گاهی در هنر مُدرن، مخاطب تنها به عنوان مصرف كننده كالایی به نام هنر شناخته می شود،در حالی كه در هنر ارزشی، هنر و هنرمند، در تعالی بخش فهم مخاطب، نقش آفرینی می كنند.
یكی از مباحثی كه قرنها در فلسفه بروز و ظهور كرده، تعریف هنرمند است كه در هر دوره ای از فلسفه، مختصات تعریف شده این واژه تا حدودی دستخوش تغییرات شده است.
با این كه هزاره های فراوانی از تعریف اولیه هنر در بین جوامع بشری می گذرد، ولی هنوز هم مردم و منتقدان، به تعریف یكدست و جامعی در باره آن نرسیده اند.
اما در بین بیشتر نظریات فلسفی، جوهره و جنس هنر، زیبایی و حقیقت و خوبی است كه این سه عنصر بواسطه هنرمند به مخاطب انتقال داده می شود و در مقابل آن سیاهی و تباهی و شر وجود دارد.
زمانی، بوطیقای ارسطو، هنر را آمیخته ای از عقل و احساس عنوان می كرد كه حس، چیزی جز ارزش لذت بردن نبود و مخاطب باید از یك اثر هنری تنها لذت می برد.
رسالهٔ فن شعر ارسطو در یونانی'Περὶ ποιητικῆς ' و در لاتین 'De Poetica ' نامیده میشود كه مُعرّب آن 'بوطیقا' است.
خلق هنر در دوره های مختلف تحت تاثیر نظرات فلسفی قرار گرفت و گاهی تولید یك اثر هنری برای مخاطب،بشدت
سَبك گرا شد و همین عامل باعث بی مخاطبی هنر بود.
در دوره مكتب 'دادائیسم' (به فرانسوی: Dadaïsme) كه مكتبی پوچ گرا و نفی گرا بود، مخاطب بطور كلی نفی شد و هنرمندان به دنبال ارائه اثری سرگرم كننده و سُخره انگیز بودند و فهم مخاطب هنگام خلق اثر، هیچ جایگاهی نزد هنرمندان این سبك نداشت.
این مكتب كه در سالهای پس از جنگ جهانی اول رواج یافت و واكنشی انقلابی به پیامدهای ناگوار این جنگ به شمار می رفت، جنبشی فرهنگی بود كه به زمینههای هنرهای تجسّمی، موسیقی، ادبیّات(بیشتر شعر) تئاتر و طراحی گرافیك مربوط میشد. این جنبش در زمان جنگ جهانی اول در شهر زوریخ در كشور سوئیس پدید آمده بود.
در هر حال، داداهای هنر بشدت با عقلانیت مبارزه می كردند و عقل گرایی در هنر را به نقد می كشیدند و عقل را ویران كننده اثر هنری قلمداد می كردند به همین دلیل نیز اندیشیدن مخاطب در برابر یك اثر هنری را كاری بیهوده می انگاشتند.
دادائیسم از دل سبك ها و مكاتب فلسفه هنری همچون امپرسیونیسم، كوبیسم و فوتوریسم بیرون آمد و در نهایت از این مكتب سورئالیسم، بروز كرد تا مخاطب در ورای عقل به خیال انگیزی عقلانی بیشتر دست اندازی كند.
در دوره ای كه اومانیسم تمام فضای هنری جهان را دربرگرفته بود، مكتب 'هنر برای هنر' و 'پارناس(Parnasse)' هویت یافت كه در این مكتب، هنر هیچ هدفی جز خود و فراتر از خود نداشت و در آن 'مرگ مخاطب' حرف نخست را می زد.
مكاتب مختلف هنری گاهی با معنا و مفهوم نیز برخورد جدی داشتند و فرم گرایی را راه نجات هنر می دانستند و مخاطب برای فهم یك اثر هنری نیازمند دانش فرم گرا بود.
با همه این اوصاف، هنر اسلامی بدنبال تعالی انسان یا مخاطب گام برداشته و كمال گرایی در این سبك برای رسیدن به ارزشهای والایی انسانی مورد تاكید قرار گرفته است.
هنر اسلامی به دنبال تعالی تبار انسانهاست و این نوع هنر ابزاری برای انتقال مفاهیم ارزشی و معنوی به انسان یا همان مخاطب است تا انسان بواسطه آن رهیافتی به كمال داشته باشد.
شاعران ایرانی در ادوار تاریخی همواره هنر را تاج سر انسان و آن را لازمه حیات متعالی می دانستند،به گونه ای كه حافظ تاكید می كند:'قلندران حقیقت به نیم جو نخرند/ قبای اطلس آن كس كه از هنر عاری است'.
در جایی دیگر نیز حافظ با طعنه، نقدی بر هنرهای زمانه خویش می زند، آنگونه كه می گوید:' عشق میورزم و امید كه این فن شریف/ چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود' و از همین روست كه او هنر را فنی شریف برای بیان دیدگاه های عشق ورزیدن می داند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در باره هنری دینی می فرمایند:'هنر دینی آن است كه بتواند معارفی را كه همه ادیان و بیش از همه دین مبین اسلام به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهای پاكی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر بدهد، جاودانه كند و در ذهنها ماندگار سازد'.
یك كارشناس هنری هم معتقد است: هنر اسلامی یا هنر دینی، هنری معناگراست كه در آن مخاطب سهم بسزایی در مفهوم شناسی و ادراك معنوی یك اثر دارد.
میترا حنایی در گفت وگو با ایرنا افزود: هنر اسلامی تنها به جغرافیای كشورهای اسلامی ختم نمی شود بلكه هنری است كه به تعالی انسان با راه و روش درست زندگی كردن، مربوط می شود.
به گفته وی، موتیف ها و مولفه های هنر اسلامی در دوره های مختلف تاریخی در معماری، خوشنویسی ،ادبیات و شعر ، نقاشی، كارشیكاری و تعزیه نمود داشته است كه مخاطب در این گونه هنرها درك بالایی از هنر دارد.
وی گفت: بطور مثال در هنر معماری اسلامی، مخاطب، هم مولفه های برونگرایی و هم درونگرایی را می بیند كمااینكه مخاطب در كاشیكاری معماری مساجد جامع، ' ذكر ' را می بیند.
حنایی معتقد است: در هنر كاشیكاری سنتی و اصیل ایرانی، ذكر دارای سه ویژگی تكرار، دور و ارتفاع است و ذكر حركت و دور به سمت بالاست كه این ذكر كلامی هنگامی كه حجم و بعد پیدا می كند، به شكل كاشی های مسجد جسم می شود و گل های اسلیمی مساجد نیز برگرفته از همین ذكر توحیدی است كه مخاطب با نگاه به كاشی ها به آن می رسد.
وی افزود: چهار واژه عرفان، شریعت، طریقت و حقیقت به عنوان معرفت شناخته می شوند كه معرفت و عشق یك ماده و در یك جهت هستند و كلمه حق از ˈحˈ نخستین حرف حی به معنی حیات و حوا به معنی زایش و از ˈقˈ به منزله عشق استفاده كرده و در كاشیكاریهای اسلیمی بوضوح حق و عشق و حقانیت دیده می شود و در هیچ هنری غیر از اسلامی این نگاه متعالی وجود ندارد.
به گزارش ایرنا،همزمان سالگرد شهادت مرتضی آوینی سید اهل قلم به عنوان روز هنر اسلامی و روز بسیج هنرمندان در كشور نامگذاری شده است.
نوزدهم تا بیست و چهارم فروردین، همزمان با سالروز شهادت مرتضی آوینی، به عنوان 'هفته هنر اسلامی' نیز نامیده می شود.
شهید مرتضی آوینی از مستندسازان دفاع مقدس و برنامه 'روایت فتح' بود كه برنامه های او، روایت جدیدی از هنر را در قالب هنر اسلامی پیش روی مخاطبان گذاشت.
گزارش از: محمود رییسی
6027/2097
شهركرد- ایرنا- یكی از دغدغه های اصلی هنر، بودن یا نبودن مخاطب است و در عصر مُدرن، مخاطب، بخشی از خود هنر قلمداد می شود.