۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۴:۲۸
کد خبر: 81946181
T T
۰ نفر
شش عنصر كليدي براي روابطي جديد با اروپا

تهران - ايرنا - پايگاه اينترنتي فرارو روز سه شنبه در گفت و گو با سيد حسين موسويان سفير پيشين ايران در آلمان و سخنگوي سابق تيم مذاكره كننده هسته اي، روابط معتدل و پايدار ايران و اروپا در دوران پسابرجام را مورد بررسي قرار داد.

اين رسانه نوشت: ايران و اروپا در زمان رياست جمهوري آقاي هاشمي گفت و گوهايي با عنوان گفت و گوهاي انتقادي و در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي گفت و گوهاي سازنده و فراگير با هم داشتند. گفت و گوهاي انتقادي با ماجراي دادگاه ميكونوس و خروج سفراي اروپايي از تهران نيمه كاره ماند و گفت و گوهاي فراگير نيز با شدت گرفتن موضوع هسته اي به سرانجامي نرسيد و متوقف شد.
اكنون با توافق برجام صحبت از «گفت و گوهاي سطح بالا» ميان ايران و اتحاديه اروپا شده كه قرار است از چند روز آينده در سطح معاونان وزير آغاز شود. با اين مقدمه خبرنگار فرارو با دكتر سيد حسين موسويان كه بيش از يك دهه عمر ديپلماتيك خود را براي بهبود روابط با اروپا صرف كرد و اكنون نيز در كنفرانسها و نشستهاي اروپا حضوري چشمگيري دارد گفت و گويي انجام داده تا نظرات او را در مورد وضع فعلي و آينده روابط با اروپا بشنود.
آنچه در ادامه مي آيد متن كامل مصاحبه فرارو با دكتر سيدحسين موسويان سفير پيشين ايران در آلمان و سخنگوي سابق تيم مذاكره كننده هسته اي مي باشد.
آقاي موسويان! اجازه بدهيد بدون مقدمه و موخره به سراغ اصل مطلب برويم. از آنجا كه ميان ديدگاههاي ايران و اروپا در مواردي همچون حقوق بشر و تروريسم تفاوت هايي اساسي وجود دارد و اروپا هم بخشي از جهان غرب است و هم متحد استراتژيك آمريكاست، بر چه مبنايي مي توان به آينده روابط جدي اميدوار بود؟
روشن است كه ما با اروپا اختلاف نظرهاي مبنايي داريم. منتهي خودمان را فريب ندهيم هيچ كشوري در دنيا وجود ندارد كه ما با آن از نظر مبنايي كاملا هم عقيده و هم نظر باشيم.
امروزه حكومت بشار اسد جزء نادر حكومت هايي است كه متحد استراتژيك ايران تلقي مي شود. با اين حال جمهوري اسلامي در مورد اساسي ترين مبناي خود كه'حكومت ديني' است با حكومت بشار نيز تضاد دارد. مبناي حكومت سوريه در زمان حافظ اسد و بشار اسد يك حكومت لائيك بوده است در حالي كه مبناي حكومت جمهوري اسلامي يك حكومت ديني است. در حكومت بشار بي حجابي آزاد، رقص و مشروب خواري هم آزاد است و قس عليهذا. لذا ما بايد بپذيريم كه در روابط خارجي بايد بر مبناي منافع ملي حركت كنيم. درمورد روابط با اروپا هم اگر مبنا منافع ملي باشد، مي توان حداكثر به 'روابطي معتدل و پايدار' دست يافت و نه 'روابطي استراتژيك'.
نتايج سفر اخير آقاي روحاني به ايتاليا و فرانسه همان روابط معتدلي است كه شما مطرح مي كنيد؟
خير. سفر دكتر روحاني يك شروع عالي براي شكستن يخهاي روابط منجمد ايران و قاره اروپا بود. اما اين حركت يك شروع خوب است.
واقعيت اين است كه بخاطر اختلافات عميق ايدئولوژيك، ما با اروپا در مورد مسايلي مثل حقوق بشر و تروريسم و اسراييل و....اختلاف نظر داشته و اين اختلاف نظر هم تا ظهور امام زمان (عج) باقي خواهد ماند مگر اينكه يا ماهيت حكومت جمهوري اسلامي تغيير كند يا اينكه اروپاييها مسلمان آنهم از نوع مسلمان شيعه شوند كه هيچكدام اتفاق نخواهد افتاد. نه جمهوري اسلامي تغيير ماهيت خواهد داد و نه اروپا شيعه دوازده امامي خواهد شد. تازه مي ترسم اگر اروپاييها شيعه دوازده امامي هم بشوند مثل كشور همسايه شيعه ما يعني آذربايجان عمل كنند كه هميشه متحد آمريكا بوده است.
حتي اگر اروپاييها مسلمان هم شوند باز هم به روابطي استراتژيك نخواهيم رسيد چون تاريخ روابط خارجي ما بعد از انقلاب نشان داده كه مشكلات ما با برخي از كشورهاي كشورهاي مسلمان مثل عربستان كمتر از غربيها نبوده و شايد هم بيشتر بوده است. در همين يك دهه قبل از برجام، سعوديها متحد اسراييلي ها شدند و فشاري بي سابقه به آمريكا آوردند كه به ايران حمله نظامي كند. درحاليكه اروپاييها مرتب آمريكا را ازحمله نظامي به ايران منع مي كردند.
جناب موسويان! همانطور كه عرض كردم ميان ديدگاههاي ايران و اروپا در مواردي همچون حقوق بشر و تروريسم تفاوت هاي مبنايي وجود دارد، چطور مي توان به 'روابطي معتدل و پايدار' مورد نظر شما رسيد تا گفت .وگوهاي جديد بر خلاف قبلي ها نتيجه بدهد؟ آقاي تخت روانچي معاون وزير خارجه قرار است اين مذاكرات را بزودي آغاز كند. چه پيشنهادي داريد؟
روابط ما با اروپا بعد از انفلاب روابطي متزلزل بوده است. در دوران جنگ كه بيشتر اروپاييها به سمت صدام غلطيدند. بعد از جنگ براي بازسازي روابط، كار با اروپا را با گفت و گوهاي انتقادي شروع كرديم. اين مبنا را هم خود من براي اولين بار در سفر سال 1369 به دوبلين كه رييس دوره اي اروپا بود توافق كردم. در آن مقطع من مدير كل روابط با اروپاي غربي بودم كه براي اولين بار با تروييكاي اروپا (كشورهاي رييس فعلي و قبلي و بعدي) ديدار كردم. بعدا مذاكرات را به سطع معاون وزير ارتقاء داديم كه براي سالها آقاي واعظي انجام داد. در اواخر رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني اين گفت و گوها بخاطر راي دادگاه برلين در مورد قتل رهبران كرد در رستوران ميكونوس متوقف شد.
بعد از مدتي در دوره اصلاحات دوباره آغاز شد و پتانسيل تغيير از 'گفت و گوهاي انتقادي' به 'گفت و گوهاي سازنده' وجود داشت اما تشديد خصومتهاي آمريكا با ايران مانع شد چون بوش مواضع تندي عليه ايران داشت. در دوران آقاي احمدي نژاد هم كه روابط ما با اروپا بطور كلي نابود شد.
اما امروز در دوره آقاي روحاني شرايط تغيير كرده و مي توان نوعي گفت وگوهاي راهبردي را به قصد حصول 'روابطي معتدل و پايدار' با اروپا شكل داد.
اما اين هدف نيازمند شش شرط اساسي است:
اول: اراده سياسي ملي و اجماعي و هماهنگ در داخل كشور است كه ما چه نوع روابطي با اروپا مي خواهيم. كف، سقف، محتوي و ابعاد روابط مشخص و در شوراي عالي امنيت ملي تصويب و در صورت موافقت مقام معظم رهبري، وزارت خارجه مذاكرات را با برنامه و هدف مشخص انجام دهد؛ تا وقتي كه توافق شد در داخل دچار جنجال و كشمكش نشويم و يا خداي ناكرده به چالش كشيده نشود.
دوم: قبول اين واقعيت كه اجماع داخلي آمريكا عليه ايران شكسته شده است. جناحي در آمريكا ديگر اعتقادي به 'تغيير رژيم' در ايران ندارد و معتقد به تعامل با ايران است. در عين حال هنوز برخي در داخل معتقد به بازي پليس خوب و بد در آمريكا هستند.
سوم: براي موفقيت گفت وگوهاي راهبردي جديد با اروپا جمهوري اسلامي ايران بايد بتواند هم روند كاهش تنش با آمريكا را مديريت كند و هم شكاف فعلي در حاكميت و نخبگان آمريكا را راجع ابران را حفظ كند و مانع اجماع مجدد داخلي آمريكا عليه ايران شود. ايده آل اين بود كه جمهوري اسلامي مي توانست نيروي مخالف داخل آمريكا را حداقل نيروي خنثي تبديل كند اما من با توجه به وضع داخلي مان چنين شانسي را نمي بينم.
حفظ شكاف موجود مستلزم گفت وگو و كار با جناحي در آمريكا است كه معتقد به كار با ايران است. نمونه آن هم همين كاري است كه دولت آقاي روحاني تحت رهبري هوشمندانه مقام معظم رهبري در مورد برجام و تبادل زندانيان و آزادي ملوانان آمريكايي و آزادي 1.7 ميليارد طلب 37 ساله ايران از آمريكا انجام داد. اروپاييها هم بايد همين كار را بكنند. در جريان مذاكرات هسته اي اروپاييها لابي فعالي در آمريكا براه انداختند.
اگر اين روند ادامه يابد، هم خصومت با آمريكا كاهش پيدا مي كند و هم شكاف در داخل آمريكا ادامه خواهد يافت و اين شكاف در آمريكا قابل نگهداري خواهد بود. بويژه اينكه همه كانديداهاي فعلي رياست جمهوري بعدي آمريكا تصريح كرده اند كه سياست بسيار سختگيرانه تري نسبت به دوره اوباما خواهند داشت.
حفظ شكاف موجود در داخل آمريكا به اروپا اجازه مانور و تنفس در كار با جمهوري اسلامي را خواهد داد.
چهارم: اين كه ما و اروپايي ها يك گفت و گوي دو منظوره بايد داشته باشيم كه هم موارد اختلاف مثل حقوق بشر و هم موارد منافع مشترك مثل داعش، خاورميانه عاري از سلاحهاي كشتارجمعي و مبارزه با قاچاق مواد مخدر را همزمان مذاكره و همكاري عملياتي داشته باشيم. چنين تحولي موجب 'مشاركت سياسي – امنيتي ايران و اروپا' در امور مربوط به صلح و ثبات و امنيت منطقه و بين الملل خواهد شد.
ضعف روابط گذشته اروپا با ايران اين بود كه اروپاييها بخاطر فشار آمريكا، فقط در مورد اختلافات گفت وگو مي كردند و حاضر به همكاري در مورد موارد منافغ مشترك نبودند.
در دوره ماموريت من به آلمان با حمايت مقامات وقت يعني آقاي واعظي معاون وزير خارجه، آقاي ولايتي وزير خارجه، آقاي روحاني دبير شوراي امنيت و آقاي هاشمي رييس جمهور، گفتگوهاي بسيار مهمي را با حوزه صدر اعظم آلمان انجام داديم و آقايان روحاني و ولايتي و واعظي حضوري هم با صدراعظم آلمان ملاقات و موارد را بطور مشخص گفت وگو كردند. صدر اعظم آلمان آقاي كهل هم پذيرفت منتهي ما توسط يك مربع چهار ضلعي محاصره و شكست خورديم.
ضلع اول مخالفت آمريكا بود. كهل در دو سفر خود با آمريكا همكاري با ايران در موارد مهمي را مطرح كرد اما كاخ سفيد زير بار نرفت.
ضلع دوم فشار بسيار سنگين اسراييلي ها بود.
ضلع سوم نقش منفي انگليس در تجديد حيات روابط ايران و آلمان بود و ضلع چهارم هم حوادثي مثل ترور رهبران كرد در برلين، قتل شاهپور بختيار در پاريس و قتل فريدون فرخزاد در بن و كشف محموله خمپاره به مقصد آلمان در بندر آنتورپ بلژيك و بسياري از موارد مشابه بود كه هر از چندگاهي و متناسب با هر پيشرفتي در روابط، مثل يك بمبي بناي پيشرفتهاي جديد در روابط جديد را تخريب مي كرد و آمريكا و اسراييل هم با استفاده از اين حوادث موجي از جو منفي عليه روابط ايران با آلمان و اروپا درست مي كردند.
پنجم: اين كه از اقدامات و شعارهاي تحريك كننده مثل حمله به سفارت انگليس و شعار نفي هولوكاست در دوران آقاي احمدي نژاد و يا حمله اخير به سفارت عربستان بپرهيزيم. اگر هم عوامل اين وقايع خودسر هستند كه آنها را كنترل كنيم. اگر هم عوامل نفوذي هستند كه با آنها برخورد شود. البته در اين مورد اروپاييها هم بايد از موارد تحريك آميز خودداري كنند. نمونه آن هم مسئله سلمان رشدي بود كه مقدسات اسلام و 1.5 ميليارد مسلمان را مورد اهانت قرار داد و اروپاييها هم مرتب او را دعوت مي كردند و جايزه به او مي دادند. هروقت هم ما مطرح مي كرديم مسئله آزادي بيان را مطرح مي كردند. من به اروپاييها مي گفتم شما همانطور كه اگر كسي هولوكاست را نفي كند، جرم محسوب مي كنيد و مسئله آزادي را هم مطرح نمي كنيد، همانطور هم توهين به اديان بزرگ الهي مثل اسلام و مسيحيت و يهوديت را جرم تلقي كنيد.
ششم: بالاخره اينكه تبديل روابط اقتصادي ايران و اروپا از يك روابط 'سطحي و تجاري' به 'روابط عميق صنعتي و اقتصادي' است كه در آن مواردي همچون سرمايه گذاريهاي مشترك، مشاركت در انرژي، حضور مشترك در بازار منطقه و امثالهم محور باشد. در اين زمينه امضاء توافقنامه تجاري با اتحاديه اروپا و عضويت در سازمان تجارت جهاني لازمه كار است.
منبع: پايگاه اينترنتي فرارو
اول**1577
۰ نفر