مرگ «مرتضی پاشایی» در بیست و سوم آبان 1393 خورشیدی به عنوان یك پدیده اجتماعی در جامعه ی ما، بسیاری از روشنفكران و نخبگان، روزنامه نگاران و حتی مردم عادی را به واكنش واداشت. كتاب «یكی بود، یكی نبود» به بازتاب این واكنش ها با دید تحلیلی پرداخته است.
این كتاب در یك مقدمه، سه فصل و 120 صفحه تدوین شده است. در مقدمه این كتاب نویسنده در مورد انگیزه خود از نوشتن این كتاب، بر این باور است كه تحلیلگران اجتماعی به دلیل عقب بودن از جریان مرگ مرتضی پاشایی قادر به ارایه تحلیلی جامع در مورد آن نیستند و «به همین خاطر اطلاعات قبلی و فعلی خودم را جمع و جور كردم و شروع به نوشتن و انتشار یادداشت های تحلیلی در این باره كردم. مدتی كه گذشت . . . فكر كردم انتشار آنها در قواره یك كتاب شاید بتواند مرجعی برای مدل سازی این رویداد و ثبت وقایع ، پیامدها و نتایج آن برای آیندگان قرار بگیرد». هر چند نویسنده در مورد تحلیل و تفسیر كتاب می گوید: »همه آنچه در این كتاب می خوانید تفسیر و تحلیل وقایع از دیدگاه من است و مطمئنا نمی تواند همه حقیقت ماجرا را در دل خود جای داده باشد.»
فصل نخست كتاب با موضوع «مرتضی پاشایی چرا «بزرگ» شد؟ به عناوین بستر اجتماعی، ویژگی های شخصی(اول: موسیقی دوم:زمان مرگ سوم:نوع مرگ)، كاركرد رسانه ها، رسانه ای رسمی، رسانه های غیر رسمی و در پایان جمع بندی، اشاره دارد.
نویسنده در ابتدای این فصل به طرح پرسش چرا مرتضی پاشایی این قدر بزرگ شد؟، می پردازد و پس از بررسی و واكاوی بسترهای جامعه و عوامل و امكانات شكل گیری چنین پدیده ای به این نتیجه می رسد كه باید آن را در قالب یك نظام گفتمانی، نظام مند و سیستمی مورد تحلیل قرار داد تا به یك جمع بندی جامع رسید. به همین دلیل از آن تحت عنوان «گفتمان مرتضی پاشایی» نام می برد و به این نتیجه می رسد كه جریان اجتماعی كه پس از مرگ مرتضی پاشایی شاهد آن بودیم، نه یك «جنبش» بود كه به یك تغییر اجتماعی منجر شود، نه یك «واكنش هیجانی» كه به سادگی به فراموشی سپرده شود. اگر مرگ مرتضی پاشایی را یك نوع متن اجتماعی در نظر بگیریم...در گوشه گوشه آن ردپاهای فراوانی از ارزش ها، نشانه ها، ایدئولوژی ها، جریان های قدرت، عناصر مقاومت و فرایند های بازتولید معانی را می توان پیدا كرد.
نویسنده فصل دوم كتاب را با عنوان «از پدیده مرتضی پاشایی چه چیزی آموختیم؟» به مباحث فاصله طبقاتی؛ از «كف بازار» تا «برج عاج»، جاماندگی جامعه شناسی ایرانی، جوانمرگی راز ماندگاری است، نسل جدید؛با اخلاق یا بی اخلاق؟، آیا ما «خود» نماییم؟، در جست و جوی «آیین»، اقتصاد و فرهنگ مردم پسند، فرهنگ نخبه فرهنگ عامه؛دو نمونه تاریخی اختصاص داده است.
نویسنده آغاز فصل دوم را با این توضیح شروع می كند كه هر پدیده ای در جامعه اثراتی از خود بر جای می گذارد و پدیده ی مرتضی پاشایی نیز جدای از این امر نیست و همین دلیلی شده كه به بررسی اثرات این پدیده در این فصل پرداخته شود.
وی به این نتیجه می رسد كه مرتضی پاشایی نماینده نسلی بود كه در روزگار خود دیده نمی شدند و طی یك فراینده اجتماعی فرصتی بوجود آوردند تا مقدمات دیده شدن آنها فراهم آید. هر چند این پدیده توانست فرهنگ به اصطلاح نخبه را به چالش مخاطب دعوت كند.
در پایان فصل دوم نویسنده این سوال را مطرح می كند «آیا اتفاقی كه این چنین در دو برهه زمانی متفاوت[ مرگ مهوش خواننده در سال 1339خورشیدی و مرتضی پاشایی در 1393 خورشیدی] در جامعه ما افتاده است، باز هم تكرار می شود؟»
هر چند نویسنده پاسخی به این سوال نمی دهد ولی می توان این گونه استنباط كرد كه با توجه به شرایط پیش آمده در جوامع بشری و این كه فراگیری یك مد یا برند و یا فرهنگ شدن نوع خاصی از رفتارها در سطح گسترده به كمك شبكه های اجتماعی و عصر ارتباطات به سادگی قابل جا افتادن است هیچ دور از نظر نیست كه جامعه با چنین پدیده ها و پدیده های مشابه و در سطح های دیگر مواجهه شود.
فصل سوم كتاب «یكی بود، یكی نبود» با عنوان پیوست ها در قالب مطالب متنی و تصویری، بر زندگی و مرگ مرتضی پاشایی نظر انداخته است. نویسنده عكس های این فصل را با محوریت «گشتی در دوران زندگی كاری و حرفه ای مرتضی پاشایی»، «هنرمندان و چهره های سرشناس در سوگ مرتضی پاشایی چه نوشتند؟»، «ناگفته های زندگی و مرگ مرتضی پاشایی از زبان خانواده اش»، «گفت و گو با پزشك مرتضی پاشایی» و «از تولد تا مرگ و بعد از مرگ به روایت تصویر» انتخاب كرده است.
*گروه اطلاع رسانی
**پژوهشم**9346**9131
تهران- ایرنا- كتاب «یكی بود، یكی نبود» با بررسی و تحلیل اجتماعی ـ ارتباطی پدیده ی مرگ مرتضی پاشایی خواننده ایرانی به قلم «اسماعیل رمضانی» از طرف انتشارات سیمای شرق به چاپ رسید.