سرزمين پهناور ايران از گذشته هاي دور مهد علم، فرهنگ و تمدن بوده و همواره در رديف كهن ترين تمدن هاي جهاني به شمار ميرفته است. اين كشور به دليل قرار گرفتن در ميان سه دريا (درياي پارس، درياي كاسپين و درياي مكران) و ميزباني از گذرگاهي به سوي اقيانوس با دشت هاي گسترده، رودهاي فراخ و كوه هاي پوشيده از برف، به عنوان سرزميني زيبا و جذاب در عرصه بين المللي شناخته شده است. نقاط زيادي در كشور پهناور ايران وجود دارد كه از موقعيت خاص منطقه اي و بين المللي برخوردار است؛ خليج فارس، مهمترين آنهاست.
خليج فارس بدون ترديد يكي از مهم ترين و حساس ترين مناطق در نگرشهاي ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك و اكولوژيكي و همچنين از ديدگاه تاريخ و تمدن، يك پهنه آبي مهم و منحصر به فرد در جهان محسوب مي شود و با توجه به تحولات و دگرگونيهاي ژرف٬ در چند دهه اخير، مهم ترين كانون توجه در سطح بين المللي بوده است و به تعبير كلاسيك ژئوپوليتيك، هارتلند يا قلب زمين نام گرفته است.
بنابراين، بي دليل نيست كه نگاه جهانيان به اين منطقه دوخته شده است و برخي از قدرتهاي جهاني براي برهم زدن معادلات ايران در اين منطقه، به انواع و اقسام حربه ها، از جمله تحريف نام خليج فارس نيز روي آورده اند.
اتحاد مردم ايران در مقابل پروژه جعل نام خليج فارس، ارتباطي مستقيم با منافع ملي، وحدت داخلي و افزايش امنيت ملي ايران دارد كه به طور فشرده، در اين مقاله مورد بررسي قرار مي گيرد.
«منافع ملي» يكي از بنيادي ترين و رايج ترين مفاهيمِ سياسي جهان به ويژه در ادبيات مربوط به سياست خارجي كشورهاست. به عبارتي، منافع ملي، آن دسته از منافعي تلقي مي شوند كه دولت ها به عنوان يك مجموعه و به نمايندگي از ملت هايشان در روابط خود با ساير كشورها در پي صيانت يا تحقق آن مي باشند.
اگر چه هر ملت متشكل از تك تك شهروندان خود است اما منافع ملي حاصل جمع منافع كليه شهروندان يك كشور به شمار ميرود كه بر اساس موئلفه هاي مختلفي همچون مولفه هاي تاريخي و فرهنگي و ملي ارزيابي مي شود.
منافع ملي كشورها تنها با عموم مردم يك جامعه در ارتباط نيست بلكه با نوع نظام سياسي حاكم بر كشور نيز در ارتباط مستقيم است. معمولا منافع ملي كشورها به سه دسته كلي تقسيم مي شود:
• منافع حياتي: منافعي كه با موجوديت دولت و ملت در ارتباط است و قابل مذاكره نيست .
• منافع مهم: منافعي كه دولتها براي حفظ آنها در مذاكرات تلاش ميكنند.
• منافع حاشيهاي: منافعي كه تنها براي بالا بردن قدرت چانهزني يك دولت در مذاكرات ايجاد شده و قابل چشم پوشي است .
كنترل و تسلط ايران بر منطقه خليج فارس و صيانت از نام تاريخي آن، در رديف منافع حياتي ملت و دولت جمهوري اسلامي ايران به شمار مي رود و هرگز قابل مذاكره يا صرفه نظر كردن نيست.
جعل نام خليج فارس تنها تغيير يك نام ساده جغرافيايي نيست، بلكه مي تواند صدمه هايي جبران ناپذير بر پيكره ملت ايران و ثبات منطقه اي وارد كند و حتي امنيت ملي را نيز در بلندمدت به چالش بكشد.
امنيت نيز از مهمترين اهداف و خواستههاي انساني است و با فطرتانسان پيوندي ناگسستني دارد. مهمترين نياز هر جامعه، كشور، خانواده و حتي فرد در درجه اول،امنيت است. بنابراين، اطمينان به سلامت جان و مال و ناموس را امنيت ميگويند.
اصولاً فلسفه اصلي تاسيس حكومت، دو مساله اساسي يعني نخست تضمين امنيت شهروندان و دومتحصيل منافع عمومي است، از اين رو اصليترين كاركرد دولتها و حكومتها بحث تامين امنيتاست، از حفظ امنيت مرزها گرقته تا حفظ امنيت شهرها و تامين امنيت شهروندان.(1)
با توجه به اينكه در مورد امنيت ملي تعريف هاي مختلفي ارائه شده است، اما بايد دانست كه اگرچه مفهوم امنيت ثابت است، ولي محتواي جغرافيايي- سياسيِ امنيت، بر اساسِ شرايط زمان و مكان تغيير ميكند. پس ميتوان گفت: امنيت ملي عبارتاست از شرايطي كه در آن منافع ملي و ارزشهاي داخلي يك ملت از گزند خطرها وتهديهاي داخلي و خارجي دور نگاه داشته شود.
به گفته ديگر، توان جامعه در حفظ و پيگيري منافع ملي و بهره گيرياز فرهنگ و ارزشهاي داخلي به دور از تهديدهاي داخلي و خارجي را (امنيت ملي) ميگويند. اين امنيت، نزد هر ملتي تفسير ويژه آن ملت را دارد. (2)
كشورها همانند موجود زنده، همواره با چالشها و بحرانهاي امنيتي روبرو هستند. از آنجا كه كشور به عنوان واحد سياسي، از سرزمين، جمعيت و حكومت تشكيل ميشود، به نسبت اينويژگيها داراي چالشها و بحرانهاي فراواني است.
ايران يك واحد سياسي در نقشه جغرافياي سياسي جهان بوده و به دليل موقعيت ارتباطي و ساير قابليتها و محدوديتهاي سرزميني، همواره در طول تاريخ در معرض تهديدات با منشأ دروني و بيروني (پيرامون) بوده است. چنانكه تمام حكومت ها در طول تاريخِ اين سرزمين با اين چالشها و بحرانها درگير بودهاند. بهطوري كه داريوش هخامنشي در كتيبهاش، آرزوهاي خود را براي ايران چنين مطرح ميكند: 'به اين كشور نيايد: نه دروغ، نه خشكسالي و نه حمله دشمن.' (3)
امنيت ملي در دايره المعارف علوم اجتماعي اينگونه تعريف شده: 'توان يك ملت براي حفظ ارزش هاي داخلي از تهديدات خارجي'. اين تعريفي است كه دقيقا در خصوص مسئله تحريف نام خليج فارس عينيت پيدا ميكند، يعني صيانت نكردن از نام خليج فارس كه از ارزشهاي داخلي ملت ايران به شمار مي رود، در مقابل تهديدات خارجي، امنيت ملي كشور را به چالش مي كشد.
با توجه به مفاهيم بالا، پروژه جعل نام خليج فارس سياستي تفرقه افكنانه است كه در رديف پروژه هاي استعماري كارگزاران انگليسي تقسيم بندي ميشود، اين پروژه از 50-60 سال پيش آغاز شد و امروز نيز بر پايه تفكرات نژادپرستي عربي مديريت و هدايت مي شود.
در تشريح چگونگي آغاز اين سياستِ ضدايرانيِ انگليس، بايد يادآوري نمود كه سر چارلز بلگريو كه از سال 1926 تا 1957 ميلادي به مدت 31 سال كارگزار انگلستان در خليج فارس بود، كتابي نوشت كه به سال 1966 ميلادي چاپ و منتشر شد. اين نويسنده و سياستمدار انگليسي، در نوشتهها و تحقيقات خود بيش از هر چيز، از يادداشتهاي سرفرانسيس ارسكين لاخ (Sir. Francis Erskine Lach) الهام گرفته است كه او نيز يكي ديگر از كارگزاران و پيروان مكتب شناخته شده بيگانگان در خليج فارس بود. بلگريو كه با ايرانيان ميانه خوبي هم نداشت، كتابش را اينگونه آغاز كرده است: 'خليجفارس كه عربها اينك آن را خليج عربي گويند' درواقع ميتوان گفت كه بلگريو، نخستين كارگزاري است كه خليج عربي را به جاي خليجفارس ابداع كرد و در نوشتههايش آن را در ميان عربها گسترش داد. (4)
همگام با سر چارلز بلگريو يكي ديگر از كارگزاران انگليسي و بطور ويژه از طرف يكي از نمايندگان سياسي انگليس مقيم در خليج فارس به نام 'رودريك اوون' پروژه جعل نام خليج فارس كليد خورد.
او در كتابي به نام حبابهاي طلايي در خليج عربي در سال 1958 نوشت كه «من در تمام كتب و نقشههاي جغرافيايي نامي غير از خليج فارس نديده بودم ولي در چند سال اقامت در سواحل خليج فارس (بحرين) متوجه شدم كه ساكنانِ ساحل، عرب هستند؛ بنابراين ادب حكم ميكند كه اين خليج را عربي بناميم!!!»
مجله العربيه در شماره دوم خود در سال 1958 اين مطلب را منتشر نمود.
اين پروژه از آن زمان تاكنون با قدرت تمام بر عليه ايران هدايت مي شود و غرب كه با دلارهاي نفتي شيخ نشين ها تامين مي گردد، آن را در پشت صحنه حمايت ميكند. به طوري كه در سال 1383 موسسه آمريكايي نشنال جئوگرافي در اطلس جغرافيايي معتبر خود در كنار نام خليج فارس از واژه مجعول 'خليج عربي' استفاده كرد. چند سال بعد از آن، يعني در سال 1385 نيز مسئولان موزه 'لوور' پاريس واژه مجعول خليج را به جاي 'خليج فارس' جايگزين كردند، هر چند كه اين دو موسسه با اعتراض گسترده ايرانيان سراسر جهان مواجه شده و در مدت كوتاهي مجبور به عذرخواهي از تحريف هاي صورت گرفته شدند و آن را تصحيح كردند، اما اين روند همچنان در اشكال مختلف ادامه دارد، به عنوان مثال، خليج فارس در 'گوگل' و سايت نيروي درياي ارتش آمريكا و سايت فيفا بارها و بارها تحريف شده و حتي گوگل نام خليج فارس و خليج عربي را وقيحانه در كنار يكديگر قرار داده است و به اعتراض هاي ميليوني ايراني ها هم ترتيب اثري نداده و از اقدام غير قانوني خود نيز دفاع كرده است!!!
موارد بيان شده تنها بخشي از صدها مورد هجمه به هويت و مباني فرهنگي مردم ايران است. همين مسئله باعث مي شود ما با تكيه بر وحدت و همگراييِ داخلي بتوانيم بر اين فتنه هاي بين المللي غلبه نماييم. وحدت و همگرايي ملي، يكي از مباحث پايه اي در پيشرفت و توسعه جوامع است. كشوري كه دچار بحران يكپارچگي باشد، هيچ گاه نخواهد توانست راه رشد، تعالي و سعادت و كمال را طي كند؛ چراكه با قومگرايي و فرقه گرايي در درون آن جامعه، هر گروه، خود را تافته اي جدابافته از كل احساس نموده و به يك هويت مشترك كه كل كشور و قلمروي سرزمين را در بر بگيرد، باورمند نمي شود. بنابراين، چنين جامعه اي پيوسته درگير مسايل داخلي و فرسايشي خواهد شد و انرژي و سرمايه هاي مادي و معنوي جوان آن جامعه به جاي آنكه صرف رشد، شكوفايي و بالندگي شود، به صورت بيهوده اي صرف اختلافات داخلي مي شود كه مي تواند در نهايت، به نزاع داخلي و ناامنيِ بلندمدت نيز بيانجامد. ايرانيان بر خلاف بسياري از «كشورهاي قراردادي» كه بر پايه يك تفاهم مشترك جمعي كنار يكديگر قرار گرفته و تشكيل ملت داده اند، از سال 500 پيش از ميلاد، با مديريت هوشمندانه كوروش بزرگ تاكنون، واژه ملت را در خود تعريف كرده و تشكيل يك هويت مشترك جمعي داده اند و اين همگرايي تاريخي را تاكنون به زيبايي و ظرافت خاصي حفظ كرده اند. گرچه در عصر معاصر، دشمنان اين مرز و بوم تلاش بي قفه اي داشتند كه به اين همگرايي ملي از درون آسيب بزنند و با ساختن فرقه هاي جعلي، سناريو بحران آفريني و درگيري در ايران را رقم بزنند و ملت را مقابل يكديگر قرار بدهند، اما درايت و فهم مشترك ملي و همگرايي تاريخي مردم، اين فتنه ها را نقش بر آب كرد. اما از آنجا كه اين راهبردهاي ضدايراني همچنان ادامه دارد، ضروري است كه متناسب با اين شيطنت ها، برنامه ريزي و با آنها مقابله نمود.
بدين ترتيب، امروزه همگرايي و وحدت ملي مردم ايران از شيعه و سني گرفته تا مسيحي و ارمني و زرتشتي و آذري و كرد و لر و بلوچ و... در خصوص مسئله خليج فارس، زمينه ساز يكپارچگي ملي شده است كه آحاد ملت را به يكديگر نزديك تر نموده و اين ذهنيت را در ميان مردم ايران نهادينه كرده است كه جعل نام خليج فارس به معناي تجاوز به هزاران سال فرهنگ و تمدن مشترك آنهاست. به همين دليل مي توان به جرات بيان كرد كه مسئله خليج فارس يكي از مولفه هاي مهم و ارزشمند همگرايي ملي كشور بشمار مي رود و با تكيه بر آن ميتوان امنيت ملي را نيز تقويت نمود.
منابع:
1- بصيري، محمدعلي، (تحولات مفهوم امنيت ملي) ، اطلاعات سياسي - اقتصادي، شماره 164 - 163، فروردينو ارديبهشت 1380، ص 166.
2- مجتهدزاده، پيروز، جغرافياي سياسي و سياست جغرافيايي، چاپ اول، سمت، تهران 1380، ص 125
3- فيروزي، محرمعلي، (ايران و تهديدات ناشي از موقعيت جغرافيايي آن) ، مجله آموزش جغرافيا، شماره 74،بهار 1385، ص 54 .
4- مدني، سيداحمد، محاكمه خليجفارسنويسان، تهران، توس، 1357، ص15
* مديرعامل مركز مطالعات خليج فارس
تهران - ايرنا - پروژه تحريف نام خليج فارس كه از زمان «سر چارلز برگليو» و «رودريك اوون» آغاز شد، اتفاقا باعث همبستگي بيش از پيشِ ايرانيان و تقويت امنيت ملي كشور شده است.