«روزنامه ايران» در ويژه نامه خود با عنوان «از تولد تا توافق» مصاحبه اختصاصي را از علي يونسي دستيار ويژه رييس جمهوري در امور اقوام و اقليت هاي ديني و مذهبي در باره روز شمار ورود روحاني به انتخابات و پيروزي او منتشر كرده است كه مشروح آن در پي مي آيد:
طبق عرف سپهر سياسي ايران، رقابت زودرس انتخاباتي، چند ماه پيش از روز رأيگيري آغاز ميشود. انتخابات 24 خرداد 92 هم از اين قاعده مستثني نبود و فعاليت جناحها و آنان كه سوداي نامزدي داشتند از نيمه دوم سال 91 استارت خورد و زمستان همان سال،حرارت كمپينها به حدي رسيده بود كه گرم شدن تنور انتخابات را يادآوري كند.
از سويي، خيل نامزدهاي ريز و درشت، به صراحت يا تلويحاً از عزم خود براي ورود به عرصه رقابت خبر ميدادند و از سوي ديگر، زمزمه احتمال ورود شخصيت هايي مانند هاشمي در جامعه پيچيده و فضاي انتخاباتي را تحت تأثير خود قرار داده بود.
در كوران گمانه زني هايي كه عمدتاً روي آمدن يا نيامدن خاتمي و هاشمي و ترديد آنان تمركز داشت، يك فعال سياسي با قاطعيت پيشبيني كرد كه انتخابات بدون حضور اين دو چهره شاخص برگزار خواهد شد هرچند اين گمانه زني، گوش شنواي زيادي نيافت اما او تلاشش را مضاعف كرد تا توجه فعالان سياسي تحول خواه را به سمت گزينه سومي جلب كند.
استدلا لش اين بود كه رؤساي جمهوري پيشين چهره هايي وزين و مورد احترام هستند كه شايستگي نامزدي و حمايت دارند اما به دليل شرايط كشور و احتمال انسداد فضاي سياسي، در واكنش به نامزدي آنان، مصلحت در شناسايي و اجماع روي شخصيت ديگري است كه حساسيت كمتري بر انگيزاند.
نامزد پيشنهادي او هم حسن روحاني بود. تحولات انتخاباتي، يكي پس از ديگري رخ داد و پس از اعلام نتيجه بررسي صلاحيتها مشخص شد كه گمانه زني اين فعال سياسي درباره نامزدهاي غايب در انتخابات درست بوده است. هرچند، غيبت هاشمي، نه ناشي از اراده اش بلكه نتيجه رد صلاحيت اش بود.
در اندك روزهاي باقيمانده تا برگزاري انتخابات، رايزنيها شدت گرفت و در تحولاتي سرنوشت ساز، راهبران طيفهاي اصلي تحولخواه، پيرامون حمايت از حسن روحاني اجماع كردند و نامزد منتخب شان با رأي اكثريت مردم، راهي «پاستور» شد.
آن فعال سياسي هم؛ اينك، دستيار ويژه رئيس جمهوري است و اهداف روحاني در امور اقوام و اقليتهاي ديني و مذهبي را پيگيري ميكند.
علي يونسي چند هفته مانده به آغاز سه سالگي دولت تدبير و اميد، دعوت ما را براي مرور رخدادهاي آن مقطع پذيرفت و با اشتياق و ذكر جزئيات، فراز ونشيب آن ايام، مباني تحليل سال 91 خود از شرايط كشور، واكنشهاي اوليه فعالان سياسي به ايده هايش و هفت خوان رسيدن به اجماع حول محور روحاني را بازخواني كرد.
سخنان او به عنوان يكي از فعالان مؤثر ستاد انتخاباتي روحاني، روايتي است از پشت پرده رخدادهاي انتخاب يازدهم در فاصله زماني زمستان 91 تا 24 خرداد 92.
گرچه پس از پيروزي روحاني بسياري ادعا كردند كه روند تحولات قابل پيشبيني بود، اما واقعيت اين است كه اين پروسه آن قدر سريع و پيچيده اتفاق افتاد كه امكان پيشبيني را سخت ميكرد. اگر موافقيد براي بررسي آنچه در انتخابات روي داد، به ماههاي قبل از آن و مشخصاً زمستان 91 برگرديم. آن زمان به نظر ميرسيد كه شانس پيروزي روحاني چندان بالا نيست. اما شما از نخستين افرادي بوديد كه با اطمينان از پيروزي وي سخن گفتيد. مبناي پيشبيني شما چه بود؟
قبل از اينكه وارد بحث شوم، مقدمهاي دارم كه به قول دكتر شريعتي، از ذي المقدمه مهمتر است. انتخابات، از مهمترين شاخصهاي مردمسالاري است. در ميان كشورهاي منطقه، تنها كشوري كه معيارهاي مردمسالاري را به صورت كامل و دقيق رعايت ميكند، هند است. هندوستان نه فقط بهتر از همه كشورهاي آسيا، بلكه در اين مقوله از همه دنيا بهتر است. در حالي كه اين كشور، شاهد بيشترين تنوع قومي هست و همين تنوع و وجود اقوام مختلف در يك كشور، يكي از توجيهات استبداد است. با اين وجود، در هندوستان، باوجود اينكه بيشترين تنوع قومي، ديني و مذهبي ديده ميشود، اما قويترين و محكمترين رژيم دموكراسي هم برقرار است و به تعبيري يك كپي بهتر از اصل محسوب ميشود.
تقريباً همه كشورهاي عربي استبدادي عمل ميكنند. در اين ميان، در سالهاي اخير، تركيه، قدمهاي خوبي برداشته است، هرچند هنوز هم تا دموكراسي فاصله زيادي دارد و متأسفانه در سالهاي اخير، عقبگردهايي هم داشته است. با وجود همه اينها، از ميان كشورهاي خاورميانه و مسلمان، جمهوري اسلامي از همه بهتر عمل كرده است. به عبارت دقيقتر بهرهگيري و استفاده جمهوري اسلامي از اهرم دموكراسي و جابهجايي قدرت با استفاده از انتخابات، جلوتر از ساير كشورهاست. نظام جمهوري اسلامي توانسته است از اين ويژگي و فرصت بخوبي استفاده كند؛ استفاده از اين فرصت هم، نه فقط به عنوان اجراي قانون و وظيفه كه خود امري پسنديده است بلكه، از آن بالاتر با استفاده از انتخابات توانستهايم در دورههاي مختلف بسياري از تهديدها را دفع كنيم.
چه تهديدهايي مورد نظرتان است؟
در كشور ما، هر از چند گاهي بسياري از فشارها متراكم ميشود. در دوره هايي، انتظارها بشدت بالا ميرود و اگر فشارهاي مضاعف و انتظارات مختلف، مديريت نشود، ميتواند كشور را به مخاطره بيندازد. اما جمهوري اسلامي بخوبي توانسته از اين وسيله يا اهرم انتخابات، هم براي اجراي قانون و هم براي دفع همه تهديدها و مخاطراتي كه داشته است، استفاده كند. در اين دورههايي كه فشارها يا انتظارات انباشته ميشود، كساني را ميبينيم كه به دليل بيتوجهي به عمق مسائل سياسي و استراتژيك، دچار يأس ميشوند؛ بسياري از جريانات سياسي، عقب نشيني كرده و ميگويند انتخابات، يا برگزار نميشود، صوري برگزار ميشود، يا نتيجه از پيش مشخص است. يعني آن يأس، به اين تحليلها منتهي ميشود. دليل اصلي هم عجز از درك جريانات اصلي و ارائه ندادن پاسخ مناسب به مشكلاتي است كه در جامعه ميبينند. بر اين اساس از ظرفيتهاي شناخته شده جمهوري اسلامي غفلت كرده و احساس ميكنند كه كار تمام شده و انتخابات فايدهاي ندارد. غافل هستند از اينكه، جمهوري اسلامي حتماً از اين شيوه استفاده ميكند و چنانچه ما از اين فرصت استفاده كنيم، هم جمهوري اسلامي بهرهمند ميشود و هم ما. يعني انتخابات، زمينه و فرصت يك بهرهبرداري متقابل حاكميت، مردم و جريانات سياسي را در پي خوهد داشت، اما فهم اين فرصت، نيازمند يك درك سياسي است. اين فهم سياسي در حاكميت وجود دارد و به همين دليل ميبينيم كه حاكميت، هيچ وقت آن فشارها و انتظارات را بيپاسخ نميگذارد و براي آنها راه حل دارد؛ راه حل هم، انتخابات است. ببينيد! هر 8 سال، جامعه ما در يك شرايط بحراني قرار ميگيرد و عده زيادي از سياسيون يا بدبينند يا نميخواهند عمق مسائل سياسي را بفهمند يا اصلاً نميتوانند؛ مأيوس ميشوند و به كناري ميروند و حتي برخي، براي هميشه سياست را رها ميكنند و ميگويند: «هشت سال پيش خراب شده و دوباره هشت سال بعد هم همين طور است.»
يكي از انتخابات مهمي كه در كشور ما برگزار شد، انتخابات مربوط به نخستين دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي بعد از ارتحال امام(ره) و پايان جنگ بود. آن زمان مسأله اين بود كه چطور ميشود به انتظارات گسترده مردم، بويژه بعد از پايان جنگ پاسخ گفت. همچنين براي نخستين بار بود كه بعد از رحلت امام(ره) انتخابات براي تعيين رئيس جمهوري برگزار ميشد. آقاي هاشمي توانست با گفتمان سازندگي به آن انتظارات پاسخ بدهد. اما گفتمان آقاي هاشمي، تبعات و آثار منفي هم داشت. نارضايتيهايي جمع شد و تندروهايي كه در تمام اين دوران هستند، سعي ميكردند فضا را به سمت اختناق و بنبست سياسي بكشانند. البته توانستند عدهاي را مأيوس كنند. انتخاب آقاي خاتمي هم در اوج ناباوري داخلي و خارجي صورت گرفت و نشان داد كه جمهوري اسلامي ظرفيت ناشناخته گستردهاي دارد كه ميتواند بحرانها را در زمان خود مديريت كرده و شاهد جابهجايي قدرت باشد؛ به انتظارات پاسخ بدهد و همه كساني را كه به حاشيه رفتند، بار ديگر به متن برگرداند. در دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي با شعار توسعه سياسي به انتظارات پاسخ داده شد.
انتخاب احمدينژاد پاسخ به چه انتظاراتي بود؟
انتخاب آقاي احمدينژاد پاسخ به مطالبات عميق تاريخي بود. شعارهايي كه از سوي ايشان مطرح شد، براي يك بار هم كه شده، بايد عملي شده و به منصه ظهور ميرسيد. يعني بايد در زمان و دورهاي، به مطالباتي كه با شعارهاي ظاهراً مذهبي گره خورده بود، پاسخ داده ميشد. اگر به اين مطالبات پاسخ داده نميشد، طوفاني بر پا و همه چيز را نابود ميكرد. براين اساس، به نظر من، آنچه آقاي احمدينژاد ميگفت، تنها زبان آقاي احمدينژاد نبود؛ بلكه زبان بسياري از افراد منتسب به مذهبيها بود و بايد نشان داده ميشد كه چقدر آن شعارها عملي است. شعارهاي احمدينژاد خارج از ظرفيت كشور و نظام جمهوري اسلامي بود.
برگرديم به بحث انتخابات؛ حتي زماني كه رئيس دولت اصلاحات و آيتالله هاشمي رفسنجاني توسط عدهاي به عنوان نامزد مطرح ميشدند، شما از نخستين فعالان سياسي بوديد كه بر ضرورت نامزدي روحاني تأكيد ميكرديد، چطور به اين جمعبندي رسيديد؟
براي پاسخ به اين سؤال بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه 8 سال مديريت آقاي احمدينژاد، به يك انسداد سياسي، اجتماعي، اقتصادي و بينالمللي منجر شده بود. همه چيز به انسداد كشيده شد و اين تنها شامل انسداد سياسي نميشد؛ در اين دوران ما شاهد انسداد اجتماعي، اقتصادي و سياست بينالمللي را هم بوديم و كشور از هر جهت قفل شد. براي بازكردن اين قفل و گشايش اين وضعيت، بايد يك بار ديگر كشور را به عقلانيت، هوشمندي و تدبير دعوت ميكرديم. جامعه ما به سختي، تلخي روشهاي تند و استراتژيهاي آرماني غيرقابل اجرا در همه عرصهها را چشيد و بايد بار ديگر به «خردورزي» دعوت ميشد. اين جهتگيري بعداً به تعابير اعتدال و تدبير تبديل شد.
تقريباً از دو سال قبل از انتخابات، من با ايشان صحبت داشتم. فهم من اين بود كه شرايط كشور افراد خاصي را ميپذيرد؛ يعني كساني ميتوانند بخت پيروزي در رقابت انتخابات را داشته باشند كه مردم را مجاب كند به اينكه ميخواهد با يك استراتژي عقلاني، كشور را اداره كند، نه با شعار؛ ميخواهد در داخل و خارج، آشتي برقرار كند؛ ميخواهد اخلاق و اقتصاد را نجات دهد و همه را به كار بگيرد. به عبارت ديگر، دقيقاً نقطه مقابل و عكس همه آن چيزهايي كه احمدينژاد انجام داده و زيانهايش آشكار شده بود. نياز كشور اين بود كه مرد يا مرداني پا به عرصه بگذارند كه قطار خارج شده از ريل را به ريل بازگردانند. در گذشته كشور چه به شكل محافظه كاري چه به شكل اصلاحطلبي، به هر صورت در ريل حركت ميكرد؛ اما آقاي احمدينژاد برخلاف استراتژي آن دو جريان شناخته شده عمل كرد. در گذشته، گرچه آن دو جريان شناخته شده با هم اختلاف سليقه داشتند، اما در نهايت، هم حرف هم را ميفهميدند و هم ميدانستند كه مسير آينده بايد به چه صورت باشد.
چگونه از اين مقدمات نتيجه گرفتيد كه روحاني گزينه مناسبتري است؟
فهم من و عده زيادي اين بود كه باتوجه به شرايطي كه كشور در آن قرار گرفته است، اگر مرداني كه با اين ويژگي شناخته ميشوند بيايند، مردم حتماً استقبال ميكنند. من براي اين وضعيت، دو نفر را بيشتر سراغ نداشتم: آقاي ناطق نوري و آقاي حسن روحاني. از نظر من آقاي ناطق نوري اولويت اول بود. فراوان، خودم و دوستانم با ايشان صحبت كرديم. ايشان متقاعد نشد. ايشان همين مشكلاتي كه امروز ميبينيم را پيشبيني ميكرد و ميگفت اين موانع هست و نميگذارند من كار كنم و نميآيم. بنابراين انتخاب به آقاي روحاني منحصر شد. رسيدن به اينكه راهحل اين وضعيت، در ايشان انحصار دارد، نكتهاي بود كه بايد نخبگان روي آن به اجماع ميرسيدند. يعني فردي مانند آقاي هاشمي رفسنجاني قبول ميكرد؛ آقاي خاتمي ميپذيرفت و ديگران در سطوح پايين. خود آقاي ناطق و آقاي سيدحسن خميني نيز همينطور. اين اجماع هم به وجود ميآمد. 8 ماه قبل از اين بحثها، من و برخي دوستان، با آقاي هاشمي صحبت كرديم. آقاي هاشمي هم قبول داشت كه نامزدي اصلاً منحصر در ايشان است.
نقش هاشمي در شكلگيري اين اجماع چقدر بود؟
ما از آقاي هاشمي قول گرفتيم كه ايشان با تمام ظرفيت از اجماع حمايت كنند. اين زمان تقريباً 8 ماه قبل از انتخابات بود.
اما خود هاشمي هم ثبتنام كرد...
بله، اينها تحولات بعدي است. همان موقع اين احتمال بود كه خود آقاي هاشمي هم بيايد؛ يعني همان جمعي كه اكنون در دولت هستند و آن موقع عمدتاً در مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام بودند، همان موقع هم احتمال ميداديم كه ممكن است آقاي هاشمي بيايد.
بحثي مطرح بود مبني بر اينكه روحاني به تأكيد هاشمي در انتخابات ثبتنام كرد. اين را تأييد ميكنيد؟ يا اينكه خود روحاني به اين جمعبندي رسيد؟
آقاي هاشمي به آقاي روحاني گفته بودند كه شما در انتخابات ثبتنام كنيد، حتي موقعي كه آقاي هاشمي ثبتنام كرد، آقاي روحاني خواست كنار برود كه ايشان مانع شد و گفت كه شما باشيد و كنار نكشيد. آقاي هاشمي نه يك بار، بلكه چند بار، هم به خود روحاني و هم به ما تأكيد كردند كه ايشان بايد نامزد انتخابات بماند.
ميل خود روحاني در آستانه ثبتنام نامزدها چه بود؟
ميل و ارادهشان بر ثبتنام بود و احتمال هم ميدانند كه آقاي هاشمي بيايد؛ هر چند، آقاي هاشمي مكرر به دوستان گفته بود كه من نميآيم، از جمله به خود من گفته بود.
طبق روايت شما، روحاني تصميم به ثبتنام داشت و هاشمي هم كه در جريان قرار گرفت، او را تشويق به ثبتنام كرد.
آقاي هاشمي از چند ماه قبل به ايشان تأكيد كردند كه شما بايد بياييد و ثبتنام كنيد. آقاي روحاني قبل از ثبتنام، به منزل آقاي هاشمي رفتند و مجدداً از ايشان اين تأكيد را شنيدند و بعد ثبتنام كردند. در واقع، آقاي روحاني ترديدي نداشت كه نظر آقاي هاشمي به ايشان است و حتي اطرافيان آقاي روحاني يقين پيدا كردند كه آقاي هاشمي از نامزدي ايشان حمايت خواهند كرد.
من با چند نفر از دوستان، 7 يا 8 ماه قبل انتخابات، دو بار خدمت آقاي هاشمي رفتيم و با ايشان بحث نامزدي آقاي روحاني را مطرح كرديم. در اين جلسات آقاي واعظي، آقاي صالحي اميري، معاونان فعلي آقاي رئيس جمهوري، آقاي بانك و عدهاي ديگر كه اكنون در دولت هستند، حضور داشتند؛ سرانجام آقاي روحاني تصميم گرفتند كه بيايند و آقاي هاشمي هم از اين تصميم استقبال كردند. در اين ميان، دغدغهاي شكل گرفت كه اگر اصلاحطلبان از ايشان حمايت نكنند، وضيعت انتخاباتي ايشان چگونه خواهد شد؟ رقيب اصلي آقاي روحاني، آقاي قاليباف بود؛ براي رأيآوري ايشان اقدامات زيادي انجام شده بود. به همين دليل در حالي كه هنوز انتخابات وارد مرحله رقابتي نشده بود؛ آقاي قاليباف توجه مثبت حدود 30 درصد از رأيدهندگان را به خود جلب كرده بود. ايشان همه كارها را انجام داده و ستادها را راهاندازي كرده بود و به نظر ميرسيد با ادامه اين روند، آقاي قاليباف، پيروز قطعي انتخابات رياست جمهوري خواهند بود. در نقطه مقابل، آقاي روحاني براي اكثر مردم، چندان شناخته شده نبود و در نظرسنجيهاي اوليه وضيعت مناسبي نداشتند. ما ميدانستيم بايد از نامزدي حمايت كنيم كه رقيب بزرگي مانند آقاي قاليباف دارد؛ رقيبي كه شناخته شده است؛ پول كافي دارد و پيشاپيش آراي قابل توجهي را به خود جذب كرده است. آقاي روحاني، نه پول داشت و نه اكثريت مردم از او شناخت كافي و لازم را داشتند. اما در عين حال به اين جمعبندي رسيده بوديم كه آقاي روحاني ميتواند ظرفيت بالقوه بسياري از رأي دهندگان را به نفع خود فعال كنند. برآورد ما اين بود كه مردم به هر كسي كه حتي بوي احمدينژاد بدهد، «نه» قاطعي خواهند گفت و ميدانستيم كه اين نكته گريبانگير آقاي قاليباف خواهد شد و رأي ايشان در يك رقابت جدي، فرو خواهد ريخت؛ و بالعكس، آقاي روحاني اين توان را دارند كه آراي اين گروه از رأي دهندگان و نيز نظر مثبت بخش بزرگي از رأي دهندگان خاموش و معترض را جلب كند و در رقابت فشرده، آقاي روحاني با تكيه بر آراي همين گروه از جامعه خواهد توانست بر رقيب پيروز شود.
شما روي اكثريت خاموش حساب كرديد. زمان تحليل شما، هشت ماه قبل از انتخابات است. چرا پيش فرض شما اين بود كه رقيب اصلي قاليباف خواهد بود؟ چرا در پيشبينيهايتان مثلاً، نامزد احتمالي اصلاحطلبان را وارد دايره محاسبات خود نميكرديد؟
رقباي اصلي آقاي روحاني در ميان اصلاحطلبان، دو نفر بودند كه احساس ميكردم و ميگفتم كه نبايد بيايند و ممكن هم نيست بيايند. ميگفتم آقاي خاتمي و آقاي هاشمي بزرگترين رقيب هستند كه اگر بيايند، آقاي روحاني نميتواند با آنان رقابت كند. اما پيش فرض و حرف ما اين بود كه اين بزرگان نبايد بيايند. بهمن ماه 91 چند ماه قبل از انتخابات، در مراسم تشييع پيكر مرحوم حبيبي، در مصاحبهاي اعلام كردم كه آقاي هاشمي نميآيد؛ مصلحت نيست كه بيايد و آقاي خاتمي هم همين طور. براي اينكه معتقد بودم كه با آمدن آنان، فضا امنيتي ميشود و اين وضعيت، به صلاح نبود. بنابراين وقتي پيشفرضمان آن شد كه آنان نخواهند آمد؛ در ادامه به اين نتيجه رسيديم كه اصلاحطلبان يا به آقاي روحاني رأي خواهند داد يا به آقاي عارف. به نظر همه سران اصلاحطلب، با همه ويژگيهاي مثبت و خوبيهايي كه آقاي عارف دارد و يك اصلاحطلب واقعي است، اما شرايط و زمان به گونهاي بود كه احساس ميشد، آن زمان، زمان آقاي عارف نيست و زمان، زمان آقاي روحاني است. آقاي روحاني، نه مدعي اصلاحطلبي بوده و هست و نه عضويتي در گروههاي اصلاحطلبي داشت. اين نكتهاي بود كه از دو سال پيش از انتخابات روي آن تأكيد داشتيم و براساس آن ميگفتيم، اكنون شرايط ما به گونهاي است كه بايد يك راه ميانه را انتخاب كنيم؛ يعني اگر بر سر دو راهي انتخاب ميان اصلاحطلبها و اصولگراها قرار بگيريم، حتماً بازنده خواهيم شد و راهكار منطقي را در نامزدي گزينهاي ميديديم كه قادر باشد آراي بخشهايي از اصلاحطلبان و طيفهايي از اصولگرايان را هم جذب كند و در عين حال بتواند تا حد ممكن پاسخگوي مطالبات اصولگرايان و اصلاحطلبان حامي او باشد.
با اصلاحطلبان هم رايزني كرديد؟
بيشترين وقت و رايزني ما با سران شاخص و عناصر مؤثر اصلاحطلبها گذشت. يك سال قبل از انتخابات در يك جلسه افطاري كه افراد شاخص اصلاحطلب حضور داشتند. اين بحث مطرح شد كه آينده چه ميشود و در انتخابات چه بايد كرد؟ همان موقع اين موضوع را مطرح كردم كه شرايط كشور اقتضا نميكند كه اصلاحطلبان مانند دوم خرداد 76 وارد ميدان شوند؛ زيرا امكان ندارد به اصلاحطلبان چنين فرصت مشابهي داده شود. از آن طرف هم مردم از اصولگرايان استقبال نميكنند. بنابراين بايد فردي انتخاب شود كه هم اصولگرا باشد و هم اصلاحطلب.
اسمي هم از نامزد مورد نظرتان برديد؟
آن موقع اسم نبردم، اما در ذهنم بيشتر اين دو شخصيت بود؛ يعني آقاي ناطق و آقاي روحاني كه جزو افراد شاخص اصولگراي عضو جامعه مبارز روحانيت هستند.
پس از اينكه هاشمي هم ثبتنام كرد، چه تحولاتي شكل گرفت؟
آقاي روحاني به ديدار آقاي هاشمي رفتند و اعلام كردند كه ميخواهند انصراف بدهند. آقاي هاشمي قبول نكردند و گفتند شما بايد باشيد؛ چون آقاي هاشمي احتمالهايي ميداد. من سه يا چهار روز قبل از ثبتنام ايشان، در منزل خدمت آقاي هاشمي رفتم و گفتم كه آمدن شما به مصلحت نيست و فشارها براي آمدن روي شما تأثير نگذارد. ايشان تأكيد كردند و گفتند مطمئن باشيد نميآيم. آمدم و بعد از ابراز اطمينان از تصميم ايشان، مصاحبه كردم و گفتم كه آقاي هاشمي نميآيند. معتقد بودم اين نكته بايد منتقل شود كه اين آقايان نميآيند و برهمين اساس، بايد روي نامزد ديگري سرمايهگذاري و در نهايت روي آقاي روحاني تمركز شود. نكته ديگر هم جو سنگين امنيتي كه در دوران احمدينژاد در سراسر استانها درست شده بود كه براساس آن، كسي جرأت نميكرد حرف بزند. اما معتقد بودم آن فضا هم بايد شكسته ميشد. بنابراين، ابايي از اعلام مواضع نداشتم.
آنگونه كه روايت ميكنيد ابتداي تحليل به اين نتيجه رسيديد كه رؤساي جمهوري پيشين در روز انتخابات نامزد نخواهند بود و بعدها، اين تحليل شما تبديل به خبر شد. چرا در گفتوگوهاي تان به اينكه از تصميم آنان «خبر» ميدهيد و نه «تحليل» اشاره شفافي نداشتيد؟
اوايل نظراتم را تحليلي بيان ميكردم و بعد تبديل به خبر شد. اين را هم بگويم كه من در بهمن ماه 91، چند سفر به مشهد و چند مركز استان ديگر رفتم و با سياسيون و اصلاحطلبها صحبت كردم. عدهاي به عنوان اعتراض و بسيار هم تند عنوان ميكردند كه چرا آقاي هاشمي نميآيد؛ ايشان بايد بيايد. آنان ميگفتند كه آقاي روحاني خيلي هم خوب است، اما مردم ايشان را نميشناسند و وقت هم نداريم كه ايشان را به مردم معرفي كنيم. اما اگر آقاي هاشمي بيايد، مردم ايشان را ميشناسند و ديگر از اين نظر راحت هستيم. من آنجا مجبور شدم مسأله را كمي باز كنم. اما جلسه به تندي كشيد و حتي به ما پرخاش كردند و گفتند كه چرا شما اين طور القا ميكنيد كه آقاي هاشمي نميآيد، ايشان حتماً بايد بيايد.
به ارديبهشت 92 برگرديم. هاشمي ثبتنام كرد، اما درعين حال مانع انصراف روحاني شد. به نظر شما دلايل آقاي هاشمي براي جلوگيري از انصراف روحاني چه بود؟
من ترديد نداشتم بر سر راه نامزدي آقاي هاشمي موانع بزرگي ايجاد خواهد شد، اما احتمال تأييد صلاحيت نشدن ايشان را هم نميدادم. مصلحت هم نبود كه ايشان رئيس جمهوري شود و اين را تا چند روز قبل، آقاي هاشمي هم قبول داشت.
چرا احتمال نميداديد صلاحيت هاشمي تأييد نشود؟
اصلاً فكر نميكرديم شوراي نگهبان فردي را مانند آقاي هاشمي رد صلاحيت كند، زيرا تأييد نشدن صلاحيت آقاي هاشمي، پيامهاي زيادي داشت. خفيفترين و خوشبينانهترين احتمال من درباره آقاي هاشمي اين بود كه بزرگان به ايشان ميگويند كه شما انصراف بدهيد و ايشان هم انصراف ميدهند. اما گويا از سوي علماي قم و نجف، توصيههايي شده بود كه ايشان در انتخابات حضور پيدا كنند. به نظر من، اين كار آقاي هاشمي از نظر سياسي اشتباه بود؛ ولي اين اشتباه سياسي از عوامل تأثيرگذار پيشبيني ناپذيري بود كه در روزهاي آخر، روي بسياري از واجدان شرايط رأي دادن تأثير گذاشت و آنان را يك جا، پشت سر آقاي روحاني قرار داد. تأييد صلاحيت نشدن آقاي هاشمي، شوكي بود كه به بخشي از جامعه وارد شد. زيرا آنان آقاي هاشمي را بخشي از هويت ملي و مذهبي خودشان ميدانند. با تأييد نشدن صلاحيت هاشمي تمركز روي روحاني بيشتر شد. سواي حمايت شخصي، هاشمي تلاشي هم براي شكلگيري اجماع روي روحاني انجام داد. وقتي آقاي هاشمي ثبت نام كرد، بسياري از اعضاي ستاد آقاي روحاني به ستاد آقاي هاشمي رفتند؛ من هم در آنجا مسئوليتي را پذيرفتم. اما همان موقع بنا شد كه چراغ ستاد آقاي روحاني را روشن نگه داريم و كركره را پايين نكشيم. اما دو روز بعد از اينكه صلاحيت آقاي هاشمي تأييد نشد، به درخواست ايشان، به منزلشان رفتم و ديديم كه با لباس راحت خانه در حياط نشستهاند و بسيار خونسرد مشغول مطالعه هستند. انگار هيچ اتفاقي نيفتاده بود. گفتند: «شنيدم كه سرد شديد». گفتم: «چه عرض كنم، ما يخ زديم». گفتند: «براي چي؟ خيلي هم خوب شد». گفتم: «احساس ميكنم اين قدر سرد شده كه مردم پاي صندوقهاي رأي نيايند. من از اين ناراحتم.» گفت: «نه؛ ممكن است، برعكس باشد». ما متوجه اين نكته نبوديم و وقتي اين جمله را از ايشان شنيدم، اميدوار شدم.
در آستانه برگزاري انتخابات؛ شبانه خبري رسانهاي شد مبني بر اينكه قرار است در جلسه شوراي نگهبان، صلاحيت آقاي روحاني بررسي مجدد شود، اما صبح روز بعد سخنگوي شوراي نگهبان اين خبر را رد كرد. مبناي اين خبرسازي چه بود؟
بله. افرادي تلاش كردند آقاي روحاني را دچار رد صلاحيت كنند. اين بحث مطرح و كساني پيگير اجراي آن بودند. عدهاي فكر نميكردند آقاي روحاني هم شانس بالايي براي رأيآوري داشته باشد. شايد اگر پيشبيني ميكردند كه آراي واريزي به صندوقها، حكم به پيروزي آقاي روحاني خواهد داد براي رد صلاحيت ايشان از هيچ تلاشي فروگذاري نميكردند.
چرا تلاش حاميان ردصلاحيت روحاني، در واپسين روزهاي انتخابات ناكام ماند؟
اگر هم صلاحيت آقاي هاشمي را تأييد نميكردند و هم آقاي روحاني رد صلاحيت ميشد، اين به معناي تعطيل انتخابات بود و چنين رخدادي ميان عقلاي نظام پذيرفته نبود و آنان تمايلي نداشتند كه براي اهداف جناحي از جيب نظام هزينه شود. علاوه بر اين، آن زمان شبههاي هم مطرح بود كه انتخابات، گرم نخواهد بود، يعني يا استقبال نميشود يا به كساني كه اصلاحطلبند يا گرايش اصلاحطلبي دارند، ميدان داده نميشود. من ميگفتم كه اين تحليل درست نيست. زيرا اولاً جمهوري اسلامي از اين ظرفيت استفاده ميكند، دوم اينكه پيام نوروزي رهبر معظم انقلاب يك چراغ سبز بسيار واضح و شفافي بود، مبني بر اينكه انتخابات بايد در سطح ملي برگزار شود. ايشان در اين پيام بر تحقق «حماسه سياسي» تأكيد كرده بودند و «حماسه سياسي» جز با مشاركت و رقابت همه جريانهاي سياسي امكانپذير نبود.
در آن زمان، رايزنيهايي براي شكلگيري يك ائتلاف وجود داشت. اين رايزنيها در چه سطحي بود و راهكار مورد توافق براي كنارهگيري سايرين به نفع يك نامزد چه بود؟ نظرسنجي از مردم يا نظرخواهي از فعالان سياسي؟
يك مبناي ائتلاف؛ مصلحت سنجي بود. آناني كه ميگفتند آقاي روحاني باشد، چندان كاري به اين نداشتند كه چه كسي بخت بيشتري دارد. اين عده معتقد بودند مصلحت اين است كه روحاني باشد. مبناي ديگر هم نظرسنجيها بود. يك جريان براين اساس معتقد بود كه آقاي روحاني رأي بيشتري دارد و مهمتر آنكه، آراي نيروهاي تحول خواه هم نبايد تقسيم شود. اين دو جريان فعال بودند. من آن روزها در استانها سخت درگير بودم. هرچند هميشه گوشه چشمي هم به ائتلاف داشتيم، اما در همين دوره كميتهاي تشكيل شد.
سرانجام چه مبنايي انتخاب شد؟
در آن زمان، هر ستادي مدعي بود كه بيشترين رأي را دارد. به همين دليل قرار شد نظرسنجي شود. من هم موافق نظرسنجي بودم، زيرا ميدانستم نظرسنجي ترديدها درباره پيشتازي روحاني را از ميان خواهد بود. ضمن اينكه در سفر به شهرستانها متوجه شدم كه اساساً اين ائتلاف اتفاق افتاده بود و در خيلي جاها ستادهاي آقاي عارف به ستادهاي آقاي روحاني ملحق شده بودند. در شهرها ميديدم قبل از اينكه ما تبليغ كنيم، خود ستادها ائتلاف كردند و با هم كنار آمدند. يعني ائتلاف از پايين شكل گرفته بود و همه به اين تحليل رسيده بودند كه اگر ما يكي نشويم، داستان 84 تكرار ميشود و ما نبايد دوباره اشتباه كنيم. بعد از اينكه حضور بزرگان منتفي شد، ميگفتند «ائتلاف، ائتلاف». اين شعاري بود كه مدام در شهرها ميشنيدم. وقتي ميگفتيم ائتلاف با كي؟ ميگفتند ما آقاي عارف را اصلاحطلب ميدانيم و با شعارها و آرمانهاي ما بيشتر نزديك است، ولي شرايط براي آقاي روحاني مناسب است.
در دو روز آخر وضعيت نظرسنجي چگونه بود؟
چون ميداني عمل ميكردم، ترديدي نداشتم كه آقاي روحاني از ديگران پيشي گرفته است و ترديدي نيست كه ايشان پيروز قطعي است. آمارها و نظرسنجيها هم همين را ميگفت اما در اينكه دور اول ميشود يا دور دوم، ترديد داشتم. دو حادثه پيروزي ايشان را در دور اول قطعي كرد؛ يكي رد صلاحيت آقاي هاشمي و دوم كناركشيدن آقاي عارف. اگر اينها نبود، رقيب ايشان در دور دوم آقاي قاليباف بود كه باز هم آقاي روحاني پيروز ميشد.
البته در دور دوم پيشبيني سخت ميشد، چون ممكن بود آراي اصولگرايان هم روي قاليباف تجميع شود.
اگر همه آراي اصولگرايان را هم جمع ميكرديم، به پاي آراي آقاي روحاني نميرسيد. حتي بر اين باورم كه در دور دوم رأي آقاي روحاني به 30 ميليون ميرسيد، موج عظيمي بلند شده بود.
ائتلاف از بالا چگونه شكل گرفت؟ آيا آقاي روحاني و عارف با هم جلساتي داشتند؟
اين جلسات شكل نگرفت و انصراف آقاي عارف ديرهنگام اعلام شد و اشارهاي به حمايت از آقاي روحاني نداشتند.
آقاي عارف توضيح دادهاند كه من زماني اعلام انصراف دادم كه زمان ممنوعيت تبليغات آغاز شده بود و نميتوانستم اعلام كنم به نفع كدام نامزد كنار رفتهام.
به نظرم الان ديگر زمان طرح اين بحثها نيست. بويژه اينكه ما حالا هم به اين ائتلاف نياز داريم. اگر عارف كنار نميرفت، انتخابات به مرحله دوم ميرفت و البته در مرحله دوم هم آقاي روحاني برنده ميشد، اما كنار رفتن آقاي عارف انتخابات را يك مرحلهاي كرد.
به نظر شما چرا دو نفر اصلي ائتلاف هيچ گاه با هم جلسهاي برگزار نكردند؟
ائتلاف خواست مردم بود اما ظاهر قضيه اين بود كه اين دو بزرگوار در صف مقدم تبليغات بودند و اصلاً فرصتي براي اين جلسات نداشتند. اما باطن قضيه اين بود كه شايد هركدام نسبت به ديگري احساس بينيازي ميكرد و ميگفت اين طرف مقابل است كه بايد به نفع من كنارهگيري كند. نكته مهم اينكه در قضيه انتخابات و ائتلاف، آنچه روي داد، نشان دهنده رسيدن به يك بلوغ سياسي بود و اين بلوغ سياسي به نمايش گذاشته شد و ميديدم كه مردم در دورترين نقاط كشور، همان حرفي را ميزنند كه در تهران ميزنند.
در فرهنگ سياسي ايران، ائتلافهايي از اين جنس و پايبندي عملي به الزامات آن نادر است. كنارهگيري عارف، اقدام ارزندهاي بود. برخي معتقدند استفاده از عارف در قوه مجريه، ميتوانست واكنش مناسبي به كنارهگيري عارف باشد. چرا اين اتفاق نيفتاد؟
هم انتظار آقاي عارف و ستاد ايشان براي استفاده از آن نيروها در دستگاههاي اجرايي بجاست و از آن طرف هم ملاحظاتي وجود داشته و دارد. اگر خاطرتان باشد در نخستين اجلاسي كه بعد از پيروزي آقاي روحاني برگزار شد، خواستند از همه ستادها تشكر كنند. در اين جلسه جمعيت فرياد ميزدند كه «روحاني، عارف يادت نرود.»
پس چرا اين اتفاق نيفتاد؟
مصلحت اين نبود؛ خود آقاي روحاني مايل بودند اما نشد، موانعي وجود داشت.
به لحاظ رسانهاي وضعيت را چطور ميديديد؟
وضعيت نابرابر به نظر ميرسيد. تعداد سايتهاي اصولگرا زياد بود و از اين طرف، رسانههاي هوادار آقاي روحاني كم شمار.
انتخابات 92 در شرايطي برگزار شد كه حتي روستاها نيز به سايتها و اينترنت دسترسي داشتند. روزنامههاي مستقل هم در برابر روزنامههاي رقيب كم ميآوردند و رسانههاي رسمي هم با آقاي روحاني نبودند. اما رسانهها و ارتباطات جديد سراسر كشور را به هم گره زده بود. گرچه شبكههاي اجتماعي به اين گستردگي امروز نبود، اما راه افتاده بود. در نهايت هم مناظرات كار را تمام كرد. آقاي روحاني در مناظره جهش كرد. مناظره از عوامل فوقالعاده مؤثر و تعيينكننده بود.
خاطرهاي از مناظرهها داريد؟
از نظر اخلاقي، آقاي روحاني آدمي نيست كه تهاجم كند، اما اگر مورد تهاجم واقع شود، پاسخ تندي ميدهد. به نظر من كساني كه به آقاي قاليباف مشورت دادند، شناخت درستي از آقاي روحاني نداشتند، والا؛ چنين خطايي مرتكب نميشدند. آنان آقاي قاليباف را وادار كردند آن حرف را بزند و آقاي روحاني هم ناچار شد از خودش دفاع كند و آن پاسخ معروف را به قاليباف بدهد كه اين پاسخ و ظهور مقتدرانه ايشان در مناظرههاي تلويزيوني؛ كار حريف را تمام كرد. آن موقع كه در بحثها و مشورتهاي مربوط به مناظرهها، آقاي روحاني ميگفت هيچ وقت حاضر نيستم ابتدا به كسي حمله كنم. اخلاق به من اين اجازه را نميدهد كه كسي را متهم يا تحقير كنم. درحالي كه مشاوران ميگفتند كه شما بايد حمله كنيد، اما پاسخشان اين بود كه من نميتوانم خود را راضي كنم. اما ميدانستيم كه اگر رقيب حمله كند يا اگر ايشان را عصباني كنند، پاسخ ايشان كوبنده خواهد بود. ما معتقديم حمله آقاي قاليباف در مناظره به ايشان برنامهريزي شده بود، ولي آنان نميدانستند كه آقاي روحاني اين عكسالعمل را نشان ميدهد.
درباره آن جمله معروف آقاي روحاني فكر شده بود؟
بله، درباره همه اينها بحث شده بود. مثلاً اينكه ايشان گفت من يك حقوقدان هستم، از قبل صحبت شده بود. اما ايشان حاضر نشد كه به هيچ وجه حمله كند. آقاي روحاني ميگفت من بايد حرمت نيروهاي مسلح را حفظ كنم و هم اينكه به لحاظ اخلاقي اين مجوز را ندارم.
برنامهريزي صدا و سيما براي مناظرهها را چگونه ديديد؟
برخلاف گمانه زنيهاي اوليه؛ مناظرهها، در مجموع خوب برنامهريزي شده بود. هرچند، در ساير برنامههاي انتخاباتي انتقادهايي داشتيم. در واقع، ميتوان گفت كه فقط مناظرهها خوب بود، اما وقتي از استوديو مناظرهها بيرون ميآمديم، ميديديم كه اكثر برنامهها به ضرر آقاي روحاني تهيه و پخش ميشد. مدام اعتراض ميكرديم، اما فايدهاي نداشت.
شب انتخابات چطور گذشت؟
هيچ كدام مان نخوابيديم. با همه روستاها و نقاط دور كشور تماس ميگرفتند و بيشتر جاها ميگفتند ما صددرصد به آقاي روحاني رأي داديم، حتي روستاهايي كه نه مبلغي به آنجا رفته بود، نه آقاي روحاني را از نزديك ديده بودند و نه بعداً ميتوانست به آنجا برود. اينجا، نقش اقليتهاي قومي، اقليتهاي مذهبي، كردها، بلوچها و تركمنها و در كل اقوام مرزنشين بسيار پررنگ بوده است. بيش از 80 درصد آنان به آقاي روحاني رأي دادند. آنان انتظاراتي از آقاي روحاني داشتند و منتظر پاسخ دولت به مطالباتشان هستند.
منبع: روزنامه ايران
اول**1577
تهران - ايرنا - علي يونسي دستيار ويژه رييس جمهوري در امور اقوام و اقليت هاي ديني و مذهبي در گفت و گويي، از هفت خوان اجماع سياستمداران براي ورود حسن روحاني به پاستور و نشستن بر صندلي رياست جمهوري سخن گفت تا با تدبير او ايران، به جايگاه مناسب خود در صحنه بين المللي برگردد.