اصلا به نظر می رسد، 'جومونگ' را با همه لشگرش، از تمام پهلوانان ایرانی بیشتر می شناسد یا اسم پهلوانان شاهنامه را تنها بدون منش آنها شناخته است.
تنها ویژگی شب چله هم برای او، محاسبات كیهانی و ریاضی است كه نشان می دهد، این شب چند ثانیه نسبت به شبهای دیگر بلندتر است بدون آن كه بداند ایرانیان هزاران سال پیش گاهشمار جلالی داشته اند.
اما بخوبی با 'والنتاین' از هدیه دادن یا هدیه گرفتنش و تبلیغات سایت های رنگارنگ یا مغازه های لوكس در زمستان سرد برای این اسم آشناست.
زمانی، شب چله محفلی بود از حلقه رندانه كه باب طنازی آن، خنده را چهره به چهره در بین كرسی نشینان خانه قدیمی پدر بزرگ توزیع می كرد.
آن روزها، شب چله كه فرا می رسید فامیل دور هم جمع می شدند و صدای خوش ˈشاهنامه خوانˈ در اتاق های كاهگلی با آن تیرهای چوبی اش طنین انداز می شد.
اجاق كرسی تازه گر گرفته بود و بوی تازه دم ذغال های بلوط فضای اتاق را معطر می كرد و كاسه گندم برشته روی كرسی، دست به دست می گشت.
پدر بزرگ ورق های شاهنامه را خط به خط چنان با آب و تاب می خواند كه گویی خود در وسط میدان كارزار قرار دارد و بچه ها با هر واژه حماسه به وجد می آمدند.
صفت خنده رویی در این جمع به همه نسبت داده می شد و صورت های سرخ سرمازده با نیم خنده های دندانه دار، بسان انارهای ترك خورده 'مجمر' وسط كرسی بود.
اما پای تلویزیون كه وسط آمد، قصه ها و متل های مادر بزرگ و شاهنامه خوانی پدر بزرگ كنار گذاشته شد و صحفه های لامپی، هر كدام به وسع خود، از جمع كرسی نشینان كاست.
بعد از تلویزیون، آهنگ های درهم و برهم و گاه و بی گاه تلفن همراه در وسط حرف بزرگترهای دور كرسی افتاد تا صدا به صدا نرسد و بچه ها به جای همذات پنداری با قهرمانان شاهنامه، به مسیج بازی و پیامك فرستادن بسنده كنند.
اكنون شب چله تنها با پیامكی پایان می یابد كه جوانها تمام شادباش های شب چله را در چند كلمه احساسی خلاصه می كنند كه حتی برخی از آنان، زبان فارسی را نیز پاس نمی دارند.
زمانی بود كه در چهارمحال و بختیاری شب نخست زمستان با آیین های خاصی برگزار می شد و ˈشب چلهˈ به رسم ادب و صله رحم، شب همنشینی بود.
در گذشته نه چندان دور، خانواده ها با جمع شدن دور كرسی و دل سپردن و گوش دادن به شاهنامه خوانی و حافظ خوانی و سعدی خوانی ریش سفیدان، این شب را سپری می كردند.
شاهنامه خوانان در این شب طولانی با خواندن شاهنامه، گویی می خواستند به زندگی نیرو بخشند.
بیان كردن متل ها و افسانه های قدیمی نیز در این شب در گذشته رواج داشت و بزرگان فامیل در این شب برای فرزندان و نوادگان خود با بیان ناگفته های كشت و زرع، حوادث تلخ و شیرین و تجربیات خود را به این نسل انتقال می دادند.
مردم چهارمحال و بختیاری در گذشته معتقد بودند كه در شب چله حداقل باید هفت نوع خوراكی استفاده كرد.
در این شب سینی های مسی یا همان'مجمر' روی كرسی قرار داده می شد و از تنقلاتی مانند كشمش، گردو، بادام ، سنجد و كشك پر می شد.
خوردن آش كشك محلی نیز از سنتهای دیگر مردم این منطقه بود كه شاید در بین برخی از مردم هنوز هم رسم باشد، آش كشكی كه در آن چغندر پخته نیز می ریختند.
شب چله در نقاط مختلف چهارمحال و بختیاری در بین مردم طایفه ها به صورت خاص برگزار می شد كه برخی از طایفه ها كه با مردم اصفهان در رفت و آمد بودند،آیین های شب چله آنان رنگ و بوی اصفهانی به خود گرفته بود و آنها كه كوچرو بودند و به شیراز و خوزستان سفر می كردند، در این شب رسم و رسومشان جنوبی تر بود.
بزرگترهای فامیل در شب چله دور هم جمع می شدند و گل می گفتند و گل می شنیدند و بعد بزرگ فامیل، شاهنامه خوانی می كرد و در قوری آبی رنگ سفالی برای بچه ها فالی می زد.
زنان بزرگ فامیل به رسم ادب و احترام در شب چله برای عروس و داماد هدیه می بردند كه این رسم هنوز هم نقاط مختلف این استان حالت سنتی خود را حفظ كرده است.
غذای ویژه شب چله در شهركرد آش كشك بود با لبو و كدوی پخته، كه در برخی از خانواده ها به قورمه سبزی شب چله معروف بود.
پدر بزرگ و مادر بزرگ، انار سرخ دانه شده را بین جوانان تقسیم می كردند و این شب نشینی تا پاسی از سحرگاه روز یكم دی ماه به طول می كشید.
خوردن كدو تنبل نیز در این شب جایگاه خاص خود را داشت و بیشتر كسانی كه در منزل و یا مزرعه خود به كشت محدود محصولات جالیزی می پردازند یك یا چند كدو را برای شب چله نگه می داشتند.
به گزارش ایرنا، هم اكنون شب چله در چهارمحال و بختیاری بدون كرسی های چوبی قدیم برگزار می شود و بسیاری از این آیین های رو به فراموشی رفته است.
گزارش از: محمود رییسی
7359
شهركرد-ایرنا- شاید آخرین باری كه اسمی از شاهنامه در ذهش خطور كرده، در امتحان كنكور چند سال پیش بوده است.