به گزارش روز دوشنبه خبرنگار حوزه ادبیات و كتاب ایرنا، در تاریخ هر ملتی، هستند شخصیت هایی كه هرچه سالیان و سده ها از عمرشان می گذرد، نه تنها نامشان فراموش نمی گردد، كه با تازه شدن نسل ها و زمان ها، نام و یاد بلندِ این شخصیت ها نیز نو به نو زنده تر می گردد. متنبی در شعر عرب؛ هومر در یونان؛ شكپیر در بریتانیا، ولتر و بالزاك در فرانسه؛ گوته در آلمان، سروانتس در اسپانیا و شماری دیگر در مملكت هایی دیگر، همه از نام هایی هستند كه نمی توان آن ها را تنها متعلق به زمانه یی كه در آن می زیسته اند، دانست؛ چراكه این نام آوران، شاعران و نویسندگانی هستند برای همه ی روزگاران؛ مردانی برای تمام فصول.
ایران بزرگ و كهن نیز فراوان داشته مردان و زنانِ دانشی و ادیبی كه از ظرف محدود روزگار خویش بیرون آمده اند و در منظر چشم مردمان همه ی عهدها، از سده های گذشته تا امروز، آشیانِ عزّت و اقبال گزیده اند. از عهد آدم الشعرای شعر فارسی، رودكی سمرقندی، تا روزگار ملك الشعرای بهار و زمانه ی امروز، شخصیت های فرازمانی بسیار داریم كه اگر بخواهیم تنها نام آن ها را فهرست كنیم، مثنوی هفتاد من خواهد شد؛ و این است آنچه ایرانی را میراثی است ماندگار و بی قیمت. یكی از این نام های ماندگار و همیشه زنده، شاعری است، عارف و عارفی است، عالم و عالمی است، حكیم. مردی كه شعرش معجونی است از حكمت و عرفان و فقه و ذوق و احساس و رندی و موسیقی و ادب و همه چیزی كه حالِ دل آدمی را خوش می كند و دلش را قرص می گرداند و غمش را تسلی است و دردش را تَشَفی. مردی كه نامش محمد و نامی است به حافظ؛ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، معروف به لسان الغیب، ادیبِ حكیمی كه در سده-ی هشتم به دنیا آمد اما عمر پر بارش تا ابد ادامه خواهد یافت.
كلام حافظ، شعری است كه همواره مورد توجه و علاقه ی هم عام بوده و هم خاص. به جرئت می توان گفت كه در تاریخ ادب فارسی كم تر شاعری را داشته ایم كه مانند حافظ، هم شاعرِ توده های مردم باشد و هم شاعرِ اهل علم و اهل شریعت و اهل طریقت و اهل ادب و اهل موسیقی؛ و نیز شاعرِ شاعران. از این نظر، دیگر شاعران بزرگ ادب فارسی، همچون فردوسی بزرگ، حضرت سعدی و حضرت مولانا و حضرت نظامی و دیگر استادان، پشت سر حافظ ایستاده اند. اما اگر بخواهیم دلیل توفیق شعر حافظ را در جلب همراهی «همه» با خود بدانیم، باید بازگردیم بر سر آنچه در چند سطر پیش بیان شد؛ اینكه شعر حافظ، معجون است، مفرّحی است كه در تركیبِ آن، هم كلام الهیِ قرآن به كار رفته و هم عشق، حكمت و فلسفه، تاریخ، عرفان، وصف طبیعت، موسیقی، اخلاق، علم، اجتماعیات، مدح فضیلت ها و نقد و ذمّ رذیلت ها و ریاكاری ها. برای نمونه می توان از چند موردِ این ویژگی ها در شعر او یادكرد.
حافظ خود از قرآن و رابطه اش با كلام الهی این طور گفته:
«صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم»
و یا:
«عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت»
همین رَنگی كه حافظ از قرآن به شعر خود داده، موجب شده كلامش، به مدد اعجاز قرآن از نفوذ و اثرگذاریی جادویی بهره مند باشد و به دل های مردمانی گونه گون راه یابد. بی راه نیست اگر یكی از حكمت های تفأل زدن به دیوان حافظ را، اثرپذیری شعر او از قرآن دانست.
حافظ در سرتاسر دیوان خود كوشیده با تزویر و روی و ریا مبازه كند و ناپاكانِ پاك نما را رسوا سازد. او در این راه از هیچ كس باك ندارد و با واعظ و شیخ و دانشمند (فقیه) و صوفیِ ریایی همان برخورد را دارد كه با محتسبِ تزویرگر. وی ریاكاری واعظ و فقیه را این گونه زیر سئوال می برد:
«واعظان كاین جلوه در محراب و منبر می كنند / چون به خلوت می روند، آن كار دیگر می كنند
مشكلی دارم، ز دانشمند مجلس بازپرس / توبه فرمایان چرا خود توبه كم تر می كنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری / كاین همه قلب و دغل در كار داور می كنند»
و محتسب یا داروغه ی ریاكار شهر را كه خود باید مأمور اجرای احكام شرع باشد اما دامنش بیش از همه به جور و گناه آلوده است،این طور رسوا می سازد:
«محتسب، شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد / قصه ی ماست كه در هر سر بازار بماند»
«دوستان دختر رَز توبه ز مستوری كرد / شد سوی محتسب و كار به دستوری كرد»
«ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او، كس این گمان ندارد».
ساده انگاری است اگر این محتسب و صوفی و قاضیِ ریاكار را مختص به روزگار حافظ بدانیم؛ چرا كه تزویر و ریا تنها منحصر به دوران حافظ نبوده و علت اینكه این دست شعرهای حضرت خواجه امروز نیز خریدار دارد، این است كه امروز نیز ریا و ریاكاران وجود دارند. پس می توان گفت تا زمانی كه روی و ریا وجود دارد، شعرِ مبارزه گر با ریای حافظ نیز تازه و پایدار خواهد بود.
از دیگر سبب هایی كه شعر حافظ را به شدت مورد اقبال داده، این است كه حافظ روی در شعر و كلام شاعران بزرگ پیش از خود داشته و چكیده یی از شعرهای آنان را در كلام خود آورده است. در غزل حافظ، می توان جلوه هایی از شعر و اندیشه ی فردوسی، سعدی، خواجو، رودكی، فرخی و... یافت. حافظ در غزلی می گوید:
«خیز تا خاطر بدان ترك سمرقندی دهیم / كز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی»
و همچنان كه خود اشاره كرده و از رودكی با عنوان «ترك سمرقندی» یاد كرده است، می بینیم كه شعر معروف رودكی، یعنی «بوی جوی مولیان آید همی...» را در نظر داشته است. در غزلی دیگر، حافظ مصرع «نگر تا حلقه ی اقبال ناممكن نگردانی» را از انوری ابیوردی تضمین كرده و سروده است:
«خیال چنبر زلفش فریبت می دهد حافظ / نگر تا حلقه ی اقبال ناممكن نگردانی».
اوحدی مراغه یی سروده است:
«مده به شاهد دنیا عنان دل زنهار / كه این عجوزه عروس هزار داماد است»
و حافظ با تضمین بخشی از بیت او گفته:
«مجو درستی عهد از جهان سست نهاد / كه این عجوزه عروس هزار داماد است».
همچنین است اشاره ی حافظ به شاهنامه ی فردوسی بزرگ و یاد كردن از خون به ناحق ریخته ی سیاوش و ستم افراسیاب و پهلوانی تهمتن و چاه بیژن كه با هنرمندی، این ماجراها را برای روزگار خود و همه ی روزگاران، به روز رسانی كرده است:
«شاه تركان سخن مدعیان می شنود / شرمی از مظامه ی خون سیاووشش باد»
«شاه تركان چو پسندید و به چاهم انداخت / دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه كنم»؛
و اگر بخواهیم اثرپذیری شعر حافظ از سعدی را برشماریم كه سخن بسیار طولانی خواهد شد، پس به آوردن نمونه یی از این اثرپذیری اكتفا می شود؛ شیخ اجل در غزلی گفته است:
«من از آن روز كه در بند توام آزادم / پادشاهم كه به دست تو اسیر افتادم»
و حافظ با تضمین مصراع نخستِ این بیت، این طور سروده است:
«حافظ از جور تو حاشا كه بنالد روزی / من از آن روز كه در بند توام آزادم» (برای آگاهی بیش تر از تضمین های حافظ از شعر دیگر شاعران، نگاه فرمایید به مقاله ی «تحقیق در اشعار حافظ: بعضی تضمین های حافظ»، نوشته ی استاد علامه محمد قزوینی كه در شماره های 8 و 9 مجله ی یادگار منتشر شده است.).
اما جدای از این اثرپذیری ها و اینكه شعر حافظ آمیزه یی است از جلوه های گوناگون حكمت و اخلاق و عرفان و عشق و اجتماعیات، حضور پررنگ موسیقی و جلوه هایش در شعر حافظ، نیز از ویژگی های مهمی است كه شعر او را مورد توجه عام و خاص قرار داده است. مرحوم استاد علی تجویدی، آهنگساز بزرگ نغمه های ایرانی، در مراسم یادبود مرحوم رضوی سروستانی (خواننده ی هم روزگارمان)، به گوشه یی از شخصیت موسیقایی حافظ اشاره كرده اند و گفته اند «بعضی از غزل های حافظ مبیّن آن است كه وی شعرهایی را كه می ساخته، با چه آهنگی می خوانده است. در یكی از غزل ها پیدا است كه حافظ در جلسه یی نشسته بوده و داشته به ساز گوش می داده، كه این شعر:
«بزن در پرده (چنگ) چنگ، ای ماه مطرب / رگش بخراش تا بخروشم از وی...
زبانت دركش ای حافظ زمانی / زبانِ بی زبانان بشنو از نی»
را سروده. به سبب تلفیقِ در حد كمالِ شعر و موسیقی، به نظر می رسد كه حافظ این شعر را بر اساس یك آهنگ محلی دشت ارژنی خوانده و براساس این آهنگ، افاعیل عروضی این غزل را ترتیب داده است» (سخنرانی استاد تجویدی در مراسم بزرگداشت مرحوم رضوی سروستانی).
جدای از فرمایش عالمانه ی استاد تجویدی، در باب حضور موسیقی در شعر حافظ باید به این توجه داشت كه حضرت خواجه، بسیار برای موسیقی ارج و ارزش قائل است؛ از این رو عشق را مقامِ «مطربی» می دهد و می گوید: «مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد». همچنین حافظ فراوان از بانگ چنگ و نی و دف و چغانه و عود و رباب سخن گفته و این آلات طرب را نغمه سرای راستی و درستی و پرده درِ تزویر و دو رویی خوانده است:
«دانی كه چنگ و عود چه تقریر می كنند / پنهان خورید باده كه تعزیر می كنند»
«رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند / كه گوش هوش به پیغام اهل راز كنید».
و به باور این بنده، بی شك حافظ از موسیقی آگاه بوده و همین آگاهی اش از موسیقی است كه در انتخاب مناسب وزن برای بیان مضمون در غزل های نابش اثرگذار بوده و گویی این آگاهی در ناخودآگاهِ شعرش نشسته و سبب شده در روزگار ما نیز بسیار از خوانندگان و آهنگسازان درجه ی یك، یكی از انتخاب های نخستینشان برای خواندن آواز یا ساختن تصنیف، شعر جادویی حضرت لسان الغیب باشد.
به هر روی حافظ را باید به سبب ویژگی های گاه منحصر به فردِ شعرش، شعری كه هم از درد می گوید و هم از عشق و هم از عقل، هم از راز و هم از سِرّ و هم از پند؛ و در همه ی روزگاران اقبال مردم و اهل فن را به خود برانگیخته، شاعر دردِ دل های مردم ایران زمین، بلكه همه ی دنیا دانست.
از: امیرحسین دولتشاهی
**3067**
تهران- ایرنا- كلام حافظ، شعری است كه همواره مورد توجه و علاقه ی همگان بوده به جرئت می توان گفت كه در تاریخ ادب فارسی كم تر شاعری را داشته ایم كه مانند حافظ، هم شاعرِ قشرهای مختلف مردم باشد و هم شاعرِ اهل علم و اهل شریعت و اهل طریقت ، اهل ادب و موسیقی؛ و نیز شاعرِ شاعران.