ويگن در سال 1986 به خدمت سربازي رفت و بلافاصله به پادگان مرزي «حمزه 21» اعزام شد. زماني كه براي مرخصي به تهران آمده بود، به گونهاي جالب توجه و گويا براي اداي دين خاصي به ديدار همه خويشان و بستگان رفت، چرا كه ميبايست به جبهه بازگردد و خدا ميداند كه ... گويا خود آن را احساس ميكرد و زماني كه بستگانش ميپرسيدند آيا خطري او را تهديد نميكند او لبخند ميزد و به آرامي پاسخ ميداد: «مگر خون من رنگينتر از ديگر سربازان است؟». سپس ميافزود كه: ما نيز مانند نياكان ما و چونان وارثان آنان با رفتار و جانفشاني خود بايد ثابت كنيم كه قوم ارمني، و در اين مورد ارامنه ايران، هميشه و در بدترين اوضاع همگام با هموطنان مسلمان خود قرار داشته و حالا در چنين وضعي قرار داريم، پس داشتن روح شهادت براي ما ضروري است...
اين را ميتوان تنها چنين توضيح داد: «مرگ آگاهانه، جاودانگي است»...
ويگن مرگي آگاهانه را پذيرا شد. او دو روز مانده به پايان مرخصي از برادرش خواهش كرد با هم به روستاي زادگاهشان بروند تا روح او و انديشه درونش با زنده كردن خاطرات دوران كودكي ارضا شود.
او آكنده از عشق و محبت به ديدار همه بستگان رفت و از روستايي كه پدران و نياكانش در آن زاده شده و زيسته بودند، بخصوص پدرش آلك كه تنها سه ماه از مرگ او گذشته و مادرش سيرانوش هنوز از نبود همسرش سوگوار بود، ديدن كرد.
برادرش نقل ميكرد كه وقتي ويگن را به پادگان بردم به هنگام خداحافظي احساس ناخوشايندي داشتم: «گويي او براي هميشه از من جدا ميشد». ويگن به او دلداري داده و گفته بود: به زودي دوباره مرخصي خواهم داشت و باز هم با هم خواهيم بود، با اين حال شعر «غزل خداحافظي» اثر واهان تريان را زمزمه ميكرد...
و بدين سان در 26 مارس 1987 (6 فروردين 1366) در جبهه شرهاني، ويگن قرباني گلوله دشمن پليد گشت و و به شهادت رسيد و با روحي سبكبال رفت تا به هزاران شهيد، ازجمله صدها شهيد ارمني، كه خونشان ريخته شد و با خاك ميهني كه براي دفاع از آن به شهادت رسيدند درآميخت، بپيوندد.
ارج و افتخار ارامنه ايران افزونتر گشت و همزمان از براي اين شهيد نيز همانند همه شهيدان ديگر به گونهاي افتخارآميز سوگواري كردند. جامعه ارامنه تهران با جمعي انبوه در تشييع پيكر ويگن در كليساي «مترجمان مقدس» شركت جست. مراسم مذهبي تدفين به رياست اسقف اعظم آرداك مانوكيان خليفه ارامنه تهران برگزار شد. در كليسا، پدر روحاني خطبهاي شايسته خواند، سپس كشيش ارشد آهارون درگالستيان درباره شهيد سخناني ايراد كرد. آقاي آرامائيس نرسيسيان به نمايندگي از شوراي خليفهگري ارامنه تهران در حياط كليسا در برابر تابوت پيكر شهيد سخنراني كرد، سپس آقاي وارتان وارتانيان، نماينده ارامنه تهران و شمال در مجلس شوراي اسلامي، و در پايان نيز آقاي يرواند زماني از سوي خانواده و بستگان شهيد سخن گفت و تشكر كرد. سپس پيكر او به آرامگاه ارامنه نوربوراستان تهران منتقل شد و در جايگاه ويژه شهيدان به خاك سپرده شد.
شهيد ويگن كاراپتيان در سال 1965 (1344) در روستاي خاكوار از ولايت بورواري (بوربرود) از توابع اراك به دنيا آمد. دوره تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند، سپس با خانواده به تهران منتقل شد و دوره راهنمايي تحصيلي را به پايان برد، آنگاه ترك تحصيل كرد و به عرصه كار وارد شد و پس از آن به خدمت سربازي اعزام شد...
به مناسبت تشييع و تدفين پيكر ويگن كاراپتيان، شوراي خليفهگري ارامنه تهران اطلاعيهاي در روزنامه ارمني زبان «آليك» به چاپ رساند كه متن آن چنين است:
«بدين وسيله به آگاهي ميرسانيم كه مراسم مذهبي تدفين سرباز شهيد ويگن كاراپتيان در جبهه جنگ تحميلي، فردا چهارشنبه اول آوريل، ساعت 2 بعدازظهر در كليساي ارامنه «مترجمان مقدس» تهران برگزار خواهد شد و پس از آن پيكر اين شهيد به آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» منتقل و در جايگاه ويژه شهيدان به خاك سپرده خواهد شد.
از همكيشان عزيز خواهشمنديم با حضور خود ياد اين شهيد را گرامي دارند.
شوراي خليفهگري ارامنه تهران»
اجتمام(1)**س.ق** 1418
تهران - ايرنا - ويگن كاراپتيان پيش از شهادتش به مرخصي آمده و در جمع اعضاي خانواده حاضر شده بود. آنچه او در اين زمان از خود نشان داد در نظر بستگانش به مفهوم واپسين وداع بود.او در اين ديدار گفت: « مگر خون من رنگين تر از ديگر سربازان است؟»