مجیدی به سال 1338 در تهران متولد شد. وی بازیگری را در نمایش های مدرسه (از سال اول دبیرستان) آغاز كرد و به دلیل كارگردانی نمایش «دبستان نمونه» در سال چهارم متوسطه رتبه ی اول را به دست آورد.
مجیدی در سال 1357 وارد دانشكده ی هنرهای دراماتیك تهران شد. وی سال 1359 نخستین تیاتر خود را كارگردانی كرد و در حوزه ی هنری به فعالیت پرداخت. در سال 1363 فیلم نیمه بلند «هودج» را ساخت و در سال 1367 فیلم 29 دقیقه یی «روز امتحان» را به پایان برد.
«بدوك» نخستین فیلمی بود كه مجیدی را مطرح كرد؛ این فیلم در سال 1370 سیمرغ بلورین فیلم اول را از دهمین جشنواره فیلم فجر تهران برد و برنده ی اسب طلایی جشنواره بین المللی تایپه شد.
مجیدی در سال 1374 فیلم «پدر» را ساخت كه بیست و پنج جایزه ی بین المللی را نصیب مجیدی كرد. فیلم «خدا می آید» هم در سال 1374 جوایزی را برای وی به ارمغان می آورد. «بچه های آسمان» فیلمی بود كه نام مجیدی را بار دیگر در جهان درخشاند؛ این فیلم با بیست جایزه معتبر در جهان نامور شد و همچنین یكی از پنج نامزد اسكار زبان خارجی سال1998 میلادی شد.
در سال 1377 مجیدی «رنگ خدا» را ساخت كه با بیست و هشت جایزه موفقیت مجیدی را تجدید كرد. وی جایزه ی ویژه ی هیات ملی بازبینی فیلم را برای «آواز گنجشكها» در سال ۲۰۰۹ میلادی به دست آورد و نامزد خرس طلایی جشنواره بین المللی فیلم برلین برای همین فیلم در سال ۲۰۰۸ شد.
آخرین ساخته ی مجیدی فیلم «محمد رسول الله (ص)» است كه یكی از بزرگترین و مهم ترین پروژه های دینی در سینمای ایران و جزو آثار فاخر سینمایی به شمار می رود.
مجیدی در مقام بازیگر در فیلم های توجیه (۱۳۶۰)، استعاذه (۱۳۶۱)، مرگ دیگری (۱۳۶۱)، دو چشم بی سو (۱۳۶۲)، بایكوت (۱۳۶۴)، تیرباران (۱۳۶۵)، تا مرز دیدار (۱۳۶۸)، در جستجوی قهرمان (۱۳۶۸) و شنا در زمستان (۱۳۶۸) ظاهر شده است.
همچنین در مقام كارگردان، آثاری همچون بدوك (۱۳۷۰)، پدر(۱۳۷۴)، بچههای آسمان(۱۳۷۵)، رنگ خدا(۱۳۷۷)، باران (۱۳۷۹)، بید مجنون (۱۳۸۳)، آواز گنجشكها (۱۳۸۶) و محمد رسول الله(ص) (۱۳۹۳) را خلق كرده است.
***فرم و محتوا
هر اثر هنری جدای از ظاهر و فرمی كه دارد از نظر محتوایی و درون مایه نیز دارای زمینه و رویكرد است. مجیدی از آن دسته كارگردانانی است كه به باور بیشتر منتقدان رفته رفته آثارش از لحاظ برون مایه و درون مایه پیشرفت محسوسی را نشان می دهد.
فرم، سبك و زبانی كه مجیدی استفاده می كند نشانگر نوعی تعالی است؛ برای نمونه در زمینه ی برون مایه باید از تصاویر و صداها یاد كرد كه در فیلم رنگ خدا به گونه یی شكل می پذیرند كه حسی از تعالی ایجاد می كنند.
همچنین قاب بندی تصویر و چیدمانی كه مجیدی در فیلم های خود استفاده می كند، سرشار از یك نوع شاعرانگی است؛ بهره گرفتن از عناصر طبیعت همچون رودخانه، باران، پرنده، كبوتر، ماهی و مه در دل سبك متعارف و سرشار از سادگی مجیدی، اشاره یی شیرین به توحید و زبان پنهان و تسبیح گویی اشیا دارند و به نوعی امر متعالی گواهی می دهند.
رنگ یكی از عناصر مهم در آثار مجیدی است تا جایی كه وی در فیلم باران از رنگ های روشن و صحنه های بارش باران استفاده كرده كه این ظرافت نشانگر رشد صنعت سینمای ایران و آثار مجیدی است.(1)
بی شك شاعرانگی در زیبایی بصری، قصه ها، لحن و ساختار حسی، قالب بی پیرایه و ساختار زیبایی شناسی آثاری نظیر پدر، بچه های آسمان، رنگ خدا و باران جاری است.(2)
یكی از نكته های مهمی كه در آثار مجیدی قابل مشاهده است بی پیرایگی روایت ها و پرهیز از به رخ كشیدن ساختار حاكم بر فیلم هایش است. وی به لوكیشن، بازی و صحنه آرایی(میزانسن) بها می دهد اما این عناصر در سینمای مجیدی هرگز به صورتی نمایشی ظاهر نمی شوند.(3)
مجیدی همچنین از نظر محتوایی در فیلم های خود باورهای عمیق انسانی و فطری را به تصویر می كشد و نگاه بسیار شاعرانه و لطیف به مسایل دارد و قهرمانانش آدم هایی از قشر ضعیف جامعه هستند كه در زندگیشان باور به وجود خدا موج می زند.(4)
*** ویژگی سینمای مجیدی
بی شك سینماگران مطرح هر كدام سعی می كنند در گونه(ژانر) سینمایی خاصی فعالیت خود را دنبال كنند. بر همین اساس سبك و روش خود را بر می گزینند.
مجیدی سینماگری است كه سعی دارد از عناصر سینمای دراماتیك و قصه پرداز بهره بگیرد؛ از طرفی نیز سینمای وی بدون آنكه سینمایی شعاری باشد، تصویری از زندگی اجتماعی ایران است.
همچنین زمینه محوری(تماتیك) سینمای مجیدی نشانگر روند پختگی ساختاری و تسلط بر زبان بصری و نحوه روایت در آثارش است كه به تكوین سبك شخصی او در متن سینمای جدید ایران انجامیده است. وی در این سیر از نظر تحول شكلی بیشتر به زمینه های كلاسیك داستان گویی پایبندی نشان داده و می كوشد كه اصول ساختار روایی و تصویری تثبیت شده در حوزه ی تعریف داستان را در سینما به كار گیرد.
یكی از ویژگی های اصلی سینمای مجیدی حضور كودكان و نوجوانان است. كودك در بدوك، بچه های آسمان، رنگ خدا و باران، با خود پاكی، صفا، حسی از تعالی، تجربه یی از دوست داشتن و نشانه یی الهی را به ارمغان می آورد. ایثار قهرمان كوچك بچه های آسمان تا آنجا زیباست كه ماهی ها به دور زخم های پاهای او به گردش درمی آیند و در رنگ خدا نوری ماوراء الطبیعی بر دست های كودك، اثر ژرفی بر جا می گذارد و در باران نوجوان افغانی، همچون آیتی از مهر الهی ظاهر می شود و دل عاشق را می رباید.
*** سیر سینمایی مجیدی
قهرمان فیلم های نخست مجیدی كودكان بودند اما با فیلم بید مجنون كه اولین فیلم مجیدی در دهه 80 است فیلمساز وارد دورانی تازه میشود؛ این بار شخصیت اصلی فیلم مردی میانسال است كه بیناییاش را به دست میآورد و این تولد تازه برای او با ماجراهایی همراه است.
مجیدی در این فیلم برای نخستین بار قهرمانش را در فضایی قرار میدهد كه آزمایش شود، شكست بخورد و دوباره خود را احیا كند. مایههایی چون نظربازی، ریاكاری و فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی برای اولین بار در شكلی تازه در بید مجنون روایت میشوند و مجیدی كه بیشتر با نابازیگر یا بازیگر كمتر شناخته شده در فیلمهایش همكاری میكرد در این فیلم با «پرویز پرستویی» بازیگر حرفهیی و محبوب همكاری كرد.
آواز گنجشكها هفتمین فیلم مجیدی ادامه ی مسیری بود كه با بید مجنون شروع شده بود. او به دنیای شهر پا گذاشته بود و به نمایش فقر و ریاكاری پرداخت. در این فیلم قهرمان مجیدی روی خط اشتباه و درستی حركت میكند، به شهر میرود و آلوده میشود، اما خداوند دوباره او را به آرامش و سادگی میرساند.(5)
مجیدی اما در آخرین ساخته اش سراغ فیلمی با مضمون مذهبی-تاریخی رفت و روایتگر دوران كودكی حضرت محمد(ص) شد. این فیلم كه پر هزینه ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، سعی كرده همراه با قصه پردازی از لحاظ فنی و جلوه های ویژه نیز به اتفاقی مهم در سینمای ایران تبدیل شود.
***نگاهی نقادانه
بی شك توجه به احساس و عواطف انسانی و سادگی پوشیده در آن یكی از عناصر اصلی آثار مجیدی به حساب می آید. در همین زمینه البته غالب دیدگاه ها مبتنی بر این امر است كه آثار وی با این كه به شدت احساس برانگیز و انسانی هستند به دام احساسات رقیق نمی افتند. این امر را به طور آشكار می توان در آثار برجسته ی مجیدی همچون رنگ خدا، باران، بچه های آسمان و بید مجنون دید كه حضوری قوی و باورپذیر دارند.
بیشتر منتقدان آخرین ساخته مجیدی را سرشار از حضور پررنگ احساس در فیلم می دانند كه نقطه ی قوتی برای آن به حساب می آید با این حال برخی منتقدان همین غلبه ی احساس را به دلیل ناتوانی كارگردان در خلق درامی قدرتمند و تاریخی به عنوان مساله یی قابل نقد دانسته و بر آن خرده می گیرند.
یكی از زمینه های اصلی نقد و بررسی آثار سینمایی توجه همزمان به فیلم نامه، شخصیت ها و تكنیك یا ساختار است چرا كه فقدان و ضعف هر یك از این عناصر می تواند همه ی فیلم را بی اثر كرده و آن را زیر سوال ببرد. مجیدی نشان داده كه هر چه بیشتر فیلم ساخته نقاط قوت كارهایش افزایش پیدا كرده است. با همه ی این تفسیرها به نظر می رسد در بیشتر آثار مجیدی قصه و شخصیت پردازی جایگاه مهمتری را نسبت به تكنیك دارد اما در آخرین ساخته ی مجیدی این تكنیك و ساختار است كه تبدیل به عنصر غالب فیلم شده است.
یكی از نقدهایی كه بر آثار مجیدی وارد می شود این است كه دوربین اش سعی دارد جهان نورانی و عارفانه را در روابط انسانی به تصویر بكشد در حالی كه جهان واقعی همزمان دارای بحران ها، كشمكش ها، تاریكی ها و زشتی های بسیار نیز است.
*پی نوشت ها:
1- گریگوری آنی، سعید تنها، مجید مجیدی و سینمای نوین ایران، نشریه رواق هنر و اندیشه، خرداد 1387، شماره 23، ص77
2- فیلمسازی با حضورخدا، نشریه پگاه حوزه، یازدهم مهر 1383، شماره 144، قابل دسترس در تارنمای حوزه به نشانی http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/4175/25892
3- منبع پیشین
4- كریمی محمد، سینمای دینی، قابل دسترس به نشانیhttp://www.irdc.ir/fa/content/37310/print.aspx
5- مجید مجیدی؛ روایتگر قصههای انسانی، قابل دسترس به نشانی http://siasatrooz.ir/vdchikn-.23nikdftt2.html
*گروه پژوهش و تحلیل خبری
پژوهشم**458**2054
تهران- ایرنا- «مجید مجیدی» یكی از مهمترین سینماگران پس از انقلاب است كه بیشتر آثارش نشان دهنده ی تعلق خاطر به ترسیم روابط انسانی و روایت قصه هایی در این زمینه است. وی از فیلم سازانی به حساب می آید كه تجربههای متفاوتی در سینمای ایران رقم زده است.