۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵
کد خبر: 81795502
T T
۰ نفر
«لسان الغیب» ستایشگر عشق و عرفان

تهران- ایرنا- حافظ شیرازی مشهور به «لسان الغیب» غزلسُرای بنام ایران زمین است؛ شاعری كه با بیان پر نغز و شیوای خویش، حقیقت های عرفان، عشق و تخیل های شاعرانه را در قالب غزل هایی ناب به تصویر كشید و این گونه طلایه دار نهضت ادبی شعر فارسی شد.

خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ از بزرگترین غزلسُرایان نامی ایران در 727 هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشود. او در دوره كودكی پدر را از دست داد و در كنار مادر رشد و پرورش یافت. وی پس از گذر مدتی برای آموزش علوم رایج آن زمان به مكتب خانه رفت و آثار گرانبهای «كشاف زمخشری، مطالع الانوار قاضی بیضاوی، مفتاح العلوم و سكاكی» را نزد استاد بزرگ آن دیار؛ قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن اصفهانی شیرازی فرا گرفت.
حافظ شیرازی پس از مدتی به سرودن شعرهایی نغز و دلنشین روی آورد و با حفظ سوره های قرآن كریم، لقب حافظ را از آن خود كرد. او در دوره ای می زیست كه شیراز به دلیل تدبیر اتابكان فارس، یكی از مركزهای علمی و ادبی بزرگ ایران و جهان اسلام محسوب می شد و این شرایط، زمینه رشد و پرورش عالمان، ادیبان، عارفان و شاعران بزرگ را فراهم كرده بود. در چنین هنگامه ای حافظ شیرازی با هوش و استعداد شگفت خویش و با سرایش غزل هایی تاثیرگذار و دلنشین از شهرت بسیاری در آن دیار برخوردار شد.
این شاعر بنام در كنار سرودن شعرهایی نغز، به پیشه دیوانی نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاكم فارس پرداخت و سال ها تلاش خود را در زمینه ی شعر ایران زمین در قالب دیوان كلیات برای ادب دوستان این مرز و بوم به یادگار گذاشت كه البته این دیوان با همت شمس الدین محمد گلندام دوست و هم درس او، تهیه شد.
شعرهای وی در قالب های غزل، قصیده، قطعه، رباعی و دو مثنوی كوتاه، با نام های آهوی وحشی و ساقی نامه سروده شده است و در دیوان خویش، معنی های دقیق عرفاني، حكمي و نتیجه تخیل هاي لطیف و اندیشه های خود را در كوتاه ترین، روشن ترین و صحیح ترین سخنان بیان كرده است و در هر بیت و در هر مصراع نكته اي دقیق را عنوان می كند كه به آن «مضمون» می گویند.
شیوه سخنوری حافظ شیرازی بسیار كامل و پسندیده است و شاعران پس از او، به پیروي از سبك این شاعر بزرگ پرداختند. بیشتر بیت های وی سرشار از صنعت های ادبی است. حافظ را چیره دست ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته اند. او در این شعرها به وصف معشوق می پردازد و توانسته است با مهارت، غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدی را با یكدیگر پیوند دهد. نوآوری وی در سرودن چنین غزل هایی به دلیل تاثیرپذیری از ساختار سوره های قرآن كریم است.
این غزلسرای بزرگ همواره در شعرهایش با رمزپردازی و بهره بردن از نمادهای بسیار زیبا، رعایت دقیق و ظریف تناسب های هنری در فضای كلی ادبیات، بیان مناسب در شروع شعرها، كاربرد زبانی رندانه با تكیه بر طنز توانست بیش از پیش بر منش و افكار ادیبان و شاعران تاثیر بگذارد و با این ویژگی ها عنوان لسان الغیب زمان و میراث دار نهضت علمی و فكری خاص در تاریخ شعر و ادبیات ایران را از آن خود كند.
سرانجام حافظ شیرازی بزرگمرد شعر و ادب ایران زمین، پس از سال ها سرایش شعرهایی ناب و دلنشین در 792 هجری قمری رخ در نقاب خاك كشید و به دیار حق شتافت.
در تقویم رسمی كشور 20 مهر به دلیل جایگاه والای حافظ در ادبیات این مرزو بوم به عنوان روز بزرگداشت این شاعر پرآوازه به ثبت رسید تا نام و یاد او، برای همیشه در تاریخ این دیار كهن ماندگار و مانا شود.
**پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت روز بزرگداشت حافظ با «عبدالحسین فرزاد» استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی به گفتگو پرداخت.
وی واژه كلیدی در دیوان غزلیات حافظ را عشق دانست و گفت: بسیاری از شاعران عقل را مصلحت اندیش و نماد فلسفه می پندارند و با عنوان عقل بازاری از آن یاد می كنند. اگر چه حافظ چنین نظری را نیز ابراز می كند اما افزون بر این، او چنین نشان می دهد كه چون سالك(مسافر راه حق) به ادراك عشق رسید و جهان را با توانایی كه عشق در وجود وی ایجاد كرد، شناخت، پس تمامی ذهن و زبانش را در اختیار عشق قرار می دهد و دیگر نیازی به عقل، برای شناخت ندارد؛ زیرا عشق به تنهایی برای شناخت و ادراك حقیقی هستی، كفایت می كند.
بنابراین حافظ تمامی وجودش را به عشق اختصاص می دهد و عقل و دانش او نیز در سایه این امر قرار می گیرد و بدین شكل انسان به شناخت حقیقی از جهان و كائنات(موجودات) دست خواهد یافت. كوشش عقل و دانش به تنهایی ممكن است به ناكامی ها و رنج هایی بیانجامد كه تحمل آنان، انسان را درهم می شكند اما با پشتیبانی و مدیریت عشق، هیچ اندوهی نمی تواند سلامت و رستگاری سالك را درهم ریزد.
عبدالحسین فرزاد درباره ماهیت عشق اظهار كرد: ماهیت عشق ممكن است قابل تعریف نباشد اما به خوبی قابل ردیابی است. شاید بتوان به این صورت مطرح كرد كه عقل و دانش مجموعه ای از آزمون ها و خطاها به شمار می روند، در صورتی كه در عرصه عشق نه آزمونی وجود دارد و نه خطایی؛ زیرا تمامی این موضوع ها، با عشق تفسیر شده است و هیچ كدام لقب خطا به خود نمی گیرد.
در طریقت هر چه پیش سالك آید خیر اوست
در صراط المستقیم ای دل كسی گمراه نیست
در حقیقت در مرحله عشق، درك، كمال و تمام است و در آنجا آزمونی در كار نیست و انجام تمامی كارها بر عهده عشق است و عشق، همان پیشگاه حضرت حق محسوب می شود؛ بنابراین آزمون و خطا در این مسیر راهی ندارند و تنها پاسخ و مشاهده حقیقت ها است.
استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه سخناش افزود: عارف عاشق، پس از درك عشق، رویدادها و مشكل های مادی و معنوی اطرافش را به راحتی می گشاید و به صورتی وسواس گونه، تمامی نكته های ظریف هستی را در عشق می پندارد.
پرتو عشق در هر كجا كه جلوه پیدا كند، مشكل ها و اختلاف هایی را كه جهل و نادانی، ایجاد كرده است، برطرف می كند؛ به بیان دیگر، عشق، هر چه كه در هستی وجود دارد، عمومی و فراگیر می كند و تمامی انسان ها را با نگاهی جوهری(اصل هر چیزی) یكی می داند.
وی نگرش جوهری به دین ها را از ویژگی های عرفان ایرانی- اسلامی عنوان كرد و گفت: این نگرش در غزل حافظ به زیباترین صورت نمایان شده است.
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر پرده كه زد راه به جایی دارد
عشق در هر كجا كه باشد سالك یا عارف را به آنجا كه راه نجات است، هدایت می كند. حافظ با روان شناسی شگفت انگیزی كه دارد در دیوان خود با همگانی كردن عشق، تمامی مذهب ها، فرقه ها و رویكرد های مختلف به زندگانی را در پیشگاه عشق، پرتوهایی از یك چراغ هدایت و یك حركت می داند. به باور او، بدون عشق هیچ دینی نمی تواند انسان را رستگار كند، زیرا عبادت بی عشق به ظاهر پرستی، خرافه پرستی، ریا و چرب زبانی منجر می شود.
عبدالحسین فرزاد، غزل های حافظ را بسیار صریح و آشكار دانست و در پایان بیان كرد: وی در غزل های خود دین و زهد را بدون عشق و ریا می داند و بیشترین مبارزه در شعرهایش با چرب زبانی و ریا است كه نبود عشق سبب ایجاد این صفت ها می شود.
از دیدگاه حافظ، نبود عشق در زندگی انسان، بزرگترین آسیب را بر او وارد می كند و آن نداشتن شناخت درست از هستی است كه به ریاكاری، دورویی و چرب زبانی می انجامد و انسان ها را همچون جانوران درنده برای منفعت های حقیر شخصی و ارزش های ظاهری و غیر واقعی به جان یكدیگر می اندازد.
ساقیا برخیز و در ده جام را
خاك برسر كن غمِ ایام را
ساغر می در كفم نه تا ز سر
بركشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامی است نزد عاقلان
ما نمی خواهیم ننگ و نام را
*گروه اطلاع رسانی
پژوهشم**9128**2002**9131
۰ نفر