به گزارش روز دوشنبه گروه فرهنگي ايرنا، حجت الاسلام عبدالحسين خسروپناه افزود: مدرنيته سعي كرده تا با معنويتي مانند عرفانهاي نوپديد، مشكلات خود را ترميم كند، اما بدون خدا و توحيد نميتوان مشكلات مدرنيته را برطرف كرد.
براساس گزارش شبكه قرآن و معارف سيما، وي كه در برنامه شب آسماني اين شبكه با موضوع دين و مدرنيته سخن مي گفت، افزود: مقصود غرب از معنويت در مدرنيته فقط آرامشي بود كه بتواند آتش جهنمي را كه به دست خود درست كرده كم كند و براين اساس صدها و هزاران عرفانهاي نوپديد را ايجاد كردند.
خسروپناه در ابتدا گفت: مدرنيته تقريبا از اوايل قرن شانزدهم بوجود آمد و حقيقت آن را دكارت معرفي كرده بود و كانت و هگل نيز آن را تكميل كردند و گفتند كه مدرنيته عقلانيت خودبنياد است.
وي افزود: عقلانيت خودبنياد يعني انسان آن چه كه مي شناسد و آن چه را كه بايد انجام دهد، فقط بايد براساس عقل خودبنيادش باشد كه اين عقل ممكن است تجربه يا عقل استدلال گر باشد و يا تركيبي از عقل و تجربه باشد.
خسروپناه اضافه كرد: در قرون وسطي مسيحيتي ايمانگرا در غرب حاكم بود كه اصالت را به ايمان مي داد. يعني ميگفتند ما ايمان ميآوريم تا بفهميم و عقلانيت را در درجه دوم و در حاشيه ميدانستند و در حقيقت در آن زمان ايمان را بر عقل و فهم مقدم ميدانستند.
وي افزود: بنابر اين زماني كه رنسانس اتفاق افتاد اين معادله برعكس شد و از آن پس گفتند من ميفهمم تا شايد ايمان بياورم.
اين استاد فلسفه اظهار داشت: برخلاف مسيحيت، اسلام هيچ موقع نميگويد ايمان بياورم تا بفهمم، بلكه اسلام معتقد است كه من ميفهمم تا ايمان بياورم، يعني تقدم عقل بويژه در اسلام شيعي بر ايمان، اصل مسلم است و اسلام بعد از عقل يك منبع معرفتي ديگر به نام وحي را نيز ميپذيرد.
وي تاكيد كرد: مدرنيته دقيقا مقابل كليساي قرون وسطي بود، اما بعد از آن از ميان مذاهب مسيحيت، پروتستانها نسبت به كاتوليكها و بويژه ارتدوكسها راحت تر با مدرنيته كنار آمدند.
خسروپناه افزود: بخش اعظمي از پروتستانها با مدرنيته كاملا آشتي كردند و هر جا ميديدند فهمشان از دين با مدرنيته نميسازد، آن فهم را تغيير ميدادند، اما اين گونه آشتي را نميتوان به كاتوليكها نسبت داد. زيرا در بسياري از موارد، منتقد مدرنيته است و در جايي هم اگر احساس كند كه مدرنيته با كرامات انساني در تعارض است آن را نقد ميكند.
اين استاد حوزه اضافه كرد: ما ميتوانيم نسبت خود را با مدرنيته به شكل چهار فرض قابل تصور، مطرح كنيم. يعني يا بايد مدرنيته ستيز باشيم به اين معنا كه كل مدرنيته را رد كنيم و يا مدرنيته پذير باشيم يعني همه موارد مدرنيته را بپذيريم و مورد سوم اين كه مدرنيته گريز باشيم به اين مفهوم كه ما حرف خودمان را بزنيم و مدرنيته هم حرف خودش را.
وي ادامه داد: فرض چهارم نيز اين است كه مدرنيته گزين باشيم يعني به مدرنيته نگاه گزينشي داشته باشيم و نظر اكثر متفكران اسلامي از جمله علامه محمدحسين طباطبايي و استاد شهيد مرتضي مطهري اين است كه بايد مدرنيته گزين باشيم. زيرا برخي از ابزار صنعت ممكن است تباهكننده باشد.
رييس موسسه حكمت و فلسفه گفت: امروزه در مدرنيته بر اساس همان عقلانيت خودبنياد، مقولهاي به نام اخلاق را در كنار تكنولوژي ميگذارند و مثلا ميگويند اخلاق حرفهاي، اخلاق تكنولوژي و حتي در بيست و چند سال اخير نيز مقوله جديدي را به نام معنويت مطرح كردند.
وي افزود: در واقع آن ها چون دريافتند كه عقلانيت خودبنياد مشكل ايجاد كرده است براي اين كه اين عقل خودبنياد، مشكل خود را ترميم كند از اين بحث معنويت استفاده ميكند. البته آنها معنويت بدون دين را مطرح ميكنند يعني نميخواهند به ديني مانند قرون وسطي كه ايمانگرا بوده پناه ببرند؛ زيرا از اين دين، ايمانگرايي در ذهن دارند كه عقل را به حاشيه كشانده است.
خسروپناه همچنين گفت: هنگامي كه انسان معاصر با تكنولوژي بي آرامش مواجه شد، تلاش كرد تا با عقلانيت خودبنياد، معنويتي را هم كه در آن آرامش وجود دارد، ايجاد كند و براين اساس در غرب، ايمان در مقابل عقل قرار دارد و اين دقيقا خلاف اسلام است.
وي بيان داشت: بعد از جنگ جهاني دوم و بويژه بعد از حمله اتمي آمريكا به ژاپن، همه ديدند آن مدرنيته و تكنولوژي كه فكر مي كردند با آن بتوانند زمين را به بهشت تبديل كنند نه تنها نتوانسته چيزي را كه او در ذهن دارد محقق كند، بلكه جهنمي ايجاد كرده است. بنابراين به فكر افتادند تا اين مدرنيته را به نحوي كنترل كنند.
رييس موسسه حكمت و فلسفه ايران اظهار داشت: زماني كه در مدرنيته معنويت مطرح شد، مقصودشان از اين معنويت تنها آرامش بود تا بشر آتش جهنمي را كه به دست خود درست كرده كم كند؛ لذا صدها و هزاران عرفانهاي نوپديد را ايجاد كردند اما باز هم اين نتيجه نداد.
وي افزود: اين معنويتها صرفا براي آرامش و يا كنترل موقتي مدرنيته بود. وقتي خدا و توحيد كنار برود؛ مدرنيته با اخلاق و معنويت هم نميتواند خودش را ترميم كند لذا معتقديم مساله اصلي توحيد است. البته اين توحيد تنها به حرف نبايد باشد بلكه بايد به بطن زندگي مردم وارد شود.
فراهنگ**1003**1027
تهران - ايرنا - رييس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران گفت: مدرنيته مردم را به آسايشي بدون آرامش رسانده است.