معمولا در نوشتهها و گفتهها سخن از واژهاي به ميان مي آيد كه تعيين كننده و مهم بوده و نقش آن در زندگي اجتماعي انسانها انكار ناپذير است.
آن واژه چيزي جز توسعه نيست. اين كلمه غالبا به صورت تركيبي با كلمات ديگر همچون: توسعه شهرها، توسعه راهها، توسعه راه آهن، توصعه صنعتي، توسعه مخابرات و شبكهةاي راديويي و تلويزيوني، توسعه علمي حتي توسعه انساني و ... به كار مي رود.
در ميان كشورها برخي نسبت به بعضي ديگر از منظر موارد ياد شده در بالا توسعه يافته و يا توسعه يافته تر است.
فلذا آن كشور و كشورها را در يك تقسيم بندي به كشورهاي توسعه يافته و يا كمتر توسعه يافته و يا توسعه نيافته و عقب مانده تقسيم مي كنند.
و يا اصولا در ارتباط با بحث توسعه، توسعه اقتصادي اجتماعي، فرهنگي و حتي توسعه سياسي مطرح مي شود. در همين راستا بحث برنامههاي پنج ساله ده ساله، بيست ساله و يا چشم انداز آن، توسط دولتهاو يا حكومتها تنظيم و به مجالس شان جهت بررسي و تصويب تسليم مي شود. حال ببينيم تعريفي كه از توسعه مي كنند چيست؟ و شاخصه هاي آن كدام است؟
توسعه در لغت به معناي رشد تدريجي در جهت پيشرفته تر شدن، قدرتمندتر شدن و حتي بزرگ شدن است.(فرهنگ لغات آكسفورد،2001)
بروكفيلد در تعريف توسعه مي گويد:توسعه را بايد بر حسب پيشرفت به سوي اهداف رفاهي نظير كاهش فقر، بيكاري و نابرابري تعريف كنيم.
به طور كلي توسعه جرياني است كه در خود تجديد سازمان و سمت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي اجتماعي را به همراه دارد. توسعه علاوه بر اينكه بهبود ميزان توليد و درآمد را در بردارد شامل دگرگونيهاي اساسي در ساختهاي نهادي، اجتماعي، اداري و همچنين ايستارهاي و ديدگاههاي عموم مردم است.
توسعه در بسياري از موارد حتي عادات و رسوم و عقايد مردم را نيز در بر مي گيرد.
مصطفي ازكيا در نتيجه گيري خود از بحث توسعه، توسعه را به معناي كاهش فقر، بيكاري، نابرابري، صنعتي شدن بيشتر، ارتباطات بهتر، ايجاد نظام اجتماعي مبتني بر عدالت و افزايش مشاركت مردم در امور سياسي جاري تعريف مي كند.
زنده ياد دكتر حسين عظيمي از مجموع نظرات علماي توسعه، توسعه را به معناي بازسازي جامعه بر اساس انديشهها و بصيرتهاي تازه تعبير مي نمايد. اين انديشهها و بصيرتهاي تازه در دوران مدرن شامل سه انديشه علم باوري، انسان باوري و آينده باوري است. به همين منظور بايد براي نيل به توسعه سه اقدام اساسي درك و هضم انديشههاي جديد، تشريح و تفضيل اين انديشهها و ايجاد نهادهاي جديد براي تحقق عملي اين انديشه ها صورت پذيرد.
(يادآوري مي شود كه در اينجا، بيشتر توسعه اقتصادي مد نظر مي باشد). در اينجا به تعريف ديگري از توسعه مي پردازيم، توجه كنيد:«توسعه امري فراگير در جامعه است وو نمي تواند تنها در يك بخش از آن اتفاق بيفتد. توسعه، حد و مرز و سقف مشخصي ندارد، بلكه به دليل وابستگي آن به انسان پديدهاي كيفي است و هيچ محدوديتي ندارد.
شاخصهاي توسعه اقتصادي
از جمله شاخصهاي «توسعه اقتصادي» يا سطح توسعه نيافتگي مي توان اين موارد را برشمرد:
1- شاخص درآمد سرانه: از تقسيم درآمد ملي يك كشور (توليد ناخالص داخلي) به جمعيت آن، درآمد سرانه به دست مي آيد. اين شاخص ساده در كشورهاي مختلف، معمولا با سطح درآمد سرانه كشورهاي پيشرفته مقايسه مي شود.
2- شاخص برابري قدرت خريد(PPP): از آن جا كه شاخص درآمد سرانه از قيمتهاي محلي كشورها محاسبه مي شود و معمولا سطح قيمت محصولات و خدمات در كشورهاي مختلف جهان يكسان نيست، از شاخص نابرابري قدرت خريد استفاده مي شود. در اين روش مقدار توليد كالاهاي مختلف هر كشور در قيمتةاي جهاني آن كالاها ضرب شده و پس از انجام تعديلات لازم توليد ناخالص ملي و درآمد سرانه آنان محاسبه مي گردد.
3- شاخص درآمد پايدار (GNA,SSI):كوشش براي غلبه بر نارساييهاي شاخص درامد سرانه و توجه به «توسعه پايدار» به جاي «توسعه اقتصادي» منجر به محاسبه شاخص درآمد پايدار گرديد. در اين روش هزينههاي زيست محيطي كه در جريان توليد و رشد اقتصادي ايجاد مي شود نيز در حسابهاي ملي منظور گرديده(چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محيط زيست) و سپس ميزان رشد و توسعه به دست مي آيد.
4- شاخصهاي تركيبي توسعه: از اوايل دهه 1980، برخي از اقتصاددانان به جاي تكيه بر يك شاخص انفرادي براي اندازه گيري و مقايسه «توسعه اقتصادي» بين كورها، استفاده از شاخصهاي تركيبي را پيشنهاد كردند. اين شاخصها بر اساس چند شاخص اصلي و همچنين چند زير شاخه تعريف مي شدند.
5- شاخص توسعه انساني(HDI): اين شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفي شد كه بر اساس اين شاخصها محاسبه مي گردد: درآمد سرانه واقعي(بر اساس روش شاخص برابري خريد)، اميد به زندگي(در بدو تولد) و دسترسي به آموزش(كه تابعي از نرخ با سوادي بزرگسالان و ميانگين سالهاي به مدرسه رفتن افراد است.)
6- حضور فعال زنان در عرصه اجتماعي: هر چه حضور فعالي زنان در عرصه هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي بيشتر باشد، جامعه توسعه يافته تر است. در جوامع توسعه نيافته زنان اكثرا در خارج از خانه شاغل نيستند و به اين ترتيب نيروي انساني در اين كشورها به نصف كاهش يافته است.
7- استقلال ملي: اين مفهوم كه ساير دولتها به ميزان زيادي نتوانند بر تصميمات دولت ملي نفوذ و تاثير به سزا داشته باشند.
گونار ميردال در تعريف توسعه مي گويد: «منظور من از توسعه،«حركت رو به بالاي كل نظام اجتماعي» است معتقدم منطقا، اين تنها تعريف پذيرفتني است. اين تعبير از نظام اجتماعي، در كنار عوامل به اصطلاح اقتصادي، همه عوامل غير اقتصادي را هم لحاظ مي كند، عوامل مانند همه نوع مصارف گروههاي مختلف مرم، مصرف كل، سطوح تسهيلات بهداشتي و آموزشي، توزيع قدرت در جامعه و تدابير عمومي تر اقتصادي و اجتماعي و سياسي و به بيان گسترده تر، «نهادها و نگرشها»را. بايد مجموعه اي از عوامل بيروني را هم اضافه كنيم يعني عواملي كه سياست گذاريهاي القايي، آنها را براي تغيير يك يا چند عامل دروني به كار مي گيرند».
اكنون با توجه به تعاريف ارايه شده از توسعه و شاخصهاي آن، بايد ديد آيا كشور ما در اين رابطه جايگاهش در ميان كشورهاي ديگر آسيايي، آفريقايي و اروپايي مجاست؟ فاصله ما از آنان بخصوص در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته در برخي رشتههاي علمي و فني و يا در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي و يا رفاهي چقد راست؟ چه برنامههاي عملي بايد بكار برد و چه اهتمامهايي بايد كرد و چه كار گروهي در جهت بهبود توليد و بهره وري بايد به كار بست، تا اين فاصله ها كم شود و شكافها پر گردد.
انجام مقايسه و تحليل آماري وقت بيستر و وسيع تري مي طلبد تا همه ما ضمن پي بردن به ضرورت مساله جهت ايفاي وظيفه ملي و ديني، اهتمام جدي تر و متعهدانه تري را بكار بنديم.
3001/6085
نشريه صيانت در شماره 98 خود در ستون سر مقاله به توضيح و تشريح توسعه و الزامات آن پرداخته است.