شکوه آبشار ویسادار در گیلان / امنیت گردشگران
#
خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/04/16
فرهنگی.گردشگری.طبیعت
گزارش از : مرضیه ضامن
رشت- شکوه آبشار ویسادار گیلان در همایشی از جاذبه های طبیعی گردشگری چون
جاده ای غرق در درختانی پر انبوه و در هم تنیده گردشگران را به وهم تعجب
گون مبتلا می کند.
گیلان ،رشت، به سمت غرب،رضوانشهر و پره سر و در نهایت 16کیلومتر آن طرف تر
جاده ای به وسعت رویای گردشگران طبیعت...
بوی برنج با لطافت همیشگی هوای مرطوب شمال در هم پیچیده و چشم با مخملهای
شالی نفس می کشد .
دوستی می گفت : مگر شالیکاران گیلانی مجهز به دستگاههای پیشرفته کاشت برنج
شده اند که اینگونه به نظم نشاها وجین شده اند...
اما ،نه این دستان زنان و مردان گیلان زمین است که نظم را در نشای برنج و
زمینی پر آب وگل تعریف می کنند و با سخاوت مطلق زیبایی وسعت شالیزاران
رنک را به چشم عابران راه هدیه می بخشند.
نمی دانی چگونه چپ را نظاره گر باشی که راست را از دست ندهی و اگر راهی
دیار غریب شده باشی ذهنت به شدت با دیدگان به تکاپو است که در کجای آن
مشابه ، یافته ای که از آن خودت باشد و جمعی پراز انبوه زیبایی ...
می خواهی دمی فروکشی پر از لطافت بوی برنج چشمت به جلوی راه می افتد
پروانه ها راه بلد شده اند افتاب کماکان طلایی است که فضا تاریک می شود
وارد تونلی می شوی نه از سیمان و آهن و دود که تونلی از درختانی وسیع و
در هم پیچیده و احیانا اگر موسیقی به راه است که تنها موسیقی است و بیکلام
، اما بازهم آن را بر نمی تابی چراکه آنقدر صدا هست که نمی دانی در
رویایی یا واقعیت ...
کلبه ای از چوب قهوه ای سوخته و پیرمردی در کنار آن نشسته مراقب است که
نااهلان جنگل درختان را نکشند و به یغما نبرند ...
اینجا ایران است ، گیلان و تنها نقطه ای از آن و نه همه ی آن و نه ماسوله
و قلعه رودخان و دیلمان و ...اینجا آبشار ویسادار است همان که با سایه
درخت بید هم معنا است و فقط نفس می کشی که حق با توست، بایستی چنین کنی
چون تنها به خوابی شیرین است و جز این در ذهنی پر از سرب و آهن که زیبایی
در رقم تعریف شده و نه بیش راهی نداری جز اینکه به خواب یا رویایی خوش
تعبیرش کنی...
دومتر پیاده که به راهی خاکی سراشیب شدی صدای تصادم آب است بر صخره های
عظیم که بیست متر پایین ترند ...
شکوه آبشار است ،که البته نیا گارا نیست و از آن خودت است سرزمین خودت
ایران ...
می خواهی بر بامش بایستی و غرش آب را با صخره در زیر سایه سار درختانی بس
وسیع و درهم تنیده نظاره کنی ...
پلی است فلزی بر فراز آبشار به پایین که می نگری ترس از ارتفاع به یادت
می آید و ناگهان ورقه ی نازک از فلزی خورده شده زیر پایت به یادت می
اندازد که تنها آن نیست که هولناک است...
کوهنوردان در صفند همه می خواهند شکوه ویسادار را تماشاگر باشند و صدای
یواش یواش لیدرها ترس را بیشتر می کند...
با خود می گویی هیچ بدی اتفاق نخواهد افتاد و بازهم به جلو می روی ...
آری تاکنون این اتفاق نیفتاده و خدا نخواسته باشد که لذت حظ طبیعت به کام
گردشگران تلخ شود ولی آیا همچنان بایستی جان گردشگران را به امید خدا ی
عزیزگذاشت و بس ...
آیا نمی شود برای چنین همایشی از جاذبه های طبیعت که می تواند با اندک
سرمایه گذاری معادلات گردشگری را به مثبت رقم زند ،قبل از فرو کوفتن حادثه
ای بد ،به امنیت سرشته شود؟
چه خوب کاری است که قبل از هر اقدام گردشگری از سوی هر یک از آقایان
نهادها و سازمانها ابتدا به فکر جان مردمی باشند که می خواهند شکوه
ابشاری را نظاره گر باشند که قطعه ای از خاک سرزمین خودشان است...
پس شکوه آبشار ویسادار با راهی به رویا مانند، بیش از هر چیز دیگری ،
امنیت گردشگرانش را طلب می کند.ک/4
1881/1552/506