۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹
کد خبر: 81688043
T T
۰ نفر

اوباما، عاقلتر از روساي جمهور قبلي

۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹
کد خبر: 81688043
اوباما، عاقلتر از روساي جمهور قبلي

تهران - ايرنا - بهروز پورسينا روز دوشنبه در بخشي از سرمقاله روزنامه مردم سالاري آورده است : با آنكه اوباما شخصا و نه ديگر اعضاي دولتش به بخش كمي ‌از اشتباهات و ظلم‌هاي آمريكا در مورد ايران اعتراف كرده، اما همين نيز دليل ديگري است بر اينكه اوباما، عاقلتر از روساي جمهور قبلي آمريكا است.

اين سرمقاله مي افزايد : پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌و شكست جيمي‌كارتر دموكرات ‌در انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا، شجره بوش از حزب جمهوري خواه به شكل مرموزي، از پشت صحنه سياست آمريكا خارج شدند و به صحنه آمدند.

در دو دوره زمامداري رونالد ريگان 1989-1981، ستاره درجه دو يا سه‌هاليوود كه در انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا حايز اكثريت آراء شد، جورج هربرت واكر بوش، يا همان بوش پدر، نقشي مشابه نقش ريچارد نيكسون جمهوري خواه را در زمامداري آمريكا ايفاء كرد اما بسيار عميق‌تر.

به اين معني كه نيكسون در 8 سال دوره زمامداري آيزنهاور، معاون بلامنازع رئيس‌جمهوري آمريكا، آيزنهاور بود. نيكسون در رقابت با جان اف كندي، انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا را به دموكرات‌ها باخت. با اين حال، رياست‌جمهوري كندي حتي 3 سال هم دوام نياورد زيرا در تروري پيچيده كشته شد و معاونش جانسون كه زمام امور را بدست گرفت به عنوان رئيس‌جمهور آمريكا، تا پايان دو دوره، قدرت را در دست حزب دموكرات نگه داشت.

نيكسون جمهوري‌خواه، در سال 1969 رئيس‌جمهور آمريكا شد كه در تاريخ آمريكا، يكي از چهره‌هاي بسيار تاثيرگذار و همواره بحث برانگيز بوده است. او در دوره دوم رياست‌جمهوريش در پي رسوايي واتر گيت استعفا كرد (نكته: به باور اين قلم، ريچارد نيكسون تشنه قدرت، به هيچ فشاري حاضر نبود از قدرت كنار بكشد مگر آن كه حزب دموكرات، اسنادي را در مورد عوامل ترور كندي روي ميز گذاشته باشد كه نيكسون را متقاعد كند كه بايد كنار برود. رسوايي واتر گيت هم يك بهانه‌سازي بود كه به محترمانه ترين شكل، استعفاي نيكسون را توجيه كند؛ به همين دليل است كه اين مهمترين ترور تاريخ سياسي جهان، تاكنون سر به مهر باقيمانده است به اين دليل كه به توافق هر دو حزب باز مي‌گردد و جا دارد تا يك بار ديگر به ابعاد اين ترور، از اين منظر پرداخته شود).

جرالد فورد، معاون نيكسون سكان رياست‌جمهوري آمريكا را در دو سال زمان باقيمانده بدست گرفت و مجددا دموكراتها با پيروزي جيمي‌كارتر در سال 1977 روي كار آمدند. پيروزي انقلاب اسلامي‌ايران، تسخير لانه جاسوسي آمريكا و شكست حمله طبس تضمين‌كننده شكست دموكراتها در دوره دوم رياست‌جمهوري كارتر بود و جمهوري خواهان با پيروزي كانديداي بازيگر‌هاليووديشان، رونالد ريگان و سپس بوش، 12 سال با عربده كشي منصب رياست‌جمهوري را در دست گرفتند.

در اين دوره كه از مهمترين دوران تاريخ تحولات سياسي جهان است، جرج واكر بوش، شخصي كه در دوره نيكسون نماينده آمريكا در سازمان ملل بود و پس از رسوايي واتر گيت، رياست سازمان سيا (CIA) را بر عهده داشت با آنكه معاون رئيس‌جمهور ريگان بود اما در عمل، قدرت اصلي بدست خود او بود.

بوش پدر كه در سال 1989 و در آستانه فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991، بعنوان پنجاه و يكمين رئيس‌ جمهوري آمريكا انتخاب شد، در دوره دوم رياست‌جمهوري به رقيب جوانش بيل كلينتون دموكرات باخت و با آن كه كلينتون محبوبيت زيادي در جامعه آمريكا داشت و در دو دوره، پيروز انتخابات بود اما در جريان منتسب به وي از طريق مونيكا لوينسكي، با چهره اي كه به لحاظ بين المللي مخدوش شده بود از كاخ سفيد خارج شد.

معاون محبوب او يعني الگور، در رقابت با پسر بوش شكست خورد و مجددا در سال 2000، جمهوري خواهان در انتخاباتي بسيار بحث برانگيز با جرج دبليو بوش پسر، با راي نه نفر از قضات ديوانعالي آمريكا كه هفت نفر از آنان منتسب به جمهوري خواهان بودند 8 سال ديگر، قدرت بلامنازع در آمريكا شدند.

دموكراتها با كانديداتوري فردي رنگين پوست براي بدست گرفتن سكان رياست‌جمهوري، باراك حسين اوباماي دوم را با شعار تغيير به ميدان فرستادند كه موفق شدند با پيروزي اوباما بعنوان اولين رئيس‌جمهور رنگين پوست آمريكا، با قدرت، دو دوره رياست‌جمهوري را در دستان حزب دموكرات حفظ كنند.

اوباما بايد در سال 2016 سمتش را تحويل دهد كه از هم اكنون، جمهوري خواهان درصددند پسر ديگر جورج واكر بوش، يعني جب بوش را بعنوان يكي از گزينه‌هاي اصلي براي اعلام كانديداتوري انتخابات 2016، وارد صحنه كنند! كوتاه سخن اينكه پس از استقرار جمهوري اسلامي‌در ايران، به غير از دوره كوتاه جيمي‌كارتر و دوره‌هاي رياست‌جمهوري كلينتون و اوباما، هدايت و رهبري اين كشور در باطن و ظاهر بدست خانواده بوش بوده است؛ خانواده اي به پدر خواندگي جرج واكر بوش كه حتي بعيد هم نيست با شكست احتمالي دموكراتها، مجددا از سال 2016 قدرت را بدست گيرند.

جمهوري خواهان كه دموكراتها را مسوول شكست اقتدار آمريكا در منطقه خاورميانه و به تعبيري در كل جهان مي‌دانند، خصومت آمريكا را به شكل بارزتري با انقلاب اسلامي‌ايران نشان داده اند. ملت شهيد پرور ايران هنوز فراموش نكرده اند كه كاسپار واين برگر وزير جنگ وقت آمريكا آرزوي خشكاندن موجوديت ملت ايران را در سر مي‌پروراند.

اودر سوم آبان 1366 طي گزارشي محرمانه اظهار داشته بود: «در صورتي كه تحريم‌هاي در نظر گرفته شده قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل اجرا شود ، اميد مي رود كه ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ به سرعت خشك شود و در چنين وضعيتي در واقع ريشه موجوديت ملت ايران نيز به خشكي مي‌گرايد»؛ پيش‌از اين، اين حزب در دوران جنگ تحميلي يك بار تلاش كرد تا از طريق فرستاده ويژه‌اي به نام مك فارلين، به طور مستقيم و مخفيانه با ايران ارتباط برقرار كند اما به حوادثي منجر شد كه همگان از آن اطلاع دارند.

نگارش سطرهاي فوق از تاريخ معاصر آمريكا به اين دليل بود كه بهتر مشخص شود در چه مقطع زماني از تاريخ تحولات آمريكا، سند اوليه برجام بين جمهوري اسلامي‌ايران و 1+5 به امضاء رسيده است. حال چرا و به چه دليل، اوباما در دوره دوم از رياست‌جمهوريش در سال 2013 با تغيير وزير امور خارجه از هيلاري كلينتون به سناتور جان كري، پرچم‌دار جنبش ضد جنگ پس از جنگ ويتنام و نامزد قدرتمند دموكراتها در رقابتهاي رياست‌جمهوري در سال 2004، اصرار به دستيابي و رسيدن به يك توافق جامع بر سر پرونده هسته‌اي با جمهوري اسلامي‌ايران را داشته است.

اصرار و تصميم اوباما با آنكه بدون هرگونه ترديدي تكيه بر گرايشات حزبي دارد اما نشان داده است كه نسبت به اسلاف خود، عاقل تر است. به چه دليل؟!

1- پس از يك دهه فشارهاي ناشي از شديدترين تحريم‌هاي ظالمانه و فشارهاي ديپلماتيك بر ملت و نظام جمهوري اسلامي‌و ايستادگي ملت بزرگ ايران اسلامي‌در برابر اين فشارها، بر دولتمردان آمريكايي دو مساله مهم بصورت قطعي روشن شد. اول اينكه در توسعه صنعت صلح آميز هسته‌اي، ايران به نقطه بي بازگشتي رسيده است. دوم، توسعه قدرت دفاعي كم نظير جمهوري اسلامي‌ايران كه عمدتا و به تعبيري بصورت صد در صد، متكي بر توانمندي‌هاي بومي‌است، راه هرگونه گزينه نظامي‌را به رويشان بسته است. حال چه برايشان خوش آيند بود يا نه، متفقا به اين نتيجه رسيدند كه «ايران؛ كشوري است كه بايد از نو شناخت و با او تعامل سازنده داشت».

2- در چنين شرايطي، حزب دموكرات بر دستيابي به توافق هسته‌اي با جمهوري اسلامي‌ايران، يكدست نبود كه با اصرار اوباما و كمك‌هاي جان كري، تصميم او به صورت شكننده تصميم حزب شد.

3- غرور و تكبر در برخورد مقامات آمريكايي بخصوص روساي جمهور و وزراي امور خارجه اين كشور، همواره يكي از وجوه مشخصه آنان بوده است. اوباما و كري نيز از اين قاعده مستثني نيستند اما در مقايسه با اسلافشان، نشانه‌هاي تكبر و غرور در آنها كمتر است. به قاعده اين كلام كه تكبر و نخوت موجب نقصان عقل است (اين كلام به صورت مشترك در منابع اسلامي‌و ضرب‌المثل‌هاي انگليسي وجود دارد)، دليلي بر اين است كه اوباما از اسلافش عاقل‌تر است.

4- برخورد اوباما با كنگره، بسيار هوشمندانه بود. اوباما بجاي برخورد با كنگره آمريكا در گذراندن مصوبه‌اي در خصوص برجام و وتوي آن، متن مصوبه را با تعامل اصلاح و آن را تاييد كرد. نكته بسيار با اهميت در اين خصوص، انزواي بين‌المللي كنگره آمريكا و رژيم صهيونيستي پس از توافق 1+5 با جمهوري اسلامي‌ايران در خصوص برجام است. كنگره آمريكا و رژيم صهيونيستي، تنها نهادهايي هستند كه مخالفت صريحشان را با توافقنامه وين اعلام كرده‌اند.

اوباما با اين حركت، كنگره آمريكا به رهبري جمهوري خواهان را در انزواي بين‌المللي قرار داده است. حال اگر كنگره توافق را تصويب كند كه پيروزي او بر جمهوري‌خواهان است.

اگر كنگره مصوبه‌اي در رد توافقنامه به تصويب برساند اوباما با وتوي آن، قدرت خود را به رخ جمهوري خواهان مي‌كشاند. اگر تصويب مصوبه با راي بيش‌از دو سوم از اعضاي كنگره باشد كه باز هم چهره‌اي موجه براي خود در اين خصوص و در سطح بين‌الملل به جاي مي‌گذارد.

لازم به ذكر است كه كنگره در بررسي متن توافقنامه برجام نمي‌تواند در محتوا وارد شود و بخواهد با تغيير بندهايي آن را از تصويب بگذراند زيرا سطرسطر آن، در توافق 7 كشور بدست آمده است. پس مي‌بايست يا آن را يكجا تصويب يا آن را يكپارچه رد كند؛ به باور نگارنده، متن توافقنامه با اكثريتي ضعيف در كنگره آمريكا به تصويب مي‌رسد و انزواي بين‌المللي جمهوري خواهان و رژيم صهيونيستي مضاعف مي‌شود.

5- تيم اوباما به همراه شركاي اروپايي‌شان به اين نتيجه رسيده‌اند كه اگر بيش‌از اين بخواهند ايران را تحت فشار قرار دهند، بر هم خوردن ثبات شكننده منطقه خاورميانه قطعي است. آنان در توافقنامه اوليه وين در خصوص برجام بخوبي مي‌دانند كه در هدف برد – برد، به توافق كثير بردي براي جمهوري اسلامي ‌ايران تن داده‌اند اما چون خودشان كاملا بر اين حقيقت واقفند كه ايران درصدد ساخت بمب اتمي ‌نيست با تبليغات وسيع، وانمود ‌مي‌كنند كه توانايي ساخت بمب اتمي‌ را از صنعت هسته‌اي ايران زايل كرده‌اند. در عين حال، رفع تحريم‌هاي ظالمانه، منجر به توسعه بازار بزرگ، مهم و كليدي ايران مي‌شود كه اين براي اقتصاد غرب، مغتنم است.

6- تيم اوباما نشان دادند كه از اسلافشان عاقل‌ترند زيرا در گذراندن قطعنامه جديد براي ملغي كردن قطعنامه‌هاي قبلي شوراي امنيت سازمان ملل در تحريمهاي هسته‌اي ايران، تعجيل كردند. جمهوري‌خواهان آنچنان خود را تحقير كرده‌اند كه وقتي به التماس از اوباما خواستند كه بگذاريد اول، توافقنامه وين در كنگره بررسي شود و بعد از آن، موضوع قطعنامه جديدي را در شوراي امنيت پيگيري كنيد با پاسخ جالب وندي شرمن مواجه شدند كه به آنها گفت ما نمي‌توانيم جهان را منتظر درخواست كنگره آمريكا بگذاريم. قرار است امروز دوشنبه در شوراي امنيت سازمان ملل، پيش‌نويس قطعنامه‌اي درباره برجام و لغو قطعنامه‌هاي قبلي شوراي امنيت در خصوص تحريم‌ها، مورد بررسي و فردا سه شنبه مورد تصويب نهايي قرار گيرد. نكته: عنوان كردن بند 12 اين پيش‌نويس در چارچوب «مكانيزم ماشه»، يك اشتباه در برداشت است.

7- و در نهايت، با آنكه اوباما شخصا و نه ديگر اعضاي دولتش به بخش كمي ‌از اشتباهات و ظلم‌هاي آمريكا در مورد ايران اعتراف كرده، اما همين نيز دليل ديگري است بر اينكه اوباما، عاقلتر از روساي جمهور قبلي آمريكا است. اميد آن مي‌رود با توجه با فرمايشات صريح مقام معظم رهبري در روز عيد سعيد فطر پيرامون توافقنامه وين و روند ادامه آن، برجام وسيله‌اي براي اجراي توصيه‌هاي امام راحل و مقام معظم رهبري مبني بر وحدت كلمه، ميان كليه نيروهاي وفادار به انقلاب اسلامي ‌باشد.

منبع : روزنامه مردم سالاري

اول ** 1647
۰ نفر