۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۹:۱۰
کد خبر: 81631712
T T
۰ نفر
بازاندیشی در علوم انسانی؛ نیاز امروز جهان

تهران- ایرنا- نخستین نشست «شب علوم انسانی» در حالی با حضور «پیر دورتیگیه» فیلسوف فرانسوی و «كریم مجتهدی» چهره ماندگار فلسفه، برگزار شد كه اندیشمندان حاضر درباره بایستگی بازنگری در علوم انسانی غربی هم نظر بودند.

نخستین «شب علوم انسانی» با حضور «پیر دورتیگیه» فیلسوف خداباور (متاله) فرانسوی، «كریم مجتهدی» چهره ماندگار فلسفه، «سیدیحیی یثربی» استاد تمام در رشته فلسفه و كلام اسلامی، «رضا غلامی» رییس مركز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا، «شهریار زرشناس» عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و... دهم خردادماه برگزار شد.

طی این نشست كه به همت مركز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا، ماهنامه «عصر اندیشه» و تارنمای «طلیعه» در «خانه اندیشمندان علوم انسانی» ترتیب داده شده بود، اندیشمندان حاضر درباره این دیدگاه یك نظر بودند كه به دلیل بحران در علوم انسانی غربی، باید بازنگری در این علوم صورت گیرد.



** بایسته های توجه به متافیزیك در فلسفه

پیر دورتیگیه به عنوان نخستین سخنران این نشست، از «پوزیتیویسم» به عنوان منشا علمی قرن كنونی یاد كرد و گفت: علوم انسانی غربی به گونه ای است كه انسان فقط معلول و یك مورد مطالعه است كه به گفته افلاطون، می تواند وجود داشته باشد یا نداشته باشد. این علوم به انسان تك بعدی توجه دارد. در اندیشه غربی انسان فقط یك پدیده است.

استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه با اشاره به اینكه در این دانشگاه ابتدا دانشكده ادبیات وجود داشت اما پس از مدتی به دانشكده ادبیات و علوم انسانی تغییر نام یافت، افزود: علوم انسانی به شكل یك رشته كاملا دانشگاهی تعریف نمی شود.

نویسنده كتاب «برای آیندگان» با تاكید بر اینكه علوم انسانی در غرب جوهر و ذاتی ندارد، ادامه داد: زمانی كه ما (غربی ها) می‌گوییم لیبرالیسم، به خود آزادی توجه داریم نه به آن وجه از قانون اساسی!

به گفته او، جامعه شناسی با رویكرد پوزیتیویستی در قرن نوزدهم برای جایگزینی با رویكردهای فلسفی دارای رنگمایه های متافیزیكی پدید آمد اما در اروپا فقط در آلمان جوهر و پایه ای از متافیزیك در فلسفه باقی ماند. از این رو، آلمان ها با بحران كمتری روبرو شده اند.

نویسنده كتاب «یازدهم سپتامبر هرگز اتفاق نیفتاده است»، مكتب فرانكفورت در آلمان را یك مكتب اثبات گرایانه در باب جامعه شناسی توصیف كرد كه در ارتباط با علوم اجتماعی و جامعه شناسی نیست بلكه به نهادی برای ماركسیسم تبدیل شده است كه در برابر جامعه قرار می گیرد.

دورتیگیه گفت: در قرن هفدهم كتابی با نام «عدل الهی» در آلمان نوشته شده و سه فرد را در فلسفه الهی و متافیزیك مطرح كرده است: حضرت عیسی (ع)، حضرت موسی (ع) و حضرت محمد (ص). بنابراین فلسفه آلمان تنها فلسفه‌ای بود كه متافیزیك را در نظر داشت و به مفهوم پیامبری توجه كرد.

این استاد فلسفه دانشجویان و علاقه مندان حاضر در نشست را به سوی در نظر گرفتن متافیزیك در علم فلسفه فراخواند.



** هشدار درباره سطحی نگری و مصرف زدگی

كریم مجتهدی كه همواره از پوزیتیویسم با نام «فلسفه تحصلی» یاد می كند، برای نقد گفته های دورتیگیه در آغاز به مرور آرای آگوست كنت پرداخت و گفت: كنت سه مرحله انسانی قایل است؛ ماوراءالطبیعه، فلسفی و علمی. از دید كنت، جامعه شناسی همان مرحله علمی تلقی می شود كه ضد تفكر ماوراءالطبیعه و فلسفه است.

چهره ماندگار فلسفه جمهوری اسلامی ایران افزود: من نگاه كنت در باب فلسفه تحصلی را سطحی می دانم كه از دیدگاه جامعه شناسی نیز چیزی ندارد؛ زیرا اگر جامعه انسانی را در نظر می گیریم باید به همه ابعاد انسان توجه كنیم نه به موجودی كه فقط نیازهای نخستین مانند خوردن و خوابیدن دارد.

نویسنده كتاب «آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب» افزود: آقای دورتیگیه آلمان را سالم تر از دیگر جوامع غربی می داند و می گوید در این كشور، مردم هنوز نان فلسفه‌ عمقی خود را می‌خورند و تلاش می كنند در آغاز، مساله را درست بفهمند و با مسائل به شكل سطحی برخورد نكنند. من بر این باورم اینكه به اسم علم، انسان را نفی كنیم، درست نیست و فقط می‌توان بخشی از علوم را در این زمینه پذیرفت و نفی مطلق دریافت‌های علمی بشر را نمی‌پذیرم.

وی با تاكید بر اینكه ایرانی ها متاسفانه بیشتر خریدار (نگاه های فلسفی) هستند تا اینكه تولیدكننده باشند، افزود: ما معنای اصلی علم را نمی دانیم و فقط با كاربردهای آن آشناییم.

نویسنده كتاب «فلسفه و تجدد»، گفته های دورتیگیه را هشداری دانست با این مفهوم كه نباید با مسائل به طور سطحی برخورد كنیم یا مصرف زده و آلوده شویم.



** غربی ها؛ مقصر در انحطاط تاریخی خود

مجتهدی با تاكید بر اینكه در دیدگاه های استاد فلسفه فرانسوی مشكلاتی را تشخیص می دهد، وظیفه ترجمه همزمان فرانسوی سخنان دورتیگیه را بر عهده گرفت و از او پرسید: شما ناكافی بودن فلسفه‌های تحصلی در جهان نوین را می دانید اما این امر طی یك سیر تاریخی رخ داده و ما آن را انتخاب نكرده ایم. این نگاه در ایران، فرانسه یا آمریكا به ما تحمیل شد. بنابراین باید به موضوع دید تاریخی داشت.

دورتیگیه پاسخ داد: درست است كه باید دید تاریخی داشت اما ما غربی ها در انحطاط تاریخی خود مقصریم. افرادی مانند «كارل پوپر» (اندیشمند اتریشی- انگلیسی) تفكرهای متعالی و ماوراء الطبیعه را طرد كردند و مانند یك كودك، آن را از آغوش خود بیرون افكندند.

استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه تاكید كرد مكتب فرانكفورت به ماركسیسم گرایش داشت.

وی با بیان اینكه «اگر شما مطالعه شخصی نداشته و كتاب نخوانید آنچه به شما گفته می شود هیچ سودی نخواهد داشت»، افزود: ماركس فقط به آرای هگل و كانت (نظریه پردازان آلمانی) اشاره می كند اما اگر مطالب این 2 نفر را دقیق می خواند اندیشه های بهتری را ارایه می كرد. ماركس فقط از این آدم ها استفاده ابزاری كرد.

مجتهدی با اشاره به سخنان فیلسوف فرانسوی درباره اینكه «هر فرد باید خودش تعمق كند و آثار گذشتگان و شعرا را بخواند و سپس آنها را بپذیرد»، گفت: من نیز این سخن را قبول دارم و برای همین كتاب «سهرودی و افكار او» را نوشتم.

دورتیگیه با استناد به آثار «كورت لوین» نویسنده یهودی آلمانی، گفت: اصطلاح هایی مانند «فیزیك اجتماع» و «توانمندی طبقات» خلق شد تا به جامعه نظم داده شود. بنابراین اینها ابزارهایی كاربردی هستند نه علمی.

وی افزود: همین نگاه به كلیسا و در بحث میان ادیان وارد شد و اكنون به گونه ای است كه گویی هر دینی از انسان پوزش می خواهد كه قدرتی برای كمك به او ندارد. بر پایه این نگاه، دین نیروی واقعی خود را كنار می گذارد تا مورد قبول انسان واقع شود.



** فراماسون ها یك ظاهر مشترك از ادیان باقی گذاشته اند

سیدیحیی یثربی با استناد به آخرین بخش از سخنان دورتیگیه از او پرسید «آیا از دید شما این ادیانی كه به اندازه كافی توانایی قانع كردن انسان را ندارند، شایسته تعظیم انسان ها هستند؟»

استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه پاسخ داد: بله. ادیان قدرت كافی و لیاقت بایسته را دارند اما دینامیسم یهودی و فراموسون ها كاری كرده اند كه فقط یك ظاهر مشترك از ادیان باقی بماند نه واقعیت آن. این باعث شد عده ای گفتند دین، مرده است.

دورتیگیه افزود: اگر دقت كنید اكنون رسانه های عمومی در غرب علیه اسلام سخنان زیادی مطرح و اسلام را با اعمال داعش توصیف می كنند.



** محدودسازی آزاداندیشی به دلیل یكسوسازی نگاه ها در دانشگاه

رضا غلامی كه ریاست مركز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا را بر عهده دارد، با طرح پرسش های زیر به بحث وارد شد: علوم انسانی غربی و نوین چه دستاوردی برای جوامع بشری داشته و چقدر به گره های فكری انسان و پرسش های كلیدی او درباره زندگی، فرجام جهان، مرگ و... پاسخ می دهد؟

نویسنده كتاب «اسلام و جهانی شدن برررسی امكان جهانی شدن اسلامی در قرن 21» افزود: آیا فكر نمی كنیم با علوم انسانی غربی، انسان روز به روز از حقیقت دور شده است و بشر بیش از گذشته با پوچی دست و پنجه نرم می كند و تردیدها به اندازه ای رسیده است كه انسان تحمل خود را از دست می‌دهد؟

غلامی تاكید كرد «علوم انسانی می خواست آزاداندیشی را بنیان نهد اما نوعی دیكتاتوری را نهادینه كرده و دانشگاه ها، با یك سو كردن نگاه ها، آزاداندیشی را محدود ساخته است».

وی ادامه داد: ما امروز باید با تخریب بتخانه كنونی علم و فراهم كردن فضای آزاداندیشی بسیاری از مسائل را نقد و دوباره مطالعه كنیم. باید بشر را از حسگرایی و محرومیت از عقل و متافیزیك نجات دهیم و پنجره ای بگشاییم كه او از آن راه، پاسخ های خود را دریابد.



** راه اندازی نهضت خودآگاهی نقادانه در علوم انسانی

شهریار زرشناس با تایید سخنان غلامی، بر «راه اندازی نهضت خودآگاهی نقادانه در علوم انسانی» تاكید كرد و گفت: پیدایش علوم انسانی به قرن هجدهم برمی گردد؛ زمانی كه عصر روشنگری نام گرفت اما در واقع عصر تاریك اندیشی بود زیرا اگر با مقیاس های قرآنی بنگریم آن دوران عین طاغوت محوری و نفسانیت گرایی بود.

عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به آرای افرادی مانند «جان لاك، دیدرو، نیوتن، ژاك ژان روسو، مونتسكیو، دالامبر و...» گفت: آنان خود را نماینده دورانی می دانستند كه دین را كنار گذاشتند و خرد بشری را منقطع از دین بررسی كردند و دین را تاریكی دانستند.

به گفته او، مونتسكیو و روسو انسان را محصول اجتماع می دانستند و نخستین رویكردهای انسان محورانه (اومانیستی) نیز به زبان جلوه های فلسفه تاریخ در آثار ولتر، كانت و... بروز كرد. این نگاه در قرن نوزدهم ریشه دواند و رویكردهای گوناگون به آن شكل گرفت.

نویسنده كتاب «مبانی نظری غرب مدرن» افزود: علوم انسانی محصول جهان بینی تاریك اندیشی غرب در عصر روشنگری است و پدید نیامد كه درباره انسان بحث كند بلكه به حوزه امور انسانی پرداخت؛ آن هم با 2 شرط: اینكه درباره انسان مدرن باشد و همچنین انسان مدرن را در جامعه مدرن در نظر گیرد.

زرشناس با تاكید بر اینكه علوم انسانی در قرن بیستم به عنوان «مقوم ذات قرن مدرن» پدید آمد، به كاربرد دیگر آن پرداخت؛ اینكه در كشورهای غیرغربی در آسیا و آفریقا، استعمارگران جهان بینی خود را با استفاده از علوم انسانی نشر دادند.

به گفته نویسنده كتاب «بحران جهانی دموكراسی و اندیشه مردم سالاری دینی در ایران»، علوم انسانی از لحظه تولد بحران زده متولد شد، در بحران رشد كرد و بر بحران افزود زیرا در فضا یا گفتمان علم مدرن پدید آمد كه اسیر حس انگاری، تجربه انگاری و آزمایشگرایی بود؛ غافل از اینكه علوم انسانی را نمی‌توان اینطور نگریست.

زرشناس با اشاره به شكلگیری انقلاب اسلامی كه نظام سیاسی شكل گرفته بر پایه نگاه غربی را بر هم زد، زبان به انتقاد گشود كه چرا باید در حیطه نظر و نظام دانشگاهی اسیر آن بخش از علوم انسانی باشیم كه مقوم غرب مدرن و استكبار بوده و خود گرفتار بحران و انبوهی از چالش ها است؟ علوم انسانی وهمی است كه از دل عقل مدرن و فقط به دلیل كاركردی پدید آمده است كه برای غرب مدرن دارد.

نویسنده كتاب «سرمایه‌سالاری (كاپیتالیسم): مروری كالبدشكافانه بر ماهیت و تطور تاریخی» تاكید كرد باید این بنیادهای غربی را به چالش كشید و در دانشگاه ها فضایی ایجاد كرد كه به جای استبداد، گفتمان علوم انسانی غربی به چالش كشیده شود.

وی با تاكید بر اینكه «با ذخیره بسیار عظیم از داشته های انسانی و دینی خود می توانیم طوفان و نهضت تحول در علوم انسانی را به راه اندازیم» افزود: حتی اكنون كه در آغاز راه بازنگری در علوم انسانی قرار داریم از سوی برخی تكنوكرات‌ها و بوروكرات‌ها در نظام دانشگاهی مقاومتی وجود دارد كه با نام هایی مانند «علم ستیزی، ارتجاع، بی سوادی، القای باورهای دینی در علم و...» از این حركت جلوگیری می كند.



** در وضع پیش آمده مقصریم

یثربی در واكنش به دیدگاه زرشناس گفت: اینكه ما همیشه بگوییم غرب شیطانی و بد است و به آن فحش بدهیم، وقت ما را تلف می كند. همه توان ما در مبارزه با غرب از میان رفت. اكنون باید اندیشه ای ارایه داد تا مشكل را حل كند. شما پاسخ دهید جایگزین علوم انسانی غربی چیست؟

نویسنده كتاب «شریعت در قلمرو عرفان» افزود: علم با دستور پیش نمی‌رود. هیچ جای دنیا نیز اینطور نبوده است. ما در پیدایش این وضع مقصریم. چرا دیگران را سرزنش می‌كنیم؟ علوم انسانی مانند پزشكی است؛ اگر ما كار مردم را پیش نبریم یك فرد دیگر این خلاء را پر می كند. اگر شما مطلبی داشته باشید از شما خواهند گرفت.

استادتمام رشته فلسفه و كلام اسلامی از زرشناس خواست پاسخ دهد «مقصود وی از تحول علوم انسانی چیست و این تحول چگونه ایجاد می شود»؟

وی با اشاره به برخی مشكلات در جهان اسلام گفت: امروز در دنیای اسلام نمی توانیم با یكدیگر سخن بگوییم. مسلمانان یكدیگر را می‌كشند، هزاران زن و بچه اسیر و در زجر هستند. ما باید مشكلات اینها را حل كنیم. باید با قطع نظر از بدبختی جهان غرب، برای خوشبختی خود كاری انجام دهیم.

نویسنده كتاب «تاریخ تحلیلی انتقادی فلسفه اسلامی» افزود: قرآن بهترین منبع علوم انسانی است به شرط آنكه بفهمیم؛ اما اگر نفهمیدیم نباید جلو آن را بگیریم. در غرب زجرهای بسیاری (برای بیان دیدگاه های خود) كشیدند اما ما چه رنجی كشیده ایم؟ آیا كاسبیم یا در پی نظریه پردازی هستیم؟

زرشناس پاسخ داد: در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران برای ایجاد ساخت تازه و پایان دادن به سیطره غرب زدگی به پا شد و ساخت سیاسی غربزدگی را با تئوری ولایت فقیه جایگزین كرد اما برای تغییر صورت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به نظریه و نظریه پردازی نیازمند بود كه لیبرال ها و تكنوكرات ها به بهانه عقب ماندگی و ارتجاع جلو كار را گرفتند. با این علوم انسانی، یك جامعه ی لیبرالیِ جهان‌سومیِ درب و داغان ایجاد شد كه هنوز ادامه دارد.

یثربی بار دیگر به بحث وارد شد و گفت: از دید من، یكی از عذرهای ناتوانی های ما، واژه «نمی گذارند» است.

وی با استناد به سخنان مقام معظم رهبری، نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی را خواستار شد كه در واكنش، زرشناس از مقاومت موجود در دانشگاه ها در برابر نظریه ها و اندیشه های تازه گلایه كرد و گفت: متاسفانه در برخی موارد نیروهای آرمانگرا و متعهدان و نقادان به غرب مدرن را عقب رانده اند و عرصه های خالی شده را به وادادگانی سپرده اند كه عملكرد خود را به پای اسلام و انقلاب می نویسند. مقام معظم رهبری نیز تاكید كرده اند هر جا اسلامی و انقلابی عمل كردیم موفق بودیم.

پس از تاكید زرشناس بر اینكه «باید استبداد روشنفكری و تكنوكراسی (دیوانسالاری) در دانشگاه ها را از میان برد»، نشست پایان یافت.

* گروه پژوهش و تحلیل خبری

پژوهشم**1961**2054
۰ نفر