..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 89/09/30
فرهنگی.معارف.عاشورا
تهران - زید بن ارقم صحابی پیامبر اسلام (ص ) در مجلس ابن زیاد، خطاب به
مردم کوفه گفت: پسر فاطمه (س ) را کشتید و امارت را به پسر مرجانه دادید.
او خوبانتان را می کشد و اشرارتان را به بندگی می گیرد.
زمانی که اهل بیت امام حسین (ع) را به کوفه آوردند، ابن زیاد در کاخ نشست
و بار عام داد. آنگاه گفت سر امام حسین (ع) را درم ـق ـابلش بگذارند،
لبخند زنان به سر شریف امام نگاه می کرد و با چوبی که در دست داشت به
دندان های حضرتش می زد و می گفت چه دندانهای زیبایی !
زید بن ارقم صحابی رسول خدا (ص ) که پیر شده بود، وقتی این صحنه را مشاهده
کرد فریاد زد: چوبت را از این لب ها بردار. به خدا ن ـمی دانم چند بار لب
های رسول خدا (ص ) را بر روی این لب ها دیدم که آنها را می بوسید.
زید این سخنان را گفت و شیون سر داد که ابن زیاد به او گفت: خدا چشمانت
را گریان کند. به خدا اگر پیر نشده بودی گردنت را می زدم.
زید بن ارقم گفت: بگذار حدیثی برایت بگویم که برایت سخت تر از این است.
رسول خدا (ص ) را دیدم که امام حسن (ع) را روی زانوی راست و امام حسین (ع)
را روی زانوی چپ خود نشانده بود، دست روی سر هر یک از آن دو گذاشت و گفت
خدایا! این دو را به تو و به مومنان شایسته می سپارم تا از هر مکروهی
محفوظ باشند.ای پسر زیاد بگو با این امانت و ودیعه پیامبر خدا چه کار
کردی ؟ سپس فریاد زدای مردم پسر فاطمه را کشتید.
زید از جا برخاست و در حالی که از مجلس ابن زیاد خارج می شد، می گفت: ای
جماعت عرب ! از این پس بردگانی ب ـی ـش نیستید. پسر فاطمه را کشتید و امارت
را به پسر مرجانه دادید. او خوبانتان را می کشد و اشرارتان را به بندگی
می گیرد. از رحمت خدا دور باد آنکه به ننگ و ذلت رضا دهد.
فراهنگ 1588**1003**
شماره 102 ساعت 09:27 تمام