۲ خرداد ۱۳۹۲، ۸:۰۹
کد خبر: 80668365
T T
۰ نفر

'ناصر مسعودي' يادمان خوش ترانه هاي گيلكي

۲ خرداد ۱۳۹۲، ۸:۰۹
کد خبر: 80668365
'ناصر مسعودي' يادمان خوش ترانه هاي گيلكي

رشت - صدايش را ' مخمل آبي' خوانده اند و نوايش را سخاوتي در تاريخ موسيقي و با افتخار مي گويند: ' ناصر مسعودي' يادمان خوش ترانه هاي گيلكي.

دور است؛ زمانی كه نامش را از موسیقیدان محلی بلوچ شنیدم و فراموش نخواهم كرد ترانه ای را كه از مسعودی خواند؛ ریتم شاد ترانه و غبن شیرینی كه تا لحظه ها بر دل ماند.

سالها به نیك و بد زمان گذشت و اینك در سرزمینی سراغش را می گیریم كه سراسر نام دارانند از كوچك جنگلی تا آیت الله بهجت، استاد معین، پروفسورسمیعی، پروفسور رضا، شیون فومنی، احمد عاشورپور، فریدون پوررضا و بسیار دیگران دیگر ...

انجمن مفاخر گیلان نیز بر آن شد تا عیادتی از استاد شود اما وقت همراه نبود و در خانه هیچكس پاسخ نگفت؛ و می گویند زمانی كه استاد حال ندار است در خانه خویش نمی ماند.

بحث در مورد ناصر مسعودی خواننده ترانه های گیلكی داغ شده بود كه حس می كردم چهره استادان یك به یك به لبخندهایی نرم باز می شود.

دكتر 'افشین پرتو' محقق و پژوهشگر از به یاد داشته ای از استاد می گفت كه به جشنواره اقوام در چابهار (سیستان و بلوچستان)، مردم استاد را تشویق می كردند و ترانه هایش را به نام می خواستند كه بخواند.

پرتو می گفت: دیدم كه استاد اشك می ریزد و با خود می گوید با مردم زندگی می كنم.

'فریدون نوزاد' كمی دلخور به نظر می رسد و می گوید چهره های جاویدان استان را باید پاس دارند؛ او ناصر مسعودی را پروانه ای می خواند كه در پیله نماند و همیشه آزاد زیست.

وی حق شناسی را از خصوصیات بارز مسعودی می داند و می گوید: اگر از استادی قطره ای آموخت، همیشه قدردان ماند.

'هوشنگ عباسی' پژوهشگر و نویسنده كتابی در رابطه با استاد فریدون پوررضا نیز ناصر مسعودی را جزو سه چهره شاخص موسیقی فولكلور گیلان نامید .

او گفت: عاشورپور ، پوررضا و مسعودی در حالی به موسیقی سرزمین خویش پرداختند كه موسیقی بومی جایگاهی نداشت.

وی می گوید : ناصر مسعودی بیش از 200 ترانه اجرا كرد كه اغلب آنها ماندگار شدندو او نه تنها در موسیقی بومی بلكه در موسیقی ملی نیز نقشی تاریخی ایفا كرد.

زمان پر بود و هر كدام دنیایی از خوانده ها و یكی از جوانان گله می كرد كه كتاب نمی خوانند و فكر می كنند خیلی می دانند و دیگری می گفت : الان همه معیارهای جدی گرفتن مقوله به تقریب از بین رفته و كمتر برای آینده برنامه ریزی می كنند.

واژه ها نغز بودند و پندآموز و باز هم ناصر مسعودی كلامشان شد و 'تیمور گورگین' - شاعر بیشتر ترانه های مسعودی - حرف مشتركشان...

جویایش شدیم و سر از خمام درآوردیم روبه روی مدرسه نظام الملك كوچه بوستان گویی فضا دیگر بود، جهان رام و زندگی آرام ...

صدای خروس می آمد و دیوارها سبز و گلی و عطر گل ها از دور دست رودخانه به مشام می رسید و در اعماق كوچه باغ های مرطوب فضایی بكر...

'تیمور گورگین' با عصایی در دست با چهره ای پرجلال بر پلكان ایستاده بود؛ وارد خانه كه شدیم دیگر بود، گویی در استمرار نبودیم ساده بود و كوچك، خیلی كوچك.

بر دیوارها شاعران و نویسندگان و مفاخر كشور نفس می كشیدند؛ دیوارها پر از عكس بود، یا در چارچوب قاب و یا قیچی شده از روزنامه ها ...

نیما یوشیج دست بر زیر چانه انگار داشت نگاشته یك سالگی فرزندش را مرور می كرد و می گفت: پسرم ! یك بهار ، یك تابستان، یك پاییز و یك زمستان را تجربه كردی، از این پس همه چیز جهان تكراریست جز مهربانی ...

پروین اعتصامی پر فروغ نگاهت می كرد و دیگران دیگر، و چه بسیار بودند...

بر زمین نشستیم؛ و استاد بر پتویی به سختی نشست و دور و برش پر بود از قلم و كتاب های قدیمی و مركب.

صدایش نافذ بود و بی مقدمه، صدای مسعودی را 'مخمل آبی' خواند و گفت اشعار من با حنجره اش انس داشت.

ترانه های گیلكی را در مایه شور و دشتی می داند و می گوید: اگر غم نباشد هیچ نوینی، زاده نخواهد شد.

می گوید: 70درصد ترانه های ناصر مسعودی را شاعر بوده و اسب سفید نخستین ترانه بعد از دختر رشتی بود كه مسعودی آن را خواند و افتخار مسعودی این است كه آوای گیلكی را در جهان گسترد.

وی ادامه می دهد: اشعار من سه بعدی است و برگرفته از سرزمینم و صدای مسعودی كه پرورش یافته استادانی چون علی اكبر شهنازی، محمودی خوانساری و احمد عبادی است، هویت گیلان است.

اسب سفید ، گل شقایق ، تی عید ترا مبارك، گول لاله ول بیگفته، آب طلا ، خوشه برنج و ... اشعاریست از گورگین كه با صدای ناصر مسعودی خوانده شده است.

زمان همچون پرنیان زیر پایش بود؛ عینكش را به چشم زد و اشعارش را با نی می نگاشت و در جواب اینكه آیا چون پوررضا و مسعودی باز هم پرورش می یابند؟ گفت: آینده با دست و دامنی پر از مژده و پیغام است و استعدادها بسیار، باید كه كشف شوند.

از خود زیاد نگفت و در كتاب ها خوانده بودیم كه ' تیمور گورگین ' زاده 1313 محقق، شاعر ترانه های گیلكی معروف به مولانای گیلان نویسنده كتاب هایی چند و مقاله نویس سال های دور در روزنامه های اطلاعات و همشهری است.

متوجه شد با شگفتی به دستانش نگاه می كنم كه نی را بر صفحه كاغذ می دواند، گفت: پس از 46 سال نگاشتن انگشتانش حس ندارند اما باز هم از نگاشتن باز نمی ایستند.

می گوید: مردم با مسعودی ، سرزمینشان را در جهان آشنا می بینند و من با او 'بوی باران، بوی پونه، بوی خاك؛ شاخه های شسته باران خورده پاك...'

زمان به سرعت می گذشت و چه لحظه های پری! و من در این اندیشه كه انسان های بزرگ را چه اندازه هستی، اندك است ...

مسعودی در خانه نبود اما دوستدارانش می گویند: به آسمان كه نگاه می كنیم، دلمان قرص می شود كه او هم زیر همین سقف نفس می كشد...ك/4

گزارش از : مرضیه ضامن

1881/695