۱۹ تیر ۱۳۸۶، ۰:۰۱
کد خبر: 6207668
T T
۰ نفر
همزادان آتش/نگاهی به علل افزایش خودسوزی زنان و دختران (1) ........................................................
تهران، خبرگزاری جمهوری اسلامی 19/04/86 داخلی.اجتماعی.خودسوزی گزارش از: لیلا صمدی صدایی مضطرب همراه با قدم های تندی که حالت دویدن به خود گرفته است، سکوت بیمارستان را در هم می شکند.
جسمی در یک پتو نوار پیچ شده، سوار بر دستان چند نفر به اتاق پانسمان اورژانس هدایت می شود.
پرستاران با نگاهی اکراه آمیز به یکدیگر، زمزمه می کنند، "باز هم یکی دیگر!".
اتاق پانسمان از بوی الکل و مواد ضدعفوی کننده که با بوی مو و گوشت سوخته زن جوانی که بر تخت دراز کشیده، انباشته شده است.
کتمان حقایق ............
زن و مردی که مضطرب و نگران در کنار تخت اورژانس ایستاده اند، از پاسخ دادن به پرسش پرستاران در مورد علت سوختگی زن جوان طفره می روند.
زنی که خود را مادر شوهر مصدوم معرفی می کند، در حالی که کلمات را نیمه جویده ادا می کند تا همه حقایق را پشت آنها پنهان کند،می گوید:چراغ خوراک پزی، یاسمن را به این روز نشانده است.
او که در زیر سنگینی نگاه ناباور پرستاران تلاش دارد تا همه چیز، حتی اضطراب خود را پنهان کند، ادامه می دهد: یاسمن، متولد یکی از شهرهای بزرک است و اخیرا به روستای ما نقل مکان کرده است. او کار کردن با چراغ خوراک پزی را بلد نیست.یاسمن می خواست نفت در چراغ بریزد که روی لباسش ریخته و هنگام کبریت کشیدن لباسش آتش گرفت.
پرستاران که گویا با این داستان هان کلیشه ای آشنایی کامل دارند، به سراغ دختر جوان می روند، با قیچی پارچه هایی را که قبل از سوختن به عنوان لباس استفاده می شد،از تن وی جدا می کنند.
جدا کردن پارچه های چسبیده شده به تن مصدوم سخت تر است.ست های پانسمان باز می شود،باید پوست های اضافی کنده شوند،بیمار بی قرار، اما هوشیار است.
"خانم ! زنده می مانم ؟ خدایا غلط کردم ...".اینها جملاتی است که دختر جوان به طور مرتب تکرار می کند و وقتی پرستار قیچی به دست به سمت موهایش می رود باقی مانده توانش را در گلویش جمع کرده ، فریاد می زند: تورو خدا... نه ، نمی خوام موهامو کوتاه کنید.
یاسمن هنوز به زندگی امیدوار است،او فکر می کند زنده می ماند و از زیبایی موهای بلند و انبوهش لذت خواهد برد، تصوری که پیش از به آتش کشیدن جسمش گویی در او سوزانده شده بود.
پرستار موهای بلند یاسمن را با سنجاقی در پشت سرش جمع می کند و به همکارش می گوید: 90 درصد سوختگی، "اکس پایر" است.
چند ساعت بعد،تن سوخته یاسمن در حالی که در میان انبوهی از باندهای پانسمان سفید پیچیده شده، برای بستری شدن در بخش سوانح و سوختگی آماده می شود.
یکی از پرستاران با آزردگی خاطر،نه از خستگی جسمی، بلکه از اینکه مجبور است در هفته چند بار مرهم بر تاول و زخم انسان هایی بگذارد که در کشاکش رنج های زندگی تن خود را به آتش سپرده اند تا به آرامشی ابدی برسند،از اتاق پانسمان خارج می شود.
او در پاسخ به این پرسش که آیا کلافه نمی شود از اینکه مجبور است هر هفته چندین بدن سوخته را که هیچ امیدی به زنده ماندن آنان ندارد،پانسمان کند؟ می گوید: به این وضعیت عادت کرده ام، نابلدی در استفاده از چراغ خوراک پزی 90 درصد بدن یاسمن را از بین نبرده، احتمالا آنقدر عرصه زندگی را بر او تنک کرده اند که مجبور شده خود را به آتش بکشد.
وی ادامه می دهد: بیشتر اوقات، همراهان بیمار از گفتن حقیقت صرف نظر می کنند، چون اگر ثابت شود شخص خودسوزی کرده،بستگانش مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند و بیمه هم هزینه های خودسوزی را نمی پذیرد.
این پرستار با اظهار این که "علایم سوختگی های عمدی و غیرعمد کاملا متفاوت است"، می گوید:سوختگی افرادی که خودسوزی می کنند عمدتا از نوع درجه سه است که در آن بافت های عصبی کاملا سوخته، از بین می رود و به همین دلیل هم این افراد دردی را احساس نمی کنند.
وی اضافه می کند:با اینکه در روزهای اول،مصدوم کاملا هوشیار است و بیشتر اوقات با پای خودش به اتاق پانسمان می آید، اما کمتر پیش می آید شخصی با سوختگی از نوع درجه سه و با گستردگی زیاد زنده بماند.
وی ادامه داد:کسانی هم که زنده می مانند، در بیشتر موارد به دلیل ازبین رفتن زیبایی، دوباره خودسوزی می کنند.
به گفته این پرستار،تورم سر و صورت، عفونت و آسیب دیدگی کلیه ها از علل اصلی مرک کسانی است که سوختگی از نوع درجه سه دارند.
قربانیان اصلی خودسوزی .........................
بیشتر تخت های بخش سوانح و سوختگی بیمارستانی که یاسمن در آن بستری است در اشغال زنان و دختران جوانی قرار دارد که شرایط سخت و مشقت بار زندگی آنان را به خودسوزی واداشته است.
البته در میان آنان، مردان جوانی هم یافت می شوند که به دلیل مشکلاتی مانند اعتیاد،از زنده بودن خسته شده، به خودسوزی روی آوردند.
به گفته کارشناسان، 70 درصد از آمار خودسوزی های کشور متعلق به زنان است.
در یکی از اتاق های بیمارستان در بخش سوانح و سوختگی، دو توده سفید رنک بر تخت دراز کشیده اند.یکی از آنان دختری است که از گردن به پایین باند پیچی شده است. مادرش با لباس محلی بالای سرش نشسته و آرام گریه می کند.
مادر می گوید:مریم من از دست رفت،او درسخوان بود و داشت برای کنکور آماده می شد، همه اش تقصیر آن شوهر نامردم است.
مادر مریم ماجرا را چنین تشریح می کند: شوهرم بسیار بداخلاق است و بر سر کوچک ترین مساله ای مرا کتک می زند و از خانه بیرون می اندازد.
"دو روز پیش هم که داشت مرا کتک می زد، مریم با داد و فریاد نفت را روی خودش ریخت و تهدید کرد که اگر شوهرم مرا اذیت کند،خودش را به آتش می کشد و شوهرم هم مرا از خانه بیرون کرد و من خانه یکی از بستگان رفتم".
این مادر دلسوخته ادامه می دهد:یکی دو ساعت بعد، برادر مریم با او شوخی می کند و می گوید "چرا خودت را آتش نزدی ؟" و او که فکر می کند چون نفت روی لباسهایش خشک شده خطری ندارد، پس کبریت را می کشد و ...
در گرماگرم گفت وگو، برادر مریم با پلاستیکی پر از دارو از راه می رسد.او هم ناراحت و گریان است و خودش را در وضعیت پیش آمده برای خواهرش مقصر می داند.
در کنار مریم، زن دیگری دراز کشیده که از بدبینی شوهر، به ستوه آمده، ترجیح داده بمیرد تا شاید از شک و سوء ظن های بی مورد شوهرش راحت شود،اما گویا اکنون پشیمان است و مدام می گوید"خدایا غلط کردم. خدایا مرا برای بچه هایم نگه دار.
"گلناز" می گوید، بااینکه بچه هایش بزرک شده اند و دخترش نامزد دارد، اما شوهرش دست از بدبینی های بی موردش برنمی دارد و به بهانه های مختلف او را اذیت می کند.
ادامه دارد...
اجتمام/9119/1654 شماره 075 ساعت 24:13 تمام انتهای پیام E19.32-24-13
۰ نفر