آفرينش هماره در دامان مادران مي شكفد و در دستان تربيت آنان به رشد و بالندگي مي رسد و اين برق مهر و عاطفه است كه در نگاه به انتظار نشسته آنان نمايان است.
سيزدهم جمادي الثاني مصادف با سالروز وفات ام البنين، مادر قمر بني هاشم(ع) و اسوه اخلاق و شجاعت است. با نگاهي هر چند گذرا، به كتاب قطور تاريخ، برگ هاي زريني خواهيم يافت كه به دست تواناي بزرگ مردان بشريت نگاشته شده است. دقت در اين سطور ما را به حقيقتي ژرف مي رساند و آن اينكه اين سطور نگاشته شده در پي سرمشقي است كه مادران براي فرزندان خويش نوشته اند.
از ميان جوانمردان جاودانه تاريخ، عباس بن علي(ع)، تنديس ادب و شجاعت، درخششي دارد به وسعت تمامي هستي و اين درخشندگي نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادري به نام ام البنين.
فاطمه كلابيه معروف به ام البنين دختر «حرام بن خالد بن ربيعه بن الوحيد بن كعب بن عامر بن كلاب» است و مادر بزرگوار او «ثمامه» دختر سهيل بن عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب بوده و پدر و مادرش از خاندان بني كلاب هستند و داراي خوبي ها و صفات خانوادگي مشترك مي باشند.
در مورد نسب مادري ابوالفضل العباس(ع) در كتب تاريخي مطالب زيادي هست كه صاحب كتاب بطل العلقمي در حدود 95 صفحه از اين خاندان سخن مي گويد و از خصلت هاي پسنديده آنان با دقت و ظرافت تمام مي نويسد.
شايد بتوان با يك جمله تصويري از خاندان «ام البنين» ترسيم كرد و آن اينكه پدران و مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، كرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند.
شجاعت، ادب، ايثار و هزاران صفت نيك كه در رگ هاي كودكان جاري است سرچشمه در وجود نيكو مادراني دارد كه خوبي هاي هستي قسمتي از ارث آنان است و هميشه تاريخ، مادران برجسته، اين بهشتيان زميني، مادر خوبي ها و جوانمردي ها و رشادت ها بوده اند.
زيباترين چهره عشق به ولايت و رهبري در زندگاني فاطمه زهرا(س) وجود داشت؛ دفاع از ولايت و مبارزه براي حمايت از مقام والاي امام علي(ع) و گويي فاطمه دوم، ام البنين، استمرار آن چهره درخشان تاريخ بود.
عشق و ارادت ام البنين نسبت به مقام والاي امامت و ولايت چنان بود كه بعد از واقعه كربلا و شهادت چهار فرزند برومند و دلاور او بشير، سفير خون و شهادت، به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، در حاليكه مي خواست خبر شهادت فرزندانش را به وي دهد ام البنين گفت: مرا از حسين(ع) خبر ده.
بشير خبر شهادت يكايك فرزندانش را به وي داد و او باز همان جمله را تكرار كرده و از امام و رهبر خويش مي پرسيد و سپس با دلي مالامال از عشق به ولايت و امامت گفت: «فرزندانم و آنچه زير آسمان است جملگي فداي اباعبداللّه الحسين(ع)» و آنگاه كه خبر شهادت امام، مقتدا و رهبر خويش را شنيد ناله اي سر داد و با سوز فراوان گفت: آه كه بندهاي (رگ هاي) قلبم را پاره پاره كردي.
به واقع آنگاه كه مادري، فرزندان خود را فدايي ولايت و شريعت بداند حق است كه جاودانه شود و براي هميشه تاريخ اسوه اي براي اهل ولايت باشد و چه زيباست شكفتن غنچه هايي چون عباس و برادرانش در دامن تربيت مادري اين چنين، به گونه اي كه مورخان مي نويسند: در كربلا زماني كه شمر ـ لعنت الله عليه ـ براي عباس و برادرانش امان نامه مي آورد عباس مي گويد: «بريده باد دستت اي شمر و خدا لعنت كند تو را! آيا مي خواهي ما در امان باشيم و مولا و امام خود را تنها گذاريم».
اين كلام ثمره تربيت ولايي ام البنين بود؛ همان كه علي(ع) در آينه آينده مي ديد.
مورخان مي نويسند: آن گاه كه فاطمه كلابيه، ام البنين، نزد اميرمومنان آمد، حسن و حسين(ع) مريض بودند؛ او با مهرباني با آنان سخن مي گفت و از صميم قلب آنان را پرستاري مي كرد و درست همانند مادري حقيقي با آنها برخورد مي كرد. آنان نيز او را بسيار دوست مي داشتند و زينب(س) پس از واقعه كربلا به ديدار او آمده و او را تسلي مي داد اگر چه خود بيشترين مصيبت را ديده بود و در اعياد نيز به ديدن او مي آمدند همان گونه كه اگر مادرشان، حضرت زهرا(س) بود، به ديدن وي مي رفتند.
در برخي كتب آمده است كه فاطمه كلابيه پس از ورود به خانه علي(ع) از او درخواست نمود كه او را «فاطمه» صدا نكند زيرا ممكن است فرزندان زهراي مرضيه(س) با اين نام، بيش از پيش به ياد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گيرد.
از ديگر صفات والاي ام البنين فصاحت و بلاغت اوست كه نمود آن در اشعار زيبا و جاودانه وي متجلي است.
در خاندان بني كلاب شاعران برجسته اي وجود داشتند كه عرب همواره به اشعار آنان استناد مي كرد آنان در اوج فصاحت و بلاغت قرار داشتند و دقت باديه نشينان در استفاده از واژه هاي اصيل و دقيق و در عين حال لطيف نيز زبانزد عام وخاص است. ام البنين در اين خانواده ها و در باديه، آنجا كه نهايتي و ديواري براي زنداني كردن احساسات نيست زندگي كرد و با شعر و ادب و فصاحت بيان و صراحت لهجه به رشد و بالندگي رسيد.
از جمله اشعار جاودانه وي كه مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت پسرش كه پدر فضايل بود مي باشد: لا تدعوني ويك ام البنين، تذكريني بليوث العرين، كانت بنون لي ادعي بهم، و اليوم اصبحتُ و لا من بنين، اربعة مثل نسور الرّبي، قد واصلوا الموت بقطع الوتين.
مرا ام البنين نخوانيد كه به ياد شيران دلاور مي افكنيدم. مرا فرزنداني بود كه به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شكاري و همگي به شهادت رسيدند.
مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين(ع) نوحه و گريه مي كرد كه حتي دشمن اهل بيت(ع)، مروان بن حكم نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي كرد.
از ديگر اشعار وي در مورد عباس، تنديس بزرگ شجاعت، است كه مي گويد: اي كسي كه عباس را ديدي كه بر دشمن حمله مي كرد و فرزندان حيدر پشت سر او بودند. مي گويند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشيرت را در دست داشتي كسي به تو نزديك نمي شد.
پاره اي از مورخان بر اين باور هستند كه پس از مرگ دخت آفتاب، حضرت فاطمه(س)، علي بن ابي طالب(ع) با «اَمامه» دختر زينب، دختر رسول گرامي اسلام، ازدواج كرده و يكي از وصيت هاي حضرت زهرا(س)، ازدواج علي(ع) با «اَمامه» دختر خواهرش بوده و برخي ديگر معتقد هستند كه حضرت علي(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) با ام البنين ازدواج كرده است.
در كتاب «مادر ماه» نوشته ناهيد طيبي آمده است: با توجه به اينكه ابوالفضل(ع) هنگام شهادت 34 سال داشت و طبق نقل مورخان «در سال 26 هجري قمري به دنيا آمده است» و فاصله تولد عباس بن علي با شهادت فاطمه زهرا(س) در سال 11 هجري، حدود 15 سال مي باشد؛ اولين ازدواج علي بن ابي طالب(ع) پس از فاطمه زهرا(س) با امامه بوده است و پس از وي با ام البنين ازدواج كرده است.
به هر حال بنا به سفارش دختر گرامي پيامبر اسلام و با وجود فاصله زياد بين تولد اولين فرزند ام البنين و شهادت حضرت زهرا(س) مي توان ام البنين را سومين همسر علي(ع) به شمار آورد.
فاطمه كلابيه پس از ورود به خانه علي(ع) از او درخواست كرد كه او را «فاطمه» صدا نكند زيرا ممكن است فرزندان زهراي مرضيه(س) با اين نام، بيش از پيش به ياد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گيرد.
مورخان مي گويند: عباس بن علي هر گاه حسين(ع) را مورد خطاب قرار مي داد از واژه «يا مولاي» و «يا سيدي» استفاده مي كرد و كمتر اتفاق مي افتاد كه او را با لفظ برادر صدا كند. اگر چه هر دو از يك پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنين(ع) به علت نگرش عميق او به عظمت حضرت زهرا(س) بوده و اين درسي است كه از كودكي آنگاه كه سر بر دامن معلم اولين خود، ام البنين، مي نهاد آموخت.
آري، درس ادب، ولايت، عشق به همنوع و آشنايي با دردهاي زمان از جمله درسهايي بود كه چهار پسر ام البنين در مكتب مادر آموختند و همواره به آنها پاي بند بوده و با آنها جاودانه شدند.
اعتقادات و باورهاي ديني عباس(ع) گويي با خوني كه در رگ هاي او بود عجين شده بود، بگونه اي كه نوشته شده است: در اولين روزهايي كه عباس(ع) زبان گشوده بود و الفاظ را از پدر مي آموخت امام اميرمومنان(ع) به او فرمود «بگو يك» و عباس گفت «يك» حضرت فرمود «بگو دو» ولي عباس گفت: شرم مي كنم با زباني كه خدا را به يگانگي خوانده ام دو بگويم.
اين نهايت عظمت اين كودك است كه به واقع خداباور و دين باور است و كودكي با اين سن كم بايد در دامان مادري معتقد و دين باور پرورش يافته باشد كه چنين شيوا پاسخ پدر را گويد.
ام البنين، مادر چهار شهيد در يك جبهه، الگو و اسوه اي است براي مادران شهداي كربلاي ايران. اگر نبود صبر و بردباري و بصيرت اين زن در تاريخ اسلام، به يقين دفتر صبر و استقامت بي سرمشق مي ماند و مادران شهيدان در ايران با افتخار و سربلندي از جوانان به خاك خفته خويش چنين صبورانه سخن نمي گفتند.
ام البنين پس از واقعه عاشورا در مدت 9 سال به افشاگري ظلم بيدادگران زمان خويش مشغول بود و در سال 70 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.
قبر مطهر او در قبرستان بقيع، بُقعه اي از آسمان است و مردان و زنان دين باور به زيارت او مي روند تا جرعه اي از درياي بيكران مجد و عظمت او را جويا شوند و كوير تفتيده خويش را حيات بخشند.
فراهنگ ** 1003 **
تهران - ايرنا - چند سالي است كه سالروز وفات ام البنين مادر علمدار كربلا به عنوان روز تكريم از مادران و همسران شهدا در تقويم ها مي درخشد تا هنرمندان و انديشمندان با تكريم از اين الگوهاي صبر و مقاومت، درس ايثار و خودباوري را به جهانيان نشان دهند.