«علي اسفندياري» كه او را يكي از اسطوره سازترين شاعر دنيا مي دانند، در سال 1274 در روستاي «يوش» از توابع نور استان مازندران از پدري خانزاده به نام ابراهيم و مادري از خانواده علم و هنر به نام طوبي به دنيا آمد.
نيما مدت ها در ميان قبايل كوهستان و چادرنشينان و ايلخي بانان زيست؛ آنان ساعات طولاني به دور هم جمع مي شدند، آتشي به هم مي زدند و كودكي مي كردند.
زد و خوردهاي وحشيانه، كوچ نشيني هاي قهرمانانه، آرامش و يكنواختي زندگي ساده و ركود بي خبري هيچ چيز ديگري را در ايام كودكي سپري نكرد و با تشنگي و خستگي كوچ نشيني و ايلي چاله ها و چاه هايي كه برايش مي كنند، روزگارش را سپري كرد.
پدرش كشاورز بود و گله دار و غير از تار زدن و شكار تفريح ديگري را دوست نداشت. پدرش تيرانداز بود و جنگاور، متهور بود و بي باك.
علي در سال 1300 نام خود را نيما و نام خانوادگي اش را از اسفندياري به يوشيج تبديل كرد.
در تهران در مدرسه دارالشفاء رو به روي مسجد شاه سابق به ادامه تحصيل پرداخت. در سال هاي اوليه شهرنشيني بيشتر ساعات او به زد و خورد و پريدن با دوستانش بخصوص با «حسين پژمان» شاعر و تصنيف سراي معاصر مي گذشت. به تشويق «نظام وفا» ديگر شاعر آن دوران به خط شعر سرودن تشويق شد.
نيما در سپيده دم جواني به دختري به نام صفورا دل فريب و دلباخته شد و همين واقعه باعث طليعه حيات شاعرانه او گشت و مدت ها در مكتب دلبري او درس دلدادگي داد اما هرگز طوق بندگي دلدار را به گردن نياويخت و دلبر به كيش او نگرويد و به سبب اختلاف اين مذهب پيوند محبت آن ها به هم نپيوست.
نيما در دنياي دلدادگي و دلداري شهد عشق را چشيد. در وراي اين زندگي حيات تنها پناهگاهش را در ادبيات و با سرودن اشعار عاشقانه دل داد و در دلبري او، آموزش ديد.
اگر نيما را شاعر افسانه مي ناميم رواست، اين شاهكار بي مانند اوست. نيما صاحب ذوق لطيف و شاعرانه بود با زمزمه هاي خود به تدريج در روح، فكر و شخصيت نيما نفوذ كرد و او را به سوي كنه زيبايي و جمال و نيكويي سحرانگيز آن راهنمايي نمود.
نيما كم كم شيوه كار خود را نسبت به ديگران عوض كرد و نوشته هايش را رنگ ديگري داد از طبيعت الهام گرفت و ظاهر حيات را با آن درهم آميخت و با تجسم رويايي خود درهم كرد و سبك جديد را بنيان نهاد.
اين زمان بود كه انديشه هاي مولاناي بزرگ در روحش تاثير كرد و اغلب اشعار نمادين وي تاثير بسزايي در نيما گذاشت.
نوشته هاي نيما با مجلات و انتشارات سبك قديم، هماهنگي نداشت و قابل درج نمي شد ولي مخالفت با انديشه هاي نيمايي و سبك و سياق اشعارش دوام نداشت كه صفحات زيادي از منتخبات آثار وي و اشعار نوين اش سراسري شد و در محافل ادباي ريش و سبيل دار مطرح وقت خوانده مي شد.
او در بهار 1305 پدرش را از دست داد و در همين سال با عاليه جهانگير (خانواده جهانگير صور اسرافيل) ازدواج كرد. در سال 1309 به آستارا رفت و در دبيرستان حكيم نظامي به تدريس مشغول شد و در سال 1311 به تهران بازگشت و يوش رفت و به كارهاي خانوادگي پرداخت. در سال 1318 به عضويت هيات تحريه مجله موسيقي انتخاب شد و در سال هاي 1299 قصه رنگ پريده و در سال 1301 افسانه و دي ماه 1304 خانواده سرباز را جداگانه چاپ كرد.
نيما هميشه بر سبك و روش اشعارش پايبند بود و مي گفت شعر بي وزن شباهت انسان عريان است و آرايش به زيبايي آن مي افزايد و بارها مي گفت من اين بنا را به تدريج بنا كردم علل تغيير و چگونگي تئوريهاي ادبي شعر بالاخص در تدوين و انتشار افكار نوين نيما در سطوح جامعه ادبي لازم به بازبيني و بازرسي مي باشد.
به پاس احترام سالروز درگذشت اين شاعر بزرگ دوران معاصر، خلاصه اي اندك از انديشه نوين او به شرح ذيل بررسي مي شود:
اگر طبيعت از عناصر مختلفي تشكيل شد و در جدول تناوبي عناصر گردآوري گرديد، در همين ارتباط بايد عناصر هنر شعري را نيز شناسايي كرد.
يكي از عناصر شعر، زبان آن است و از واقعيات مسلم تاريخ است و از فراز و نشيب هاي انسان همواره به يك حالت باقي نمانده است و در عصر اسطوره ها حامل باورهاي انساني است و از نيروهاي نا آرام طبيعي بازگو مي كند.
رشد هنر در اعصار مختلف نشانه هاي خاص خود را دارد در دوران خردورزي، واقعيت هايي كه دانش كشف مي كند در آرايه هاي هنري شعر ضميمه مي گردد.
شعر هنري است كه حيات را شاداب و زندگي را تدوين مي سازد. شعر آفرينش جهاني و خردورزي، علم باور انساني است. بنابراين با داوري و همدلي زبان در شعر بازجويي كليت شعر را مي توان شناسايي كرد.
ابعاد شناخت و بررسي هنر شعر را مي توان در پنج مورد شامل تشخيص بيان، ابداع آفرينش هنر، ساختار و انسجام شعر، بهره مندي از زبان طبيعت، پرهيز از زيورهاي نامناسب و ناهمگن ايجاد فضاي حس و لايه هاي آن مورد تفحص قرار داد.
اگرچه شعر كامل تمام خصلت ها و ويژگي هاي كل را دارد اما تخصيص تمام پارامترها و ايجاد فضاي پيوسته همراه نيست و اين تفاوت باعث تفكيك هنرمندان مي باشد.
اثر و رفتار هنري شعر، اصولا بازتاب ذهني منحصر به فردي است كه از ايده هاي ذهني تراوش مي كند و از يك منشاء بيروني سرچشمه مي گيرد. اين اثر هم جنبه هاي عمومي دارد و هم موردپسند مي شود.
عموما انسان ها متاثر از واكنش هاي بيروني هستند كه بازتاب آن پديده هاي ذهني هنرمند را تشكيل مي دهد تبديل ايده هاي ذهني به واژه، صدا، سكوت، خط، رنگ، فضا، حجم، حركت، موج راز ماندگاري هنر را تداعي مي كند.
تشخيص هنرمند در ايده سازي هاي خاص مشخص مي شود، زايش پديده ها لازمه درك بستر هستي آن است و زمينه ساز آفرينش هنري است اين بستر و رشد پديده هاي هنري يك نوع هنر معماري است كه در زبان هنري جا سازي شود.
به قول نيما، هنر اين است كه چطور هر قطعه اي وزني مناسب بدهيم با وجود بلند و كوتاه بودن مصراع ها در گوش ها دلنشين شود و بر طبق معاني و احساسات مختلف تدوين شود.
در واقع ظهور نيما واقعه اي شگرف در تاريخ ما محسوب مي شود چرا كه او نه تنها سنت شكست بلكه به تنهايي همه مباحث مختلف شعر و هنر را مطرح كرد و به همه امكانات تازه اي كه مكتب او براي شعر فارسي به همراه آورد چهره ملموس بخشيد و راه به آيندگان نشان داد.
نيما از آن شاعراني است كه در دوران شاعري خود، همواره زندگي را سرود و با فاصله اي زيبا شناختي از نگرش سنتي، در روند شكل گيري سفر مدرن بسيار تاثيرگذار بود.
نگرش نيما به زندگي سير تحول شاعرانگي او را نشان مي دهد كه رفته رفته از تقابل هاي دوگانه و ثنويت سنتي دست كشيد و در زمينه اي نمادين به بازسازي مفهوم زندگي پرداخت.
نيما تبلور نوانديشي در باب انسان در شعر معاصر است و گرايش او به انسان به مرور شكل گرفته و از راه تجربه و رابطه تنگاتنگ با زندگي هويت يافته است.
او در پي جهان بيني جديدي بود كه متناسب با نياز انسان در عصر مدرن باشد زيرا جهان بيني سنتي را براي زندگي مدرن امروزي مناسب نمي ديد سروده هاي نيما بخصوص شعرهاي نو نمونه هاي بازري است كه سرشار از روحيه هاي انسان باوري مدرن است.
نيما با درك راستين مناسبات اجتماعي تضادهاي جامعه اش را در مي يابد و اين دريافت را با احساس مسووليتي صميمانه در ارتباط با محيط و من هشيارش ارزيابي مي كند و بازتاب شناختي آگاهانه را دريافت شعر خويش بر ما مي نماياند.
نيما در شب 14 ديماه 1338 در محله شميران تهران در خانه اي كه پس از سال ها ساخته بود به بيماري ذات الريه چشم از جهان فروبست.
از: جانعلي فتحي
2025
ساري - ايرنا - چهاردهم ديماه 1338 سالگرد درگذشت «نيما يوشيج» شاعر بزرگ دوران معاصر است؛ نيما، فرهنگ زادگاهش را ميدان آورد تا فرهنگ سرزمينش را غني تر كند و به ما نگريستن آموخت تا در كنار اشياء درنگ كنيم.