به گزارش روز شنبه ایرنا فرهنگی ، مجموعه 240 مقاله علیرضا خانی سردبیر روزنامه اطلاعات در سال های 84 تا 93 در قالب یك كتاب با نام در فضیلت نقد توسط انتشارات اطلاعات منتشر شد.
در مقدمه این كتاب آمده است: معلمی در روستایی دورافتاده از استانی دوردست موهایش را به خاطر همراهی با شاگرد سرطانیاش میتراشد و فردای آن روز همه دانشآموزان، سر تراشیده سر كلاس میآیند. معلم دیگری در استانی محروم، كلیهاش را هدیه میكند به شاگرد فقیرتر از خودش. آتشنشانی گمنام، هنوز نخستین جشن تولد كودكش را نگرفته خود را به هنگامه هراسناك آتش و دود میزند و بیاعتنا به سخن شعارپیشگان بیعمل، جانش را به دختر كوچك معصوم هدیه میكند.
نگارنده مقدمه این كتاب با اشاره به حادثه زورگیری در یكی از خیابان های تهران آورده است: زورگیری دو جوان تنومند با رد پای چاقو بر گونه و گردن، بر موتوری میغُرند و در تاریكای صبحدم، همه هستی پیرزنی تازهرسیده به شهر را، كه برای مداوای دخترش آورده، یكجا میربایند تا خرج شیشه و شبنشینی و شراب كنند و چند خیابان آن سوتر، راننده فقیر تاكسی، بستههای پولهای جا مانده در ماشین را، بیاندیشة جهیزیه دختر و مداوای همسر، با تقوا و استغنا به صاحبش برمیگرداند...
چوپانی به پیكر سوخته زنی بر میخورد كه بعدها پلیس میفهمد یكی دیگر از قربانیان آدمربایی و آزار و قتل و سوزاندن است كه صبحی از خانه درآمده و سوار بر ماشین عبوری شده و دیگر بازنگشته و چشمان عزیزانش را در انتظار و خون نشانده است...
پیری گمنام و بیادعا، در روستایی دور با چشمانی كمنور و قامتی خمیده و دستان چروكیده، همه وزنش را روی چوب عصا میاندازد تا دست بر دیوار نگیرد و ناخواسته دیوار خشتی را نساید و حقی را از صاحب دیوار ضایع و زایل نكند یا ناغافل دانهای از لب موری برنگیرد و آن سوتر، مدیری متظاهر، میلیاردها ثروت ملت را برمیدارد و در كشوری دوردست قصر میسازد یا كرورها پول ملی نفت را در حساب شخصی میریزد و گردن فراز میدارد و ناز بر فلك و فخر بر ستاره میكند...
آن سو، رهبری خود را سپر مردمش میكند كه فدا شود و آن سوتر رهبرانی همه مردم را سپر تاج و تخت خود میكنند تا مردم فنا شوند و آنها بمانند.
پرشمار است اتفاقاتی از این دست كه برخیشان فرشتگان ساجد انسان را سرافراز میكند و خیلیهاشان شیطان طاغی و عاصی را گردنفراز...
در میانه این میدان، چه میتوان كرد جز گفتن و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده سفتن، یگانه ساز و برگ ما كه نه سیاستمداریم و نه قانونگذار و نه قاضی و نه مجری و نه میانجی و نه منجی، محك زدنِ احوال و اقوال و افعال است و پاسداشت شبچراغ امید و زنده داشتن شمع تابنده و آیینة بازتابندة نقد.
آیینه چـون نقش تـو بنمود راست خود شكن، آیینه شكستن خطاست
نقد ناب، گوهر كمیاب و دُرّ دیریابی است كه در این ملك و دیار غریب و مهجور مانده است، از بس رقابتهای سیاسی و حسادتها و طمعورزی به پست و مقام و جاه و جلال و ثروت و مكنت و قدرت را به جای نقد جا زدهاند و در هر گروه و رسته و حزب و دسته و رسانه و مجلس و انجمن، تخریب و تخطئه دیگران را به قصد تحسین و تقدیس خود، در قالب مظلوم نقد ریختهاند و جاهطلبی و قدرتاندیشی و آزمندی خویش را برای سر پوشاندن، در جامه و زرورق نقد پیچاندهاند، كه نقد ناب را از نقدهای دروغین و كینهورزانه و منفعتخواهانه به سختی میتوان تمیز داد.
نقدِ ناب، بازتاباندن كژیها و فاش گفتن گزافهها و عریان كردن خطاهاست، بیشائبة رقابت و چشمداشت موقعیت و رؤیای قدرت و ثروت و منزلت.
نقد ناب، تاباندنِ آفتاب روشن صبحگاهان بر ابریشم تاریك شبراهه خاموش است. شلاقِ باران سرد و درشت اردیبهشتی بر تن رخوتناك برهوت خشك و تفتیده است، شكستن شیشه سكوت شب سیاه صحرای هراسانگیز با اوج ضرباهنگ یك آواز است آن كه برآستانة چاه بر تو سكوت میكند، دوستار تو نیست، رؤیایش در دام حادثه افتادن توست... آن كه در اوج غرور و قدرت، بر تو عیب نمیگیرد و نهیب نمیزند، میخواهد قربانی غرور و مسحور كبر و مغلوب خودشیفتگیات شوی...
نقدِ ناب، یعنی نهیب، یعنی فریاد، یعنی پس كشیدن تند و بیرحمانه یك دوست از آستانه سقوط و صخره. یعنی فرمان ایست دادن به آنكه بیمحابا و پرشتاب، در پیچ تندِ جادة بیحفاظ، میراند...
و چنین است كه باور داریم كلامی كه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند و نقدی كه از روی صلاح و سلام و با قصد و نیّت صالح و سالم گفته شود، حتی در خشكسالی زمان و سترونی زمین، میتواند برشكوفد و برشكوفاند و به برگ و بار نشیند و نشانَد و آب و آبادانی بیاورد و سینة سیاه شب را ستارهباران كند و سردی رخوتبار سكوت را غزلبازان و از دل كویر خشك تَرَك خورده، جنگل پرگیسوی سبز برویاند و بر تن آرزومند صحرای تشنه، چشمه پر غُلغُل سرد بجوشاند و زمین و زمان را تغییر و تحول بخشد و آدمیزاده را به سمت و سوی معنای ناب آدمیت گسیل دارد...
مقالات این مجموعه، هر یك به تنهایی بر این ستون و شالوده بنا شده كه ریشه دردها و كاستیهای جامعه و نیز اشتباهات و انحرافات افراد و گروهها را، نباید در عوامل بیرونی موهوم و تقدیر و سرنوشت و كجمداری روزگار غدّار و توطئه خارجی و داخلی جست بلكه گاه نیك و بل ضروری است نیمنگاهی پرسشگرانه و نامتكبرانه بر خود افكنیم و علل و دلایل همه كژیها و كژتابیها و درماندگیها و جاماندگیها و عسرتها و حسرتها را در خود بجوییم و بیرحمانه در برابر آن بایستیم.
این نوشتارهای كوتاه، هرچند هر یك ماهیت و موضوع مستقل دارند و در حوزههای گونهگون فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به تحریر درآمدهاند، با این حال رشتهای ظریف اما محكم همه آنها را به هم پیوند میدهد و آن بازگشت و كاویدن ریشههای مسائل و مصائب داخلی در درون و جُستن مشیها و منشها و رفتارها و كردارهای ناسنجیده و نامدبرانه خود و نیز قائل شدن به نقش عوامل و علل حقیقی و ملموس و قابل اندازهگیری و قابل اثبات در به وجود آمدن رخدادهاست، به جای تن سپردن به عوامل موهوم و فرضی و فریبنده و توطئهاندیشانه. (به نقل از مقدمه كتاب)
كتاب « در فضیلت نقد» حاوی 240 مقاله در حوزه های فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست با نگاهی متفاوت و صریح است. این اثر همچنین می تواند به عنوان منبعی برای درس های مقاله نویسی، یادداشت نویسی، تحلیل نویسی و تفسیرنویسی مورد استفاده دانشجویان رشته روزنامه نگاری و ارتباطات قرار گیرد.این اثر در قطع وزیری در 582 صفحه و با بهای 20000 تومان به بازار نشر عرضه شده است.
فراهنگ**1293**1601**
تهران- ایرنا- گزیده یادداشت های سربیر روزنامه اطلاعات از سال 84 تا 93با نام «در فضیلت نقد » كتاب شد.