نشانه هایی از زوال هژمون در نظام کنونی بین الملل
..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 90/05/25
سیاسی.بحران اقتصادی.آمریکا.هژمون
گروه تحقیق و تفسیر خبر- رخ نمودن بحران اقتصادی اخیر که نمونه ای از
وقوع چالش های پیاپی پیش روی رهبران آمریکا است موجب شده تا برخی از
تحلیل گران روابط بین الملل از تغییری تدریجی اما جدی در منزلت جهانی
واشنگتن به عنوان هژمون نظام بین الملل سخن به میان آورند.
اعلان تنزل رتبه اعتبار اقتصادی آمریکا در جهان توسط موسسه مالی استاندارد
اند پور می تواند نشانه هایی از کم رمق شدن ارگانیسم و کارکردهای
اقتصادی این ابرقدرت جهانی را نمایان سازد. به گزارش بنگاه خبری بی بی سی
در روز شنبه پانزدهم مردادماه، موسسه مالی استاندارداند پور که از جمله
سه نهاد برتر رتبه سنجی در جهان به شمار می آید با انتشار رتبه بندی
جدید خود اعلام کرده است که ایالات متحده پس از سه دهه از سطح اول اعتبار
اقتصادی تنزل کرده و احتمال تنزل در رتبه اعتباری آمریکا در آینده نیز
وجود دارد.
به دنبال توافق سیاسی اخیر در آمریکا میان اکثریت جمهوری خواه کنگره و
دولت دموکرات باراک اوباما بر سر استقراض خارجی، برخی از کارشناسان
اقتصاد بین الملل از فروکاستن احتمال اوج گرفتن دوباره بحران اقتصادی در
آمریکا و سپس در جهان خبر داده بودند اما عمق بحران اقتصادی در شرایط
کنونی چشم انداز روشنی از وضعیت اقتصادی این کشور پدیدار نمی سازد. از
سوی دیگر ظهور و پیچیده تر شدن چالش های دیگر پیش روی رهبران کاخ سفید در
ابعاد مختلف یکی از بغرنج ترین شرایط را برای آمریکا در سطح داخلی و
خارجی فراهم آورده تا جایی که حتی افول واشنگتن از وضعیت هژمونیک این
کشور به یکی از موضوعات مورد توجه تحلیل گران مسائل بین المللی بدل گشته
است.
** آمریکا در سراشیبی افول
..........................................
با اوج گرفتن بحران سیاسی در آمریکا بر سر تصویب لایحه استقراض خارجی،
نوام چامسکی اندیشمند مشهور آمریکایی، با نگاشتن مقاله ای با عنوان
آمریکا در افول شرایط کنونی این کشور را ساخته و پرداخته سیاست های
نادرست سال های گذشته رهبران دانسته است. چامسکی با اطلاق عنوان اوپرای
طنزآمیز به مناقشات میان جمهوری خواهان و دموکرات ها در مجلس، درهم
پیچیدگی شرایط بغرنج دموکراسی پارلمانی آمریکا را ناشی از سیاست زدگی
تصمیم گیرندگانی دانست که برای درمان مشکلات اقتصادی کشور کمترین توجه را
به منافع ملی آمریکا معطوف داشته اند.
بی توجهی تصمیم سازان آمریکا به حقوق سیاسی و اقتصادی توده ها در برهه
بحران اقتصادی که بیکاری، افزایش هزینه های زندگی در بخش هایی چون بهداشت
و درمان و کاهش قدرت خرید شهروندان به مشکلاتی نهادینه شده تبدیل می شود
تنها به حیات اقتصادی آمریکایی ها مربوط نبوده و این کشور را درگیر بحران
های دامنه دار سیاسی و اجتماعی نیز خواهد کرد.
در سطح کلان تر نگاهی به کارکردهای دستگاه عظیم اقتصادی آمریکا نشان می
دهد که در طول سال های اخیر این کارکرد سیری نزولی پیموده است. چهار
تریلیون دلار کسری بودجه امسال دولت آمریکا و بیش از 14 تریلیون دلار بدهی
خارجی را نمی توان تنها چالش های اقتصادی پیش روی کاخ سفید دانست زیرا
روند افزایش قابل توجه کسری بودجه و بدهی های خارجی واشنگتن نشان از وخیم
تر شدن اوضاع اقتصادی این کشور در سال های آینده دارد. همچنین بررسی
نمودارهای رشد اقتصادی و رشد تولید ناخالص ملی آمریکا نشان می دهد که
اقتصاد این کشور از وضعیت مطلوب سال های گذشته در حال فاصله گرفتن است.
** مولفه های تاثیرگذار بر منزلت جهانی آمریکا در شرایط جدید
......................................................................
..................
همانگونه که بیان شد کاهش اعتبار مالی آمریکا نشان از تنزل فاحش منزلت
اقتصادی این کشور در اقتصاد بین الملل دارد، اما این تنها وضعیت اقتصادی
آمریکا نیست که با بحران رو برو است. گرفتاری های نظامی و امنیتی واشنگتن
در نقاط گوناگون جهان از شرق آسیا گرفته تا شمال آفریقا پایان ناپذیر به
نظر می رسد. با وجود خواست جدی برخی مقامات آمریکایی برای خروج از کانون
های بحرانی چون افغانستان و عراق، امکان برون رفت از وضعیت کنونی بدون
قبول نتایج منفی و ویرانگر ماجراجویی های آمریکا در این دو کشور بسیار
محدود شده است.
در چنین شرایطی اعلان اخباری چون کشته شدن 35 نظامی آمریکایی در دو حادثه
جداگانه در افغانستان به دست طالبان در طول 10 روز گذشته، تنها به پیچیده
تر شدن وضعیت حضور نظامیان آمریکایی در خارج از مرزهای این کشور منجر
شده و نارضایتی های داخلی در این خصوص را افزایش داده است.
هزینه درگیری های آمریکا در مناطق مختلف جهان و به ویژه در عراق و
افغانستان که به زعم بسیاری از کارشناسان اقتصادی از جمله مولفه های
تاثیرگذار بر بحران های مالی و اقتصادی کنونی این کشور برآورد شده بر
موقعیت و منزلت برتری نظامی آمریکا تاثیرگذار بوده است. پس از ناکامی در
جنگ ویتنام، تجربه مکرر استفاده از قدرت نظامی برای دستیابی به منافع و
اهداف راهبردی، هیمنه قدرت نظامی ابرقدرت جهانی را خدشه دار ساخته و از
میزان بازدارندگی آن تا حد زیادی کاسته است.
قدرت گرفتن مجدد طالبان در افغانستان، تداوم وضعیت اسفناک امنیتی در عراق
، ناکامی در استفاده از ابزار تهدید نظامی برای اثرگذاری بر رفتار
دشمنانی چون کره شمالی و... با در هم شکستن افسانه برتری بی چون و چرای
نظامی-امنیتی آمریکا در سراسر جهان بر دومین بعد اقتدار هژمونیک واشنگتن
در جهان خلل وارد ساخته است.
به موازات کاسته شدن از اعتبار و کارآمدی دستگاه عظیم و پیشرفته نظامی
آمریکا که به کمرنگ شدن مولفه قدرت نظامی در تعامل با رقبای اروپایی و
آسیایی این کشور انجامیده است، توان دیپلماسی آمریکایی به عنوان سومین
زمینه منزلت هژمونیک این کشور دیگر قادر به نقش آفرینی دوران پس از جنگ
سرد نیست.
مقایسه عملکرد نظام سیاست خارجی آمریکا و توانایی آن در شکل دادن مطلوب
تحولات دهه نود میلادی تا اواسط دهه کنونی با رویکردهای این کشور در ایفای
نقش موثر در رویدادهای اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نشان می دهد
که چرخ دنده های سیاسی و دیپلماتیک دستگاه هژمونیک آمریکا رو به فرسایش
می رود.
نوع عملکرد دیپلماسی آمریکایی در رویدادهای بالکان، حضور موثر در مناطقی
چون حوزه خارج نزدیک روسیه پس از جنگ سرد، هدایت روندهای سیاسی درونی
کشورها به سمت شرایط مطلوب واشنگتن در تحولاتی چون انقلاب های مخملی،
استفاده موثر از ابزارهای برتر ساز دیپلماتیک و سیاسی در تعامل با قدرت
های بزرگ و در حال رشد بین المللی ، توان اثرگذاری و شکل دهی به رویکردهای
رژیم ها و سازمان های بین المللی چون سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین
المللی پول و.... در سال های گذشته نمودی از برتری نسبی واشنگتن در عرصه
جهانی بوده است.
با گذشت کمتر از 10سال از مانور موفق جهانی آمریکا برای ایجاد اجماع نسبی
داخلی و بین المللی در حمله به افغانستان و عراق و دست کم جلب رضایت
دیگر قدرت های بزرگ مانند چین و روسیه در این زمینه، عملکرد خارجی آمریکا
و انفعال نسبی واشنگتن در رویدادهای اخیر خاورمیانه چندان متناسب با
موقعیت هژمونیک این کشور نبوده است.
تضعیف توان بازدارندگی و مهار سایر بازیگران مولفه ای است که می توان در
تحلیل وضعیت کنونی آمریکا در نظام بین الملل بدان اشاره کرد. یکی از
مهمترین ویژگی های قدرت برتر بین المللی ، میزان توانایی در اجبار سایر
واحدهای نظام بین الملل به انجام اقداماتی در چارچوب خواسته ها و منافع
قدرت هژمون است . هرچند ناکامی واشنگتن در تغییر رفتار کشورهایی چون
ایران، کره شمالی، سوریه که در زمره دشمنان سنتی قرار گرفته اند تنها
محدود به سال های اخیر نبوده، اما فاصله گرفتن شماری از کشورها از حلقه
پیرامونی مرکزیت نظام بین الملل نشانه ای از کاهش قدرت مهار و تاثیرگذاری
واشنگتن بوده است.
علاوه بر بازیگران متوسطی چون کشورهای آمریکای لاتین، توان تاثیرگذاری
واشنگتن بر رفتار قدرت های شریک چون اتحادیه اروپا و نیز بازیگران رقیب
همچون چین به صورت آشکاری کاهش یافته است. لحن و نگرش آمریکا در سال های
میانی دهه گذشته نسبت به روسیه و چین به عنوان قدرت های فرودست، جای خود
را به تعاملاتی دوسویه و به دور از هیمنه غرورآمیز سال های نخستین پس از
فروپاشی شوروی داده است. از این رو در دوران جدید به گمان برخی ناظران می
توان شاهد تغییر در جایگاه محوری آمریکا به عنوان هژمون جهان کنونی بود.
** بررسی مولفه های هژمونی آمریکا؟ ظهور، تداوم و افول
......................................................................
.............
هرچند پیدایش مفهوم هژمونی از ابتدا با ادبیات مارکسیستی و چپ گره خورده
اما از دهه 60 میلادی جایگاه ویژه ای در گفتمان های غربی روابط بین الملل
همچون نو واقع گرایی و نیز لیبرالیسم یافته است. در این پیوند وضعیتی که
در آن رقابت میان قدرت های بزرگ به درجه ای از نبود توازن رسیده که یک
قدرت به تنهایی در راس هرم نظام بین الملل قرار گرفته و همچنین توانایی
می یابد تا قواعد و خواسته هایش را در حوزه های گوناگون اقتصادی، سیاسی،
نظامی، دیپلماتیک و حتی فرهنگی تحمیل کند، با عنوان هژمونی شناخته می شود
رابرت کاکس نظریه پرداز بنام روابط بین الملل ، هژمونی را گونه ای از نظم
بین المللی می داند که ثبات آن مدیون نقش تنظیم کننده و هدایت گر یک قدرت
برتر جهانی است که ابتکار و مدیریت را در چهار بعد اقتصادی- تجاری،
نظامی- امنیتی، سیاسی- دیپلماتیک و نیز فرهنگی- تبلیغاتی اعمال می کند.
همچنین آنتونیو گرامشی به عنوان یکی از نظریه پردازان هژمونی، این مفهوم
را گونه ای رهبری فکری و اخلاقی می داند که نمایندگان قدرت همواره برای
پنهان ساختن فقدان اجماع در سطح بین المللی ، اصول اخلاقی والایی را برای
توجیه زور مطرح کرده و ارزش های اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خود را به عنوان
ابزارهای این توجیه گری بطور موثر به کار می بندد. استفاده مکرر ایالات
متحده از ارزش هایی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در جهت توجیه نقش
رهبری جهانی نمونه ای از این کارکرد هژمونی در سال های اخیر بوده است.
در زمینه ایجاد یک قدرت هژمون جهانی باید گفت که ایجاد هژمونی منوط به
وجود مجموعه ای از شرایط سخت افزاری و نرم افزاری در یک کشور است و
چنانچه بتدریج این شرایط مهیا گردد، یک دولت به سمت مرکزیت نظام جهانی
حرکت خواهد کرد. در صورتی که یک قدرت بتواند به جایگاه هژمونی دست یابد
برای تامین منافع خود و منابع رهبری جهانی نیازمند آن است که ساختاری را
که به راس هرم آن صعود کرده، حفظ نماید. از نگاه امانوئل والرشتاین یک
هژمون آن قدر قوی است که می تواند قواعد بازی بین المللی را وضع کرده و
مراقب اجرای آن باشد. به گمان این اندیشمند روابط بین الملل هر چند هژمون
در فضای بین المللی قادر به انجام هر کاری نیست، اما می تواند با
شماره 124 ساعت 14:23 تمام