بار دیگر كشور افغانستان متحد استراتژیك جدید را برای خود انتخاب كرد و با امضای یك قرارداد همكاری استراتژیك با كشور چین تعامل خود با این كشور را از 'رابطه ای عادی' به 'رابطه ای استراتژیك' تبدیل كرد. اما این قرارداد استراتژیك با قراردادهای گذشته تفاوت بسیار زیادی دارد؛ زیرا این بار افغانها یك كشور آسیایی را برای همكاری انتخاب كردند؛ كشوری كه گفته می شود می تواند یك آسیا با محوریت خود بسازد.
بر اساس اظهارات 'جانان موسی زی' سخنگوی وزارت امور خارجه افغانستان، كابل و پكن قرارداد همكاری استراتژیكی با یكدیگر امضا خواهند كرد. در سفر اخیر 'حامد كرزای' رییس جمهور افغانستان، به چین و در حاشیه اجلاس شانگهای یادداشت تفاهم این سند به امضای روسای جمهور دو كشور رسید. در این سند تلاش شده تا همكاری چین و افغانستان در زمینه های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی ارتقا یابد.
هر چند اولین قرارداد همكاری استراتژیك افغانستان با كشور هند به عنوان یك قدرت آسیایی امضا شد، اما این كشور به دلیل رابطه استراتژیك با ایالات متحده امریكا در تحلیل ها به عنوان 'غرب سیاسی' خوانده می شود. هیچ گاه در تحلیل های سیاسی احتمال شكل گیری یك آسیا با محوریت هند پیش بینی نمی شود؛ زیرا گرچه هند در حال تبدیل شدن به یك قدرت برتر است اما بطور كلی توان آن با چین قابل مقایسه نیست. پس از هند امریكا و سپس ایتالیا، فرانسه، انگلیس، آلمان و استرالیا به عنوان متحدین راهبردی با افغانستان قرارداد همكاری استراتژیك امضا كردند. قرار است افغانستان با اتحادیه اروپا و ناتو نیز قرارداد همكاری استراتژیك امضا كند.
با وجود آنكه به موازات قرارداد همكاری استراتژیك افغانستان و ایالات متحده حاشیه های فراوان، اعتراضات گسترده ای انجام و اخبار و تحلیل های وسیعی در این موضوع تولید شد، قرارداد همكاری استراتژیك چین و افغانستان بدون حاشیه و اعتراضات داخلی امضا شد.
در استراتژی جدید نظامی امریكا نوعی از اهداف ضد چینی طراحی شده است بطوری كه دست یافتن به بنادر و همكاری با كشورهای آسیا – پاسیفیك كه گاهی تضادهای عمیق با چین دارند در دستور كار امریكایی ها قرار گرفته است. چین با ورود استراتژیك به افغانستان به عنوان حوزه ای كه امریكا بیش از یك دهه با توجیه مبارزه با تروریسم آنرا در اختیار گرفته بود می تواند استراتژی امریكا را خنثی و استراتژی متضادی در برابر امریكایی ها ایجاد كند. در حالی كه امریكا برنامه خروج نیروهای خود از افغانستان را چینش می كند چین برنامه های خود برای ورود به افغانستان را پس از پیروزی در مناقصه های اقتصادی با امضای قرارداد همكاری استراتژیك تكمیل می نماید. این امر نشان می دهد كه چین نسبت به افغانستان بدون برنامه و راهبرد نیست؛ به عبارتی چین می خواهد در بهترین زمان ممكن فرصت هایی را كه در افغانستان وجود دارد كسب نماید. گرچه تاكنون چینی ها برای افغانستان تنها برنامه اقتصادی داشتند اما با این قرارداد چین می تواند در آینده افغانستان بطور همه جانبه بازی كند.
** بهره های افغانستان از همكاری استراتژیك با چین
-----------------------------------------------------------
در گذشته چین تنها رویكرد اقتصادی به افغانستان داشت اما اكنون این كشور راهبرد همه جانبه ای را در قبال افغانستان اتخاذ كرده است كه فهم آن با قرارداد همكاری استراتژیك این دو كشور میسر است. واقعیت آن است كه چین در مقایسه با امریكا و یا كشورهای اروپایی می تواند برای افغانستان موثرتر و مفیدتر باشد. چین كشوری است كه حدود 76 كیلومتر مرز مشترك با افغانستان دارد و به همین دلیل بطور مستقیم از سیاست ها و تغییرات امنیتی، اقتصادی یا سیاسی این كشور متاثر می گردد. به همین دلیل چین در افغانستان نسبت به امریكا و اروپا كه در درجه دوم یا سوم از تحولات افغانستان تاثیر می پذیرند مسئولانه تر عمل خواهد كرد.
رویكرد اقتصادی چین به افغانستان رویكرد ثابتی است لذا ورود چین به دیگر عرصه های بازی در افغانستان سبب آن نخواهد شد كه این كشور از رویكر اقتصادی خود دست بردارد، بلكه عرصه های جدید به عنوان مكمل عمل خواهند كرد. به عبارتی چین در مقایسه با امریكا كمتر به دنبال بازی های سیاسی در افغانستان است. این احتمال وجود دارد كه در برابر مشی امریكا در تغییر فضای افغانستان از نظامی به سیاسی یعنی مذاكره با طالبان، چینی ها به دنبال آن باشند تا فضا را از حالت نظامی به اقتصادی تغییر دهند. هر چند این رویكرد در طولانی مدت توسط چین به دولت افغانستان منتقل خواهد شد اما به نظر می رسد این رویكرد در مقایسه با رویكرد امریكایی ها موفق تر باشد.
بهره دیگر كابل از همكاری استراتژیك با پكن آنست كه از آنجایی كه چین در افغانستان نیروی نظامی ندارد، هزینه نظامی هم در افغانستان پرداخت نمی كند. هر چند این امر به نفع چین است اما نتیجه آن برای افغانستان سودمند است؛ یعنی چین به دلیل نداشتن نیروی نظامی در افغانستان كمتر به راهكارهای نظامی می اندیشد. در دستور كار قرار دادن راهكارهای غیرنظامی می تواند افغانستان را از بحران هایی كه بنیان آن ریشه در نظامی گری دارد برهاند.
بهره نهایی برای افغانستان آن است كه این كشور در همكاری همه جانبه و راهبردی با چین می تواند 'هویت شرقی' خود را حفظ كند. در حقیقت تعامل یكی از موثرترین شیوه های تعریف هویت است. بخشی از هویت در تعامل با 'خودی ها' و یا 'دیگران' (Others) شكل می گیرد. نقش هند كه به لحاظ هویتی و تمدنی كاملا آسیایی و شرقی تعریف می شود در كنار چین نقشی مكمل خواهد بود.
** بهره های چین از همكاری استراتژیك با افغانستان
----------------------------------------------------
گاهی این طور به نظر می رسد كه در یك همكاری استراتژیك بین دو كشور همواره كشوری كه قدرت كمتری دارد بیشتر از طرف مقابل منتفع می گردد اما حقیقت آن است كه در هر گونه همكاری و مشاركت هر دو طرف در یك بده – بستان ضمن آنكه زمینه استفاده طرف مقابل از برخی فرصت ها را فراهم می كنند خود نیز از بسترهایی كه طرف مقابل فراهم می كند منتفع می شوند. در همكاری استراتژیك چین و امریكا نیز منافعی برای چین متصور است. در این همكاری چین از یك بازیگر صرفا اقتصادی در افغانستان به یك بازیگر چند بعدی در این كشور تبدیل می شود كه این امر با توجه به جایگاه و اهمیت افغانستان برای نظام بین الملل سبب می شود كابل به یكی از پشتوانه های جدید پكن در امور و مسائل مهم بین المللی تبدیل گردد. از این پس دیگر به چین به عنوان یك مدعو عادی در كنفرانس های بین المللی در مورد افغانستان نگریسته نمی شود زیرا پكن به بازیگر فعال و متنفذ در این كشور تبدیل شده است.
به عبارت دیگر افغانستان به دریچه ای برای افزایش قدرت چین تبدیل می شود؛ به گونه ای كه از سیاست انزواگرایی كه در گذشته در قبال افغانستان اتخاذ كرده بود و تنها به بیان مواضع می پرداخت اكنون به سیاست 'تعامل مثبت' تغییر موضع می دهد. این امر سبب می شود تابوی انحصار گرایی امریكا و غرب در افغانستان شكسته شود. شكسته شدن این تابو نوعی پیروزی برای چین و شكست برای امریكاست. هر چند امریكا تمایل دارد زودتر از مشكلات افغانستان رها شود اما نمی خواهد جایگاه خود را به رقیب اصلی خود یعنی چین بدهد. امریكا بیشتر می خواهد كشوری همانند هند و یا مجموعه ای از كشورهای غربی در افغانستان فعال شوند. معادن غنی افغانستان به خصوص معدن 'مس عینك' از جمله مواردی است كه چین را بطور كامل نسبت به حضور در افغانستان تحریك می كند. چینی ها در مزایده نفتی كه در افغانستان گذاشته شد توانستند تمام رقبا حتی امریكایی ها را حذف كنند و پیروز این مزایده شوند.
موضوع دیگری كه چین را منتفع می سازد بحث ترویسم است. اكنون كه تحلیل ها معتقد به وجود یك شبكه زنجیره ای از تروریست های بین المللی در دنیاست، چینی ها نیز به خاطر مسئله سین كیانگ نمی توانند از این موضوع چشم پوشی كنند. حتی برخی معتقدند كه احتمال فعال شدن القاعده در چین از طریق 'جنبش اسلامی تركستان شرقی' وجود دارد. لذا حضور و همكاری گسترده پكن با افغانستان می تواند به بهانه ای برای چاره جویی در مورد امنیت ملی چین تبدیل شود.
** اثرات داخلی و منطقه ای همكاری استراتژیك چین و افغانستان
-----------------------------------------------------------------------
اثرات قرارداد همكاری استراتژیك چین و افغانستان در دو سطح داخلی و منطقه ای قابل تحلیل است كه در ذیل به این دو سطح پرداخته می شود.
* سطح داخلی:
در سطح داخلی كشورهای غربی به دنبال اجرای برنامه های فرهنگی متناسب با ساختارهای خود در افغانستان هستند و در مرحله دوم می خواهند دولت – ملت سازی از نوع غربی را در افغانستان پیاده كنند. اكنون كه چین در افغانستان فعال شده، بی تردید بخشی از برنامه های نرم خود را در این كشور اجرا خواهد كرد كه نمی تواند با برنامه های غرب سازگاری داشته باشد. بنابراین به دلیل وجود الگوهای دولت – ملت سازی مختلف از شرق حداكثری (چین) تا غرب حداكثری مشكلات بزرگی برای این كشور ایجاد خواهد شد. بی تردید الگوهای شرقی و آسیایی برای افغانستان مناسب تر از الگوهای وارداتی غرب است.
در مباحث اقتصادی به خصوص در منابع افغانستان، حضور چین می تواند به یكه تازی دیگر كشورها پایان دهد و با برقراری ارتباط با دولت كابل زمینه هر گونه انحصار را از بین ببرد. به عبارتی چین با رقابتی كردن فضای اقتصادی افغانستان می تواند منافع بیشتری را برای خود و كشور افغانستان به ارمغان آورد. موضوع دیگر در بخش اقتصادی آن است كه دولت كابل می تواند پشتوانه مالی – سیاسی جدیدی برای خود بیابد و خود را متكی به دولت امریكا نكند. ویژگی قرارداد همكاری استراتژیك آن است كه در مشكلات و بحران ها می تواند به كمك دولت بیاید. تعهد چین به افغانستان می تواند بخشی از فشارهای وارده به دولت افغانستان به دلیل امضای قرارداد همكاری استراتژیك با امریكا را بكاهد. به همین دلیل برخی معتقدند كرزای دشوارترین پست را دارد.
در نهایت در سطح داخلی گروههای مختلف در افغانستان فعال تر خواهند شد. برخی از گروههای افغان نسبت به حضور چین در افغانستان نگرش مثبتی دارند و برخی دیگر می خواهند از طریق همكاری با چین سهم بیشتری از قدرت را بدست آورند. شاید الگوی ازبك ها توسط گروههای دیگری تكرار گردد زیرا ازبك ها با تركیه مرتبط هستند و آنكارا از كانال ازبك ها به رهبری ژنرال دوستم در افغانستان فعال است. ممكن است چینی ها هم به دنبال اجرای چنین الگویی باشند.
** سطح منطقه ای:
در سطح منطقه ای اقدام چین و هند در انعقاد قرارداد همكاری استراتژیك با افغانستان سبب خواهد شد تا دیگر كشورهای منطقه و كشورهای آسیایی برای حضور بیشتر در افغانستان و پیمودن راهی كه چین و هند در ابتدای آن هستند انگیزه بیشتری پیدا كنند. ممكن است این الگو توسط كشورهایی همچون روسیه، تركیه، عربستان، ژاپن و ببرهای آسیا (كرهجنوبی، سنگاپور، هنگ كنگ و تایوان) تكرار شود.
حضور كشورهای مختلف در افغانستان می تواند به ایجاد توازن در منطقه و همچنین در افغانستان كمك كند. یعنی اكنون كه چین در افغانستان فعال شده پاكستان به دلیل ارتباط استراتژیك با چین از این امر راضی است زیرا چین می تواند اقدامات هند در افغانستان را به نفع پكن و اسلام آباد متوازن كند. اثر دیگر منطقه ای كاهش تهدیدات امنیتی است. كشورهای منطقه ای همانند چین و هند در سریعترین زمان ممكن مشكلات و تهدیدات امنیتی برخاسته از افغانستان را درك و برای حل آن تلاش خواهند كرد. همچنین اقدامات برهم زننده امنیت توسط غرب همانند انجام برخی بازی های سیاسی كه مذاكره با طالبان را متوقف كرده است توسط كشورهای منطقه ای متوازن خواهد شد.
در نهایت به لحاظ منطقه ای افغانستان از كانال كشورهایی كه ارتباط استراتژیك با آنها دارد می تواند بطور فعال در نظم منطقه ای وارد شود. در این رابطه 'هوجین تائو' رییس جمهور چین، در دوازدهمین اجلاس سران سازمان همكاریهای شانگهای، افغانستان را به عنوان عضو ناظر در این سازمان اعلام كرد.
تحقیق**م.پ**1358
گروه تحقيق و تفسير خبر- پس از آنكه پنج كشور غربي قرارداد همكاري استراتژيك با افغانستان امضا كردند اين بار چين با امضاي قرارداد همكاري استراتژيك توازن شرقي در افغانستان برقرار كرد.