استاد هنرمند سینما ، منتقد و كارگردان و نویسنده احوالات زندگانی سینماگران را می گویم؛ «زاون قوكاسیان » كه درآن جمعه سرد زمستانی اسفند 93 همراه فرشته مرگ شد تا آن خاص بودن های همیشگی او با او همسفر شود و فرهنگ و هنر ایران و اصفهان از وجود این گوهر بی مثال بی نصیب بماند.
63 بهار زندگی استاد در حالی به خزان مرگ منتهی شد كه تا آخرین لحظات، دغدغه نشر نوشته هایش را داشت و همین اواخر برای مرحوم ارحام صدر و لورتا نوشین 'بردی از یادم' را به تحریر در آورد.
غلامرضا مهیمن یكی از دوستان نزدیك استاد انسان بودن و تامل و اندیشه كردنِ به هنگام را از خصوصیات شخصیتی زاون برشمرد و افزود: كسی را نمی توان جایگزینش دانست، او به قول كیومرث پوراحمد زاینده رود فرهنگ اصفهان بود.
مسعود جعفری جوزانی اما حرف دیگری درباره استاد زده بود و می گفت: زمانی كه زاون تماس می گرفت حتی اگر در پاركینگ منزلش می خواست جشنواره ای برگزار كند از هر جای جهان خودمان را به او می رساندیم تا در كنارش باشیم.
استاد قوكاسیان پایه گذار نوشتن سرگذشت زندگی و فعالیت بسیاری از سینمایی ها بود؛ او فیلمسازی را از سینمای آزاد و با ساخت فیلم های هشت میلیمتری آغاز كرد و مدتی با تلویزیون همكاری داشت.
هر سال در جشنواره های فیلم در برخی كشورها از جمله اتریش، ارمنستان و ایتالیا و تعدادی از استان های كشورمان داور جشنواره ها بود.
دانشگاه ها و موسسات علمی و سینمایی سوره، سپهر و فرهنگ و هنر نیز محلی برای ادای دین استاد به تشنگان هنر هفتم و دوستداران تاریخ و نقد سینما بودند. این اواخر هم در راه اندازی و جلو بردن جشنواره فیلم كوتاه حسنات اصفهان نقش محوری و اساسی ایفا كرد.
در مجموع زاون قوكاسیان به سبب عشق و علاقه اش به هنر و سینما یك شخصیت چند وجهی داشت. ادبیات، تئاتر، تاریخ، نقد سینما و ارتباط تصویری و حتی تدوین و تألیف در این چند وجهی بودن استاد مصداق داشت.
با اینكه تمام شرایط برایش فراهم بود تا در تهران یا هر كشوری فعالیت كند اما روی از اصفهان برنتافت و سریر هنر را در این دیار به خط هفتم رساند.
خانه پدری او هر صبح آدینه محلی برای دورهمی های دوستانه اهالی سینما و فرهنگ نصف جهان و ایران بود، استاد به هر بهانه ای این دورهمی ها را برپا می كرد تا همچنان شمع محفل هنر این خطه فیروزفام باشد.
فرید فرخنده كیشِ سینمای جوان در مراسمی برای استاد بغض گلویش را گرفت و از آشنایی با زاونِ سینما گفت، آشنایی غریبی كه به فعالیت های محرم و عاشورایی باز می گشت و دست آخر هم به صراحت گفت: به حضرت عباس كه زاون آدم خوبی بود!
در هر بار به هر بهانه دیدار نو، دست به هدیه دادنش آن هم با كتاب و گاهی فیلمی اثرگذار دیگر شاخصه اش بود.
نقش آبی سیمین، معرفی و نقد آثار مسعود كیمیایی، جشن نامه جمشید ارجمند و بوی كافور عطر یاس فرمان آرا، از جمله تألیفات هدیه شده استاد به من بود.
علی خدایی، نویسنده و از دوستان هنرمند فقید اصفهانی می گوید: «بدترین حادثهای كه برایم اتفاق افتاد، درگذشت زاون بود، حتی درگذشت پدرم هم بهعنوان بدترین حادثه برایم نبود. اصفهان آن روز گریه كرد، چهارباغ گریه كرد و سینما به یاد زاون گریست.»
او در مورد روزهای پایانی عمر این منتقد و نویسنده خاطر نشان می كند: «در ایام بیماری هر روز با هم صحبت میكردیم و جویای حالش بودم. چند روز قبل از فوت هم به دیدنش رفتم. دیروز كمی احوالش بهتر بود اما از صبح جمعه حال خوشی نداشت. نیمساعت قبل از فوتش، تندیسی از بهروز حشمت رسید كه پرندههایی را درحال پرواز نشان میداد.
زاون اما در سرآغاز نقش آبی سیمین می نویسد جست و جوی گوهرهای انسانی در هنرمندان چالش دلنشینی است و من در خاتمه این نوشتار می گویم در این جست و جوی دلنشین جای خودت و جستار در منش و سبك و سیاق تدریس، زندگی، اخلاق و داوری هایت بسی خالی است.
دلنشینی این چالش همیشگی و آن چشم بستن ها و تأمل های گاه و بیگاهش تصویر خیال انگیز مردی بود كه درست در ساعت 14 اول اسفندماه 93 غروب كرد و برای همیشه ایام جاودانه شد.
در یكی از كتاب هایش، استاد از یكی از كارهای بهرام بیضایی اینگونه تعبیر می كند. تلخ ترین كار بیضایی یعنی مسافران به تعمّق در معضل مرگ و زندگی ایستاده است و با آوردن رباعی 119 حكیم غیاث الدین خیّام نیشابوری می گوید:
از جرم گل سیاه تا اوج زُحل/ كردم همه مشكلات گیتی را حَل
بگشادم بندهای مشكل به حِیَل/ هر بند گشاده شد به جز بند اَجل
زاون قوكاسیان سینما گر و منتقد برجسته هنر هفتم كه از هموطنان مسیحی زاده اصفهان بود یكم اسفند سال گذشته به سبب ابتلا به سرطان معده در منزلش در اصفهان درگذشت و در آرامستان مسیحیان این خطه به خاك سپرده شد.
از: محمود افشاری خبرنگار ایرنا استان اصفهان
گ/7147/ 6022
اصفهان - ایرنا - آبشار خروشان محبت ها و لبخندهایش را نمی توان فراموش كرد و از یاد برد. هم او كه باور رفتنش سخت می نمود و امروز یك سال از فراق و وداع تلخش گذشته است.