در گذر از خیابان های تهران ، از شمال میدان هفت تیر وقتی وارد شدم بعد از گذر از مغازههای پوشاك كه بخش زیادی از آنها را مانتو فروشیها به خود اختصاص دادهاند، به ابتدای خیابان كریم خان رسیدم. دم دمهای غروب بود و مغازهها شلوغ از آدمهایی كه در حال خرید بودند. آدمهایی كه در ذهنشان انواع و اقسام رنگها و مدلهای از مانتوها و لباسهای مختلف در حال گذر بود. اما من برخلاف ذهن آنها به پدید آمدن یك صنف جدید در حوالی خیابان كریمخان فكر میكردم.
همانطور كه میدانیم ابتدای خیابان كریم به سمت غرب در قرق مانتو فروشیها است و انتهای خیابان به سمت شرق را هم زرگرها تصاحب كردهاند.درمیانه میدان به سمت جنوب، یعنی در ابتدای خیابان ایرانشهر راسته لوازم رایانهفروشیها به چشم می خورد و در نهایت در میانه میدان به سوی شمال هم خیابان سنایی قرار دارد كه آن را هم پوشاك كودكان در اختیار گرفته است.
اما آنچه ذهن من به دنبال آن بود آیا اینكه قابلیت ایجاد یك صنف جدید در دل خیابان كریمخان وجود دارد یا خیر؟ درست حد فاصل مانتو فروشیها و زرگری ها فضایی مناسب برای ایجاد راستهای فرهنگی است باید برای بررسی آنچه به ذهنم رسیده به سراغ مردم میرفتم تا موضوع را با آنها در میان بگذارم. بنابراین در ابتدا خیابان كریمخان به سمت ولیعصر حركت میكنم. اولین كتابفروشی كه در این راسته وجود دارد؛ 'ویستار' است. كتابفروشی با مدیریت آقای سلطانی كه 8 سالی میشود مغازه خود را افتتاح كرده. به داخل مغازه میروم تا با او گپی درباره موضوع مورد نظرم بزنم. سلطانی مردی نسبتا میانسال است كه در وسط مغازه ایستاده بود. بعد از احوالپرسی به او میگویم:«خبرنگارم، آمدم درباره سوژهای با عنوان كریمخان ظرفیت راسته فرهنگی را دارد یا خیر؟ با شما صحبت كنم. نظرتان چیست؟» او میگوید: «باور كنید كه وجود دارد. فقط همت و اراده مسئولان را میطلبد.»
سلطانی ادامه میدهد: من به همراه باقی كتابفروشیهایی كه در راسته كریمخان وجود دارند چهار سالی بود كه جشنوارهای به نام ' گفت' راهاندازی كرده بودیم، با این مضمون كه به مشتریان ثابت خود، كارت خرید كتاب میدادیم و هر چه بیشتر خرید میكردند تخفیفهای مختلفی برای آنها در نظر میگرفتیم. اما متاسفانه امسال نتوانستیم این حركت را ادامه دهیم. منظورم این است كه در واقع ما به دنبال این اتفاق بودیم تا با تخفیف به مشتریان ثابت افراد بیشتری را برای تهیه كتاب به این سمت بكشیم. اما به خاطر حمایت نشدن از طرف مسئولان از این حركت بازماندیم.
وقتی از او خداحافظی میكنم و به سمت در خروجی میروم با احترام بسیار تا جلوی در مرا مشایعت میكند و میگوید: خدا خیرت دهد جوان بنویس ببینم مسئولان شهرداری بالاخره به این مسئله فكر میكنند یا نه؟
چسبیده به كتابفروشی ویستار 'موسسه جغرافیایی و كارتوگرافی گیتا شناسی است.' این موسسه نیز آنطور كه یكی از فروشندههای آن میگوید سال 83 افتتاح شده و شعبه اصلی آن در چهار راه ولیعصر حدود 50 سال سابقه دارد. از آن میگذرم و به راهم ادامه میدهم تقریبا چند تا مغازه مبل و لوكس فروشی را كه رد میكنم تا به كتابخانه «امید صبا» میرسم. كتابخانهای كه 2 سال شش ماه است افتتاح شده و من برای اولین بار بود آن را میدیدم.
' با اشتیاق از پلههای آن بالا میروم و در راه به این فكر میكنم كه حالا واقعاً جنس فرهنگیمان جور شده فقط یك كتابخانه در این راسته كم بود كه آن هم جور شد. جلوی در ورودی كتابخانه با خط درست نوشته بود لطفاً موبایلهای خود را در حالت سكوت قرار دهید. آهسته در را باز كردم و از آقایی كه در دفتر مدیریت نشسته بود آدرس مدیر كتابخانه را گرفتم. به دوربین مدار بسته كامپیوتر روبهرویش نگاه می كند و می گوید: 'داره میاد بالا' چند لحظهای طول نكشید كه خانم آمنه بهاری مدیر كتابخانه 'امید صبا' آمد. سوژهام را كه با او مطرح كردم.
می گوید: به نظر بنده باید از ظرفیت شلوغی و پر ترددی كه در این خیابان وجود دارد از این بهتر استفاده كرد؛ و چه استفادهای بهتر از اینكه این خیابان را به یك راسته فرهنگی تبدیل كرد. به نظرم ایده خوبی است و كاش اتفاق بیفتد. خانم بهاری ادامه میدهد: اتفاقاً حضور كتابخانه ما در این خیابان به این اتفاق كمك میكند. او در ادامه آماری از كتابخانه تازه تاسیسشان میدهد كه برای كسانی كه اعتقادی به فرهنگی بودن این راسته ندارند تلنگری خواهد زد. او میگوید:« ما اینجا نزدیك به 2 سال و اندی است كه كتابخانه را افتتاح كردیم حدود 1400 نفر عضو گرفتهایم كه شاید باورتان نشود از شمال و جنوب و شرق و غرب تهران هستند. حتی از اطراف تهران هم مثل كرج، ورامین و اسلامشهر هم ماعضو داریم. اینها همه نشان از آن دارد كه در این منطقه این ظرفیت به صورت بلقوه وجود دارد و فقط یك تلنگر نیاز دارد تا بالفعل شود.
مجید بادامی دانشجوی سال آخر رشته ادبیات، جوانی است كه همزمان با خروج من از كتابخانه قصد ورود دارد كه جلوی او را میگیرم و همان سوال معروف را از او هم میپرسم. او میگوید: فكر میكنم این اتفاق الان در خیابان كریم خان افتاده است و به نوعی به یك راسته فرهنگی تبدیل شده اما چون خیلی قوی كار نمیكند و تحتالشعاع صنف مانتوفروشها و زرگرها قرار گرفته خیلی رشد نكرده است. بنابراین با یك مدیریت ساده مثل تغییر رنگ در ساختمانها و افزایش انتشارات و كتابفروشیها میتوان این صنف را هم در این خیابان راهاندازی كرد.
این جوان خوش ذوق كه اتفاقاً چهره ای هنری هم دارد، ادامه میدهد: البته كریمخان برای تبدیل شدن به یك راسته تمام عیار فرهنگی نیاز به مكانهای دیگری فرهنگی مثل سینما، سالنهای تئاتر و موسیقی دارد، اما با وجود تمام این كمبودها من از این پیشنهاد شما استقبال میكنم و همانطور كه گفتم این ظرفیت در این خیابان ایجاد شده فقط نیاز به تقویت دارد.
از او كه عجله هم داشت تشكر میكنم و به راهم ادامه میدهم. داروخانه '13 آبان' كه مثل همیشه شلوغ است را به همراه خیابان 'خردمند شمالی' رد میكنم. تا ابتدای خیابان 'عسجدی' دیگر خبری از كتاب و كتابفروشی نیست. اما در داخل این خیابان نسبتاً باریك تا ابتدای خیابان كریم خان به ترتیب انتشارات و كتابفروشیهای 'محمود'، 'نگار' و 'خانه فرهنگ و هنر گویا' وجود دارد كه تصمیم گرفتم با امیرمحمد داودیپور مدیر انتشارت نگار كه فوق لیسانس حقوق هم دارد، صحبت كنم. البته ابتدا خیلی تمایلی به صحبت نداشت اما آهسته شروع به غر زدن می كند و می گوید:'از سال 71 در این محل كتابفروشی داریم تمام مشكلات را تحمل كردهایم. حالا شما میپرسی آیا این راسته ظرفیت فرهنگی شدن را دارد؟. خب معلوم است كه دارد. اما این را من كه نباید بگویم. متولی امور شهر فرد دیگریست و اتفاقاً میدانند كه فرهنگ همیشه با بیمهریهایی مواجه بوده.'
او ادامه میدهد:'متاسفانه صحبت كردن درباره فرهنگ این روزها خیلی سخت شده. هر وقت كه بحثی درباره فرهنگ و انتقادی به مباحث فرهنگی میكنیم به سرعت حرف سیاسی قلمداد میشود. بنابراین ترجیح من این است كه به تحمل دشواریها ادامه دهم.'
از نشر نگار بیرون میآیم و نگاه میكنم. تقریباً از خیابان عسجدی تا ابتدای میرزای شیرازی كه نشر چمشه قرار دارد باز هم دیگر خبری از كتابفروشی و شاخصه های فرهنگی وجود ندارد. به سمت نشر چشمه میروم پشت شیشه آن خانمی با كنجكاوی زیاد در حال بررسی كتابها است كمی مكث كردم و با احتیاط و قبل از هر صحبتی خودم را معرفی كردم. او هم خیلی با تعجب نگاهم نمی كند. می پرسم شما همیشه از كتابفروشیهای این منطقه خرید میكنید. می گوید: 'بله اگر كتاب غیر درسی و یا هر كتابی كه اینجا پیدا شود ترجیهم این است كه به انقلاب نروم.' وقتی دلیل را جویا میشوم میگوید: 'خب برای كسانی كه منزلشان سمت شرق هست خرید از خیابان كریمخان خیلی سادهتر است، مضاف بر اینكه من خرید از این منطقه را بیشتر دوست دارم به خاطر شیك بودن مغازههای كتابفروشیاش. در واقع اینجا فضای فانتزیتری نسبت به انقلاب دارد.
پیشنهاد راسته فرهنگی شدن خیابان كریمخان را با او هم درمیان میگذارم كه استقبال میكند و میگوید: مهمترین تفاوتی كه این راسته فرهنگی در مقایسه با انقلاب میتواند داشته باشد این است كه اینجا به راستهای فرهنگی برای خرید كتابهای غیر دانشگاهی تبدیل شود. به نظرم بسیار استقبال هم خواهد شد.تشكر كردم و داشتم به محیط اطرافم نگاه می كردم. جلوی نشر چشمه بساط دستفروشها به راه بود كه از آنها رد شدم و به داخل مغازه رفتم.
وقتی سراغ آقای كیائیان مدیر نشر چشمه را میگیرم آرام از پلهها پایین میآید. خودم را كه معرفی میكنم میگوید: دیروز هم همكارانتان به من زنگ زدند اما گفتم كه مصاحبه نمیكنم. حالا تازه بعد از مدتها دوباره اجازه كار به ما دادن واقعاً حوصله دردسر را ندارم. البته آقای كیائیان از سوژه ما به شدت استقبال میكند و میگوید: پیگیر این قضیه باشید و با یك گزارش سرو ته آن را هم نیاورید كه اینجا بسیار ظرفیت این كار را دارد.
هوا كم كم رو به تاریكی میگذارد كه به آخرین مغازه این راسته قبل از خیابان نجاتاللهی میرسم. مغازهای كه نمایندگی چندین انتشاراتی ازجمله نشرهای نی، هرمس، مركز، آگه، شیرازی، اختران و طرح نو را گرفته است. این انتشاراتی یك كار جالب هم كرده و تقریباً بیشتر كتابهای پر فروش سال 92 در بخش رمان را لیست كرده و در اختیار مخاطبان خود قرار داده است. وقتی به كتابهای پر فروش با دقت نگاه میكنم متوجه میشوم كه عموماً ترجمه هستند. كتابهایی مثل استامبول نوشته اورحان پاموك با ترجمه شهلا طهماسبی یا جفت شیش كه مجموعه داستان 12 نویسنده نوبل گرفته را در یك مجموعه جمع كرده و اسدالله امرایی آن را ترجمه كرده است. همچنین رمانهای دفتر بزرگ نوشته آگوتا كریستف، سرگیجه به قلم ژوثل الگوف و مادر بزرگت رو از این جا ببر كه از دیگر كتابهای پرفروش این كتابفروشی در سال 92 هستند. بعد از اینكه اسامی برخی از این كتابهای را مینویسم، به راهم ادامه میدهم.
حال پس از این پیاده روی نه چندان طولانی ، به ابتدای پارك حضرت مریم رسیدهام كه بعد از این پارك هم دیگر خبری از فرهنگ نیست و بیشتر بوی تجارت با حضور زرگرها فضای آنجا را گرفته است. بنابراین به طرف دیگر خیابان میروم و به سمت میدان هفت تیر برمیگردم. این سوی خیابان در مقایسه با آنطرف یك نكته قابل توجه دارد و آن اینكه جنبه تجاری این سوی خیابان پر رنگ تر است. حضور بیش از 14 بانك و 2 موسسه مالی و اعتباری همچنین چندین مغازه لوازم التحریر فروشی بار تجاری این سوی خیابان كریم خان را نسبت به فرهنگ بیشتر كرده است. اما در این سمت هم چندین انتشارتی مهم وجود دارد. نشر ثالث، كتاب ایلار و سیدی فروشی زند و انتشارت یساولی برخی از این مغازهها است كه در این راسته محصولات فرهنگی را عرضه میكنند.
به داخل انتشارت یساولی میروم آقایی جوان اما به نظر كم حوصله ایستاده است كه خیلی ترغیبم نمیكند تا سوالی از او بپرسم اما دل را به دریا میزنم و میگویم خبرنگارم، میخواهم یك مقایسهای داشته باشید بین مغازهای كه اینجا دارید، با نمایندگیتان در میدان انقلاب. آماری از فروش اینجا با مغازه میدان انقلابتان دارید؟ با خونسردی من را به نشستن و خودرن یك چای دعوت میكند و میگوید: خب سابقه انتشارات ما در میدان انقلاب خیلی بیشتر از اینجاست اما اینجا هم اوضاع خیلی خوب است. وقتی از او میپرسم كه اگر این منطقه هم به یك راسته فرهنگی تبدیل شود آن وقت فكر میكنی استقبال مشتریان دو مغازه در مقایسه با هم چطور باشد، میگوید: خیابان كریمخان یكی از خیابانهای پرتردد تهران است كه به نظر من امكان این را دارد كه بورس هر نوع صنفی شود. مطمئن باشید كه جواب هم میدهد.
حالا دیگر هوا كاملاً تاریك شده و در راه بازگشت به سمت ایرنا به صحبتها و نظراتی كه مردم دادهاند، فكر میكنم. اینكه فرهنگ همیشه مظلوم واقع شده و برای تبدیل شدن یك فضای آماده به راسته فرهنگی هم باید كلی چانهزنی كرد تا شاید مدیران شهری به این نتیجه برسند كه كاری بكنند یا خیر. فضایی كه با اختصاص چند كتابفروشی دیگر قرار دادن چند مجسمه از مشاهیر ادبیات و هنر كشور به راحتی تبدیل به یك راسته فرهنگی زیبا خواهد شد. نكته مهم دیگری كه از جمع بندی این سفر كوتاه فرهنگی ! من می توان دریافت این است كه با تمام كسانی كه درباره موضوع صحبت كردم تقریباً همگی به نوعی با این اتفاق موافق بودند و حال باید منتظر ماند و دید كه آیا مدیران شهری هم همسو با نظر مردم كاری برای فرهنگ شهرمان خواهند كرد یا خیر؟
از : علیرضا مرادی
فراهنگ**9246**
تهران-ایرنا- فارغ از تمامی مباحثی كه درباره موضوعات فرهنگی مطرح می شود همیشه باید این مسئله را مدنظر داشت كه بهترین نتایج فرهنگی زمانی به دست میآید كه فضایی ناب مهیا باشد. با این تفسیر به نظر میرسد خیابان كریمخان محیطی مناسب برای تبدیل شدن به راسته فرهنگی است .