و جامه پاره نكنند.

از حضرت زينب بايد درس بگيريد، حضرت زينب با آن همه مشكلات و آنهمه جنازه اي كه در روز عاشورا شاهد بود، چنان متين وصبور بود كه دشمنان را تكان مي داد و سر افكنده مي كرد. شما خودتان مي شنويد در سرتا سر دنيا به مظلومين و مستضعفين رحم نمي كنند و در همه جا مسلمين و محرومين را سر مي برند، بنابراين خودتان را آماده كنيد كه اگر در مرز سراغ آنها نرويد، خود سراغتان خواهند آمد.

مرگ حسيني معقول است

همسرم شرمنده ام كه با سياه كردن كاغذي سفيد قلب صاف و پاكت را تسلي مي دهم. شايد لحظه موعود فرا رسد و از همديگر در اين دنيا جدا شويم. مواردي را كه ذكر مي كنم خوب به خاطر بسپاري. تا زنده بودم نتوانستم حقي را كه به گردنم داشتي آن طور كه شايسته است ادا كنم و همچون ساير ين زندگي عادي و معمولي و پر از عاطفه را كنار هم سپري كنيم و شايد هم اين نوع زندگي ميراث انبياء الهي و اولياي عظام و كرام باشد كه برايمان ارث مانده است. مع ذالك ميراث گرانبهايي است كه بايد قدر آن را دانست. همسرم، اينك كه سفر نهايي در پيش است همچون گذشته تو را به خداي متعال مي سپارم زيرا او بهترين نگه دارنده و پاسدار واقعي است.

اين‌ها گوشه‌ ناچيزي بود از وصف فرماندهي كه به واقع نمونه زنده‌اي از مالك اشتر براي سپاه اسلام بود. هرچند نمي‌توان با اين قلم قاصر، وصف اين سردار نستوه را كرد اما شايد بهترين جمله را رهبر فرزانه انقلاب در توصيف شهيد ميرقاسم ميرحسيني گفته باشد: «سردار شهيد حاج قاسم ميرحسيني كه از سرداران لشكر 41 ثارا... مي‌باشد؛ در ميدان نبرد و در هنگام دفاع از آن شخصيت‌هاي استثنايي و جالب است كه من مردم سيستان را اين گونه شناختم.»

8006/6081

سرخط اخبار استان‌ها