۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۸:۴۲
کد خبر: 81509177
T T
۰ نفر

طلاق عاطفی؛ نتیجه ی «خود فراموشی»

۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۸:۴۲
کد خبر: 81509177
طلاق عاطفی؛ نتیجه ی «خود فراموشی»

تهران- ایرنا- تفاوت ندارد كجا زندگی كنی، شهری بزرگ و پرجمعیت یا شهری كوچك و دور افتاده؛ خواسته یا ناخواسته هر روز خبری از طلاق به گوشت می رسد اما دردناك تر از این، سردی و مرگ عشق هایی است كه در نتیجه ی «خود فراموشی» به جای آنكه آفریننده، روشنی دهنده و امیدبخش شوند بی توجه به فردا و فرداها رو به خاموشی و تاریكی می روند.

هر جامعه با توجه به جهان بینی و فرهنگ ویژه خود، ارزش و هنجاری ویژه دارد. با وجود تفاوت فراوان در این ارزش ها و هنجارها، خانواده در سراسر جهان به عنوان نظام ارزشمند اجتماعی همواره مورد احترام و توجه بوده است.

خانواده بنیادی ترین و نخستین نهاد اجتماعی است كه بر پایه پیمان زناشویی میان زن و مرد تشكیل می شود و ریشه پیدایش و تشكیل جامعه است. از گذشته تاكنون، خانواده با ویژگی های تقدس گرایانه و جهان شمولی خود كانون آفرینش عشق، مهر و عاطفه به شمار می رفته و از این رو نگهداشت، پاسداشت و پایبندی به ارزش های آن همواره از اهداف بنیادی جوامع بوده است. زیرا سلامت یك جامعه با داشتن خانواده های سالم تعریف می شود.

از سوی دیگر، فروپاشی نظام خانواده و گسست پیوند زناشویی یا به عبارتی طلاق در ادیان و مذاهب گوناگون امری مطرود و منفور به شمار می رفته و از نگرانی ها و دغدغه های همیشگی اندیشمندان و سیاستگذاران اجتماعی در سراسر جهان و در همه دوره های تاریخی بوده است.

اگر چه امروزه طلاق واقعه یی مهم در كنار دیگر رخدادهای زندگی و تا اندازه ای مورد پذیرش جوامع و فرهنگ های گوناگون قرار گرفته اما رویدادی است كه همچنان به عنوان آسیبی اجتماعی شناخته شده و برای جلوگیری و بازدارندگی از آن تلاش می شود.

طلاق پدیده یی است كه با جدایی زن و شوهر و گسستگی پیوند زناشویی میان آنان رخ می دهد و بدین گونه مانند توفانی مهیب و ویرانگر، كانون خانواده را از هم می پاشد.

در گذشته نیز طلاق رخ می داد اما امروزه با توجه به دگرگونی جوامع و زندگی انسان، شمار آن شدت گرفته و این امر نظام خانواده در سراسر جهان را با چالش های زیادی روبرو ساخته است.

ممكن است طلاق به طور آشكار یا پنهان رخ دهد. در شكل آشكار، ساختار بیرونی خانواده به هم ریخته و زن و شوهر به طور رسمی و قانونی از هم جدا می شوند اما در شكل پنهان، ساختار بیرونی خانواده سالم و ساختار درونی آن از هم می پاشد. به عبارت دیگر، زن و شوهر از هم طلاق عاطفی گرفته اند. در این شرایط خانواده با چهره ای توخالی به حركت خود در جامعه ادامه می دهد اما روابط عاطفی و تعاملات زن و شوهر در این زندگی نه سالم و سازنده بلكه ویرانگر و به دور از صمیمیت و عشق است.

موضوعی كه امروزه نگرانی كارشناسان مسائل خانواده را برانگیخته، گسترش طلاق عاطفی در جامعه است. این نوع طلاق با توجه به گره هایی كه در ارتباطات زن و شوهر پدید می آورد، پیش درآمد و بستر طلاق حقوقی و رسمی قلمداد می شود. در این نوع طلاق، سردی بر روابط و تعامل میان زن و شوهر سایه افكنده است و 2 طرف همانند 2 همخانه بدون هیچ پیوند صمیمی و عاطفی زندگی می كنند.

این پدیده به عنوان آسیبی بزرگ در خانواده از علل و عوامل گوناگونی ریشه می گیرد كه برخی از آنها فردی و اخلاقی و برخی نیز اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.

شناخت ناكافی و ناآگاهی زن و مرد از جایگاه و اهداف پیمان زناشویی و فلسفه ی زندگی مشترك، به شكل گیری یك پیوند بر پایه اهداف كوتاه مدت و ناعاقلانه منجر می شود. دگرگونی روز به روز جهان موجب می شود بسیاری از معیارها و اهداف نهایی كه زن و شوهر برای آغاز زندگی مشترك در نظر داشتند، جای خود را به معیارها و شاخص های دیگری دهد كه با شرایط و وضعیت كنونی زندگی آنان سازگاری ندارد و سبب برآوردن نشدن انتظارهای 2 طرف از یكدیگر و حاكم شدن فضای ناامیدی بر روابط آنان شود. این روند در بلندمدت تهدیدی برای یكپارچگی كانون خانواده است.

جامعه ایران نیز از این امر دور نمانده است به طوری كه هم اكنون پدیده طلاق، یكی از چالش های سهمگین در نظام خانواده به شمار می رود.

فردگرایی، خودفراموشی ، خودمحوری و خودمداری، نگاه ابزاری و مادی به روابط و تعاملات زن و شوهر، ناتوانی در حل تعارضات، نارضایتی در روابط زناشویی و برطرف نشدن نیازهای جسمانی و روانی، سستی پیوندهای عاطفی را در پی داشته و به شكلگیری طلاق عاطفی منجر می شود.

تغییر سبك زندگی و الگوبرداری های نامناسب و معارض با فرهنگ ایرانی - اسلامی در كنار كمبود شناخت و آگاهی از «من» فردی و اجتماعی، تعارض ها و دوگانگی هایی را در افراد پدید آورده و آنان را به سردرگمی دچار می كند.

چنانچه در زندگی مشترك یك طرف نتواند انتظارها و خواسته های عاطفی و مادی فرد دیگر را برطرف كند و تعادل و هماهنگی خواسته ها و انتظارها در وضعیت و شرایط موجود به هم بریزد، ناامیدی و سردی بر زندگی مشترك حاكم شده و اندك اندك زمینه های طلاق عاطفی و سپس طلاق قانونی در خانواده مهیا می شود. حتی ممكن است یكی از زوج ها یا هر دوی آنان عشق را بیرون از كانون خانواده بجوید و خیانت پیشه كند.

روشن است آسیب هایی كه یكی پس از دیگری در پی این معضل می آیند، آتش به جان جامعه و سلامت آن می زنند.

همسانی 2 طرف ازدواج از نظر ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شخصیتی در استواری پیوند زناشویی بسیار اهمیت دارد. در شرایطی كه زن و شوهر به لحاظ داشتن این ویژگی ها ناهمسان باشند و نتوانند تعادل را در زندگی خود برقرار كنند، این ویژگی ها با كوچك ترین حركت به تهدیدی برای زندگی زناشویی تبدیل شده و همچون آتش زیر خاكستر پیوند عاطفی و زناشویی را سست می كند و زندگی را به گسست و جدایی می كشاند.

هیچ پدیده اجتماعی بی پیامد نیست. طلاق نیز از هر نوع كه باشد، كانون خانواده را به آسیب های فراوانی دچار می كند.

از آنجا كه در طلاق عاطفی 2 نفر بدون هیچ احساس، عاطفه، علاقه و همدلی با هم زندگی می كنند این شیوه ارتباط روح آنان را به فرسایش دچار كرده و در صورت داشتن فرزند، مسایل و مشكلات زیادی را برای فرزند آنان پدید می آورد. بسیاری مواقع فرزندان این خانواده ها نه فقط در كودكی بلكه در بزرگسالی نیز از مسایل و آسیب های روانی، شخصیتی و اجتماعی رنج برده و در رویارویی با كوچك ترین مشكلی در هم می شكنند. فرزندان این خانواده ها در آینده بیشتر با افسردگی و بیماری های روانی، مشكلات رفتاری، بی اعتمادی و كاهش سرمایه اجتماعی روبرو خواهند شد.

بر پایه آماری كه دی ماه امسال «همایون هاشمی» رییس سازمان بهزیستی كشور، در حاشیه رونمایی از طرح جامع بشیر (با هدف كاهش طلاق) اعلام كرد، میزان طلاق در سال 1389 نزدیك به 137 هزار و 200 مورد بود. این میزان در سال 1390 به 142 هزار و 841 و در سال بعد به 151 هزار و 324 هزار مورد رسید.

در سال 1392 نیز 155 هزار و 369 طلاق ثبت شد كه نسبت به سال پیش از آن، 13.2 (13 ممیز 2 دهم) درصد رشد داشت.

به گفته او، هم‌اكنون آمار طلاق عاطفی در كشور رو به‌ افزایش است و نبود بلوغ فكری با 4.3 (چهار ممیز سه دهم) درصد، كمبود مسوولیت‌پذیری با 9.5 (9 ممیز پنج دهم) درصد، اعتیاد با 7.79 (هفت ممیز 79 صدم) درصد، طلاق عاطفی با 9.4 (9 ممیز چهار دهم) درصد و بیكاری با پنج درصد از مهمترین علل درخواست طلاق در كشور به شمار می روند.

آمار فزاینده طلاق به ویژه در زوج های جوان نگران كننده است و این مساله به هم اندیشی و چاره جویی های واقع بینانه نیاز دارد.

تقویت هم باوری و یكپارچگی یا به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی به همراه یادگیری مهارت های زندگی و ارتباطی می تواند توانمندی مدیریتی افراد را در ایجاد تعادل و كنترل شرایط و موقعیت های تنش آفرین خانوادگی افزایش دهد.

از سوی دیگر، كاهش انتظارها، تقویت اندیشه عقلانی، اعتماد و بازگشت به خود، احترام و باور توانایی های همسر و نهادینه شدن فرهنگ مشاوره در جامعه می تواند زن و شوهر را در شناخت و ارزش نهادن به خواسته های همدیگر یاری رسانده و آنان را در مدیریت زندگی توانا سازد.

* گروه پژوهش و تحلیل خبری

پژوهشم**552**1961**2054
۰ نفر