همچنين رژيم صهيونيستي با گشايش راهي براي رفت و آمد بين كرانه باختري رود اردن و نوار غزه موافقت كرده است؛ اين پيروزي باعث شد مردم نوار غزه همچنين ديگر مناطق فلسطين تحت اشغال به خيابانها آمده و به شادي و پايكوبي بپردازند. جشنهاي مردمي كه نشاندهنده پشتوانه مردمي بسيار قوي مقاومت است، صرفاً به خاطر آتشبس و پايان يافتن حملههاي ارتش صهيونيستي برپا نشد بلكه بخش اعظم اين خوشحاليها به دليل پيروزي مقاومت است زيرا ما شاهد بوديم افرادي كه عزيزانشان را در جنگ غزه از دست داده بودند و خانههايشان ويران شده بود بر ويرانههاي خانههايشان از مقاومت حمايت كردند و افكار عمومي فلسطين امروز خواهان مقاومت است زيرا ميداند كه روند مذاكرات بدون مقاومت هيچ فايدهاي نخواهد داشت؛ همانطور كه توافقهاي پيشين از توافق مادريد گرفته تا توافق اسلو هيچ حقي را به ملت فلسطين بازنگرداند و تنها باعث شد مذاكرهكنندگان سازشكار به رژيم صهيونيستي امتياز بدهند.
اگر بخواهيم به ابعاد اين پيروزي بپردازيم بايد گفت اين پيروزي نتيجه 51 روز مقاومت، بيش از 2 هزار شهيد، بيش از 10 هزار زخمي و ويرانيهاي گسترده در نوار غزه بود. اين پيروزي تنها پيروزي مقاومت و ملت فلسطين نبود بلكه پيروزي محور مقاومت شامل ايران، سوريه، عراق، فلسطين و لبنان بوده و اين مسأله در معادلات منطقهاي بسيار حائز اهميت است و در كارنامه محور مقاومت ثبت خواهد شد. محور مقاومت از اين پس در معادلات منطقهاي با قدرت بيشتري وارد عمل خواهد شد. از آثار اين پيروزي نيز ميتوان به ضعف رژيم صهيونيستي اشاره كرد زيرا اين رژيم در جنگ 51 روزه غزه به هيچ يك از اهداف خود شامل نابود كردن زيرساختهاي مقاومت، از بين بردن تونلها، پايان دادن به پرتاب موشك و... نرسيد و مقاومت تا آخرين لحظه و تا قبل از شروع آتشبس به پرتاب موشك به شهرهاي صهيونيستنشين و حتي تلآويو ادامه داد. به اين معنا مانند جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي در جنوب لبنان كه نتيجهاش توازن رعب و موازنه قوا بود در شمال هم همين اتفاق افتاد و رژيم صهيونيستي از اين پس ميداند كه مقاومت چه در جنوب و چه در شمال قادر است هرگونه تجاوزي را پاسخ دهد و اين مسأله تئوري بازدارندگي اسرائيل را نقض ميكند، زيرا در گذشته ارتش رژيم صهيونيستي چهارمين ارتش قدرتمند جهان بود، اما اكنون اين قدرت بازدارندگي ديگر وجود ندارد.
اين مسأله تأثير عميقي بر آينده رژيم صهيونيستي خواهد داشت و از اين پس ارتش اسرائيل ديگر نميتواند به صورت دلبخواهي به هر منطقهاي در خاورميانه تجاوز كند.
در داخل اسرائيل نيز اختلاف نظرهاي شديدي به خاطر شكست اين رژيم در جنگ غزه به وجود آمده و دولت ليكودي نتانياهو هم تحت فشار رسانهها و افكار عمومي و هم تحت فشار احزاب صهيونيستي است. عواقب اين شكست طبعاً دامن دولت نتانياهو را خواهد گرفت و چه بسا در آينده شاهد بحثها و گفتوگوها درباره چرايي وقوع اين شكست و حتي تشكيل كميتههاي تحقيق در اين باره باشيم. در چنين شرايطي حتي چندان بعيد نيست كه دولت نتانياهو تاب تحمل اين انتقادهاي شديد داخلي را نياورده و سرنگون شود. از سوي ديگر، مقاومت نيز هفتههاي سختي را در پيش رو خواهد داشت، زيرا درست است كه اسرائيل تمام خواستههاي مقاومت را پذيرفته اما اسرائيليها به خلف وعده و حيلهگري معروف هستند. هنوز اطلاعات دقيقي راجع به توافقهايي كه بين هيأتهاي اسرائيلي و فلسطيني در قاهره حاصل شده وجود ندارد و معلوم نيست مكانيزم اجرايي اين توافقها چگونه است. آيا واقعاً رژيم صهيونيستي در آينده مانع اجرايي شدن اين توافقها نخواهد شد؟ گفته ميشود محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين مسئول اجراي اين توافقها است. آيا در اين صورت تشكيلات خودگردان به نوار غزه بازخواهد گشت؟ اگر چنين باشد مقاومت با خطرهاي امنيتي و اطلاعاتي مواجه است. زيرا تشكيلات خودگردان هماهنگيهاي امنيتي خود با اسرائيل را متوقف نكرده است. اما اگر قرار باشد دولت وحدت ملي مسئول اجراي اين توافقها باشد بايد ديد راهكارهاي اجرايي چگونه خواهد بود و چه گروههايي بر اجرا نظارت خواهند كرد.
ضمانت اجرايي توافقات نيز حائز اهميت است. گفته ميشود، مصر، عربستان و حتي امريكا اين توافقنامه را ضمانت كردهاند اما اطلاعاتي در دست نيست كه آيا مقاومت تضمينهاي محكمي گرفته است؟ در عين حال شكي بر پيروزي بزرگ مقاومت در جنگ غزه نيست اما هفتههاي آينده روزهاي سخت مذاكرات براي اجرايي شدن تمام خواستههاي فلسطينيان است كه مستلزم هوشياري و بيداري سران مقاومت است.
*كارشناس ارشد خاورميانه
**يادداشت روزنامه ايران
پيروزي مقاومت اسلامي فلسطين در نوار غزه پس از 51 روز، پيروزي بسيار بزرگي است و طبق گزارشهاي رسيده رژيم صهيونيستي وادار به پذيرش همه درخواستهاي فلسطينيان از جمله برداشتن حصر غزه به طور كامل، بازگشايي گذرگاهها و فعال شدن فرودگاه و بندر غزه شده است.