پیش از تشكیل دارالفنون، مدرسه در ایران در واقع معادل حوزه علمیه كنونی بود. مركزی در زیرمجموعه مسجد كه به آموزش درس هایی در زمینه احكام و شریعت می پرداخت. به مرور زمان مدرسه ها از مكان های مذهبی جدا شدند و محتوای آموزشی آن ها متنوع تر و متفاوت تر شد.
امر آموزش در ایران پیشینه ای طولانی دارد كه نخست در رشته های خاص صورت می گرفت. شاید همین موضوع سبب شد تا سرجان مالكوم سفیر انگلیس در دربار فتحعلی شاه قاجار در كتاب خود بنویسد: «در دیگر علوم، اهالی حالیه ایران، مثل مردم قدیم این ملك اند. از ریاضی كم سررشته دارند و نجوم را هم بیشتر به جهت تعیین اوقات و احكام رایجه تحصیل می كنند... در این اواخر مختصری از قواعد كاپرنیكس با شرح نیوتان در فارسی ترجمه شده است بلكه سبب ترقی مردم در این باب شود و چند نفری هم تحصیل كرده اند. لكن محتمل نیست كه این گونه انوار دانش به زودی ظلمت زدای ابر جهالتی كه هم از سده های دراز محیط به آفاق مملكت بوده، شود... تا به حال بنابر تغییرات ملكی و انقلابات دولتی، دریای دانش در ایران علی الاتصال در جزر و مد بوده و مادامی كه مردم این ملك در تحت حكومت بی ثابت و بالغلبه اند، بر همین نهج خواهد بود».
این امر سبب شد تا دلسوزان جامعه، علم و فن را از اساسی ترین نیازهای مردم بدانند و از هیچ كوششی در مسیر دستیابی به این مهم فروگذاری نكنند. به همین منظور امیركبیر پس از بازدید مدرسه های روسیه درباره تشكیل دارالفنون در تهران اندیشید و سرانجام با برپایی آن، به آموزش انواع علم، فن، صنایع و حرفه های گوناگون همت گماشت.
مقایسه میزان پیشرفت ایران با اروپا در دوره تشكیل دارالفنون، تنها بر پایه بُعد مادی بود و علوم نظری همچون فلسفه، حقوق و الهیات همچنان در انحصار مدرسه های قدیم باقی ماند. رویكرد دولتمردان قاجار به آموزش نوین، نخبه گرایانه بود و از میزان اعزام گروه های برگزیده دانشجویان به اروپا یا جذب قشر خاصی از جوانان برای تحصیل در دارالفنون و برخی دیگر از مدرسه های تخصصی فراتر نمی رفت.
پس از آن نخستین دبستان به سبك نوین در 1266خورشیدی به همت میرزا حسن رشدیه در تبریز تشكیل شد. وی در 1229 خورشیدی در محله چرندآب تبریز دیده به جهان گشود و دوره ابتدایی را در زادگاه خود سپری كرد.
میرزا حسن رشدیه در سفر های خود به ویژه به بیروت و استانبول، متوجه نقش نظام آموزشی تازه در پیشرفت و ترقی اجتماعی شده بود، به همین دلیل كوشید تا در كشور نیز این موضوع را عملی سازد و این چنین به برپایی مدرسه هایی به سبك نوین در ایروان، تبریز و مشهد همت گمارد، اما این مدرسه ها با كار شكنی ها و دسیسه های درباریان از ادامه فعالیت بازماند و این فرهنگ دوست به وسیله عبدالمجید میرزا عین الدوله به كلات مشهد تبعید شد.
مهم ترین خدمت رشدیه به نظام آموزش همگانی در ایران با وجود تمامی این سخت گیری ها، تدوین الفبای صوتی و ساختارمند كردن آموزش خواندن و نوشتن در كشور بود كه بر پایه آن، افراد می توانستند نه تنها كتاب های خاص آموزش داده شده در مدرسه، بلكه دیگر منبع های نوشتاری را نیز به آسانی مطالعه كنند. همچنین وی در سال های پایانی عمر خویش به آموزش الفبای نابینایان پرداخت و از طرفداران برپایی مدرسه های دخترانه در تهران بود.
میرزا حسن رشدیه در زمینه روزنامه نگاری نیز فعالیت داشت و به انتشار روزنامه هایی همچون «مكتب و تهران» پرداخت. از او 27 جلد كتاب به یادگار مانده است. وی در زمینه سیاسی نیز به انتشار شب نامه و پخش آن علیه حكومت قاجار پرداخت كه به همین دلیل دستگیر و تبعید شد.
سرانجام میرزا حسن رشدیه پس از سال ها تلاش در مسیر اعتلای نظام آموزشی كشور و رشد فرهنگ جامعه ایران در 29 آذر 1323خورشیدی در قم درگذشت و به دیار حق شتافت.
«محمد بقایی» نویسنده و پژوهشگر تاریخ ایران به مناسبت سالروز درگذشت میرزا حسن رشدیه در گفت و گو با پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا با اشاره به شرایط علم آموزی در دوره قاجاریه، گفت: در ایران آموزش از مسیر مكتب خانه انجام می شد. میرزا حسن رشدیه نیز در مكتب خانه آموزش دیده بود و نسبت به سبك آموزش و وضعیت مكتب خانه ها آشنایی كامل داشت و از سخت گیری های فراوانی كه در آن مكان ها صورت می پذیرفت، رضایت نداشت، همین امر زمینه های شكل گیری اندیشه های آموزش نوین در ذهن وی را فراهم ساخت و این چنین او به تشكیل مدرسه و آموزش به سبك نوین اندیشید.
این پژوهشگر تاریخ ایران بیان داشت: وی با خواندن روزنامه های «ثریا، اختر» و ... به این حقیقت دست پیدا كرد كه شمار ایرانی های با سواد بسیار كم است، به همین دلیل راهی بیروت شد و به مدت دو سال در مدرسه فرانسوی زبان آن دیار به تحصیل پرداخت. پس از مدتی و در 1261 خورشیدی با هدف تشكیل مدرسه به شیوه نوین در كشور، از مدرسه های تازه استانبول بازدید كرد. در آن شهر بود كه الفبای صوتی را برای جایگزین كردن با روش قدیمی آموزش در مدرسه های تازه ابداع كرد.
این نویسنده در ادامه افزود: با توجه به دست نوشته ها و خاطره های حسن رشدیه، به این نتیجه می توان رسید كه وی از مكانی مشخص، مدرك یا گواهی نامه تحصیلی دریافت نكرده است و تنها در مدرسه هایی كه به امر یادگیری پرداخت، آموزش می دید.
وی درباره تشكیل مدرسه به سبك نوین به وسیله میرزا حسن رشدیه، گفت: وی در نظر داشت نخستین مدرسه نوین را در تبریز بر پا كند اما به چند دلیل این امر میسر نشد. او در 1262 خورشیدی نخستین مدرسه خود را برای كودكان مسلمان قفقاز در ایروان تشكیل داد و با اصول(الفبای صوتی) از اختراع های خویش به امر آموزش پرداخت.
محمد بقایی تصریح كرد: پس از چهارسال اقامت و مدیریت مدرسه در ایروان، ناصرالدین شاه در هنگام بازگشت از سفر دوم خود به فرنگستان؛ از ایروان می گذشت و با مشاهده مدرسه رشدیه از او خواست تا برای تشكیل چنین مدرسه ای به ایران بازگردد. این چنین وی در 1266خورشیدی نخستین مدرسه نوین كشور را در محله ششگلان تبریز بنا نهاد،اما این مكان و به دنبال آن مدرسه های دیگری كه در این شهر تشكیل شد، با كار شكنی ها درباریان از ادامه فعالیت بازماندند و تعطیل شدند.
این پژوهشگر تاریخ ایران در ادامه یاد آور شد: مكتب داران نیز به دلیل مشاهده رشد و شكوفایی فعالیت این فرهنگ دوست با او مخالفت كردند و از هیچ كوششی برای ضربه زدن به مدرسه های نوین فروگذاری نكردند، حتی به تخریب مدرسه های او پرداختند. در واقع سخت ترین دوره فعالیت رشدیه در ایروان و تبریز بود. هنگامی كه میرزا علی خان امین الدوله نخست وزیر شد، وی را به تهران دعوت كرد و دوره شكوفایی كار میرزا حسن رشدیه در تهران آغاز شد. در این شهر از نظر مالی و فرهنگی مورد پشتیبانی امین الدوله و شیخ هادی نجم آبادی قرار گرفت.
این نویسنده اظهار داشت: در این زمان مكتب داران به دلیل آن كه نمی توانستند با او مخالفت كنند به تشكیل مدرسه به سبك نوین تشویق شدند. اما پس از مدتی امین الدوله از نخست وزیری بركنار شد و میرزا علی اصغر خان امین السلطان بر جای او نشست و به بهانه های مختلف از توسعه مدرسه های نوین جلوگیری كرد. به این ترتیب در این زمان با اندیشه های روشنگرایانه رشدیه و مدرسه های او به شدت مخالفت شد، به میزانی كه وی به قم رفت و تا پایان عمر در آنجا روزگار گذراند.
وی در ادامه درباره ویژگی های مدرسه های نوین، بیان كرد: میرزا حسن رشدیه سبك سنتی مكتب خانه را كنار گذاشت و مدرسه های تازه ای برپا كرد. وی در كلاس های درس، میز، نیمكت و تخته سیاه گذاشت و زمانی را برای تفریح شاگردان در نظر گرفت و برای اعلام زمان استراحت، یكی از دانشآموزان با صدای بلند شعار زیر را كه سروده رشدیه بود، میخواند: «هر آنكه در پی علم و دانایی است- بداند كه وقت صف آرایی است». وی كتاب هایی نوشت كه یكی از آنها كتاب «اصول عقاید یا اتحاد بشر» است. این كتاب با عنوان «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می شود.
محمد بقایی در پایان در مورد تاثیر آموزش نوین و مدرسه ای رشدیه، گفت: تا هنگامی كه تمامی آموزش ها بر پایه مكتب بود، شاگردان تاثیر آن چنانی در جامعه نداشتند اما با شروع آموزش نوین به وسیله میرزا حسن رشدیه در كشور، شاگردانی كه در مدرسه های او تحصیل كردند؛ توانستند نقش مهم و تاثیرگذاری در جامعه و در انقلاب مشروطه از خود بر جای بگذارند.
*گروه اطلاع رسانی(مهدی احمدی)
پژوهشم**9370**2002**9131
تهران- ایرنا- «میرزا حسن رشدیه» پیشگام آموزش نوین در ایران است، او كه با فعالیت های بنیادین خویش توانست در نظام آموزشی كشور، تحولی نهادین پدید آورد، آموزه های پیشین را با دگرگونی های اساسی همراه سازد و فرهنگ جامعه را به سمت توسعه هدایت كند.